با وجود اینکه اعتراضات مداوم ونسبتا گسترده ی مردمی ، برغم سرکوب ها و دستگیریها، در خیابان ها ادامه دارد و به روشنی میبینیم که اکثر اقشار و طبقات گوناگون در آن شرکت دارند و خواهان بر اندازی این رژیم سراپا پلشتی هستند، چیزی به شکل خزنده و نیمه پنهان افکار عمومی را مسموم و عملا باعث نوعی گیجسری و کُندی حرکات عمومی گردیدهاست. با این وجود خوشبختانه جنبش در اشکال گوناگون خود همچنان ادامه دارد و بر مبنای شرایط سخت معیشتی و آگاهی مردم به بیکفایتی این رژیم دزد و تبهکار، به نظر میرسد؛ نه تنها سر ایستادن ندارد که در چشم اندازی نه چندان دور شاهد اعتلای آن نیز خواهیم بود. بنا بر این اگر این عنصر بازدارنده شناخته نشود و نسبت به آن افشاگری لازم صورت نگیرد، در آیندهای نه چندان دور و باز هم بر سر یک بزنگاه تاریخی که باید با این رژیم تعیین تکلیف شود، میتواند به این جنبش آسیبی مهلک رسانده و دورانی انقلابی را در گیجسری و ندانم کاریِ گزینشی، به شکستی بدتر از سال ۸۸ بکشاند .
اما این عنصر خزنده و نیمه پنهان چیست؟
شاید برخی به من خرده بگیرند و بگویند: از وضعیت جنبش بی خبراست؛ مدتهاست که مردم با «شعار اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» از اصلاح طلبان و اصلاح طلبی بریده و عبور کرده اند!؟
من هم این شعارها را بهخوبی شنیدهام و میدانم که مردم با تجربهای تلخ و پرداخت هزینهای گزاف و خونین، از اصلاحطلبی عبور کرده اند. اما سوال این است که اصلاح طلبان چه شدند و کجا رفتند؟ آیا آنان «اجنه»ای بودهاند که با « بسم اله» یعنی همین شعار جنبش محو شدهاند؟!
من سعی میکنم مختصرا به این سوال مهم پاسخ داده و منابع زیست و فعالیت و تقسیم کار کلی و نقش و تاثیر آنان را در اوضاع کنونی نشان دهم :
با شکست جنبش ۸۸ ، گروه بزرگی از اصلاح طلبان دست به یک مهاجرت دستهجمعی بیسابقه و حسابشده زدند بسته به موقعیت و سطح سلسله مراتبی شان: بخشی از سران اصلاح طلب بهطور قانونی و مستقیما به مراکز سیاسی و پایتختهای اروپا و آمریکا نقل مکان کرده و خیلی سریع سازمان یافته و در شرایطی خوب و گاها بسیار عالی اسکان داده شده و صاحب پستهای مهم «سیاسی، علمی و پژوهشی» گردیدند، و منابع مالی و بودجههای اختصاصی هنگفت در اختیارشان گذاشته شد: چند ابر رسانه فارسی زبان ساخته و افزوده شد و تعداد بسیاری از اینان به سرپرستی و یا استخدام این رسانههای بسی پر قدرتِ فارسی زبان در آمدند که صداو سیمایشان تمامی ایران زمین را پوشش میدهد:(بی بی سی / من و تو / ایران انترنشنال/ صدای امریکا / رادیو فردا / رادیو زمانه ، و… از این جملهاند.
بخشی دیگر از این اصلاح طلبان در ایران ماندند که همچنان چانهزنی کنند، به زندان بروند ، مصاحبه بکنند و شُل کن سفت کن هایشان را ادامه دهند .
بدنهی اصلاح طلبان هم بسته به وابستگی و جمعبندیهایی که از اصلاح طلبی از خود نشان دادند، از وردستانِ سران، تا طرد شدهها را شامل میشوند؛ مثل کسانی که به جرم «چپ روی» به زندان افتادند و بسیاری حتی پایشان هم به غرب نرسید و در ترکیه یا کشورهای همسایه و یا پرت و دور افتاده، در فقر و فاقه زندگی میکنند و بهکلی از اصلاح طلبی بریده و بهاشکال دیگر مبارزه رسیده و یا محو شدهاند .
در کنار این دستهی آخر، بهویژه جوانان چپی که در جنبش ۸۸ مداخلهای جدی کردهبودند و مجبور به ترک کشور شدند، بیشترین محرومیتها را تجربه و آسیبها دیدند و بیرحمانه کنار زده شدند .
من در اینجا به نقش «کمک های غیبی» که اساسا در خفا به آیتالله خمینی مددی جدی رساند، و اینک همان منابع و یا منابع ذینفع دیگری آشکار و پنهان به شرکای آیتالله و «رژیم اسلامی »کمک رسانی جدی میکنند تا هر چه بی دردسرتر این «بحران» «مدیریت شود» ، نمیپردازم و فقط به شِمایی از آن بسنده میکنم .
اما بر نقش و عملکرد اصلاح طلبان در این ابر رسانههای پر مخاطب که نقشی کلیدی در ساختن «فکرسیاسی» و دادن اخبار و اطلاعات گزینشی دارند، تامل و تاکید میکنم و معتقدم رهبری و بدنهی اصلی این ابر رسانهها در دست اصلاح طلبان است. بهعنوان مثال در اطاق فکر بی بی سی عملا وزیر اسبق ارشاد اسلامی «سید عطااله مهاجرانی» چپهای بریده را ارشاد میکند و یا معاون این وزیر ارشاد «علی اصغر رمضان پور» مدیریت شبکهی «ایران انترنشنال» را بهعهده دارد !
اینان بهرغم سازمانیافتگی اما تحت تاثیر نفرت عمومی از اصلاح طلبان با «چراغ خاموش» حرکت میکنند و حتی به نظر میرسد با «رضا پهلوی» بهعنوان مهرهای که باید با اصلاحطلبان شریک و یا در آنان مستحیل شود و یا پوشش آنان گردد تا «کمک های غیبی» شامل حال او هم بشود، بازی میکنند؛ و هرگاه و هر جا که لازم باشد در مشورت با منابع «غیبی» و نیاز مذاکرات برجام، او را به صحنه میآورند و احتمالا توافقاتی هم بینشان صورت میگیرد که بهاصطلاحِ رایج ؛ «خروجی»اش ؛ سلب اعتمادِ به نفس از مردم، توهم پراکنی، ایجاد اغتشاش، سلب ارادهی معطوف به سرنگونی، از طریق سرزنش عمل مستقیم و رادیکال مردمی، ایجاد توهم نسبت به داشتن یک رهبر کاریزماتیک که وجود خارجی ندارد و میخواهند بهطور ارادی از رضا پهلوی چنین چهرهای بسازند و در عینحال هر وقت هم لازم دانستند بگویند؛ «نه خود ایشان میخواهد و نه چنین شخصیتی ست» و در یک کلام؛ باعث سوزاندن فرصت ها، ایجاد خستگی و همین بلاتکلیفیها شوند، چیزیکه تا کنون استراتژی و تاکتیک اصلاح طلبان بودهاست .
برخی خواهند پرسید: چرا؟
به نظر من باید اصلاح طلبان را بهعنوان بخشی جداییناپذیر از رژیم اسلامی؛ چه به لحاظ پیوندها و منافعی که در این رژیم داشته و دارند و چه به لحاظ مشی و بندوبستهایشان با غرب بازشناخت: اینان همچون غرب؛ بر خلاف گرایش عمومی مردم، بههیچوجه خواهان یک تحول اساسی و یا انقلابی اجتماعی در ایران نیستند و وقتیکه این رژیم نقش خودش را بهعنوان لولوی منطقه به اندازهی کافی بازی کرد و منطقه از انواع سلاحهای مرگبار اشباع گردید، با اجازه و صلاحدید غرب حداکثر خواهان دست به دست شدن قدرت سیاسی خواهند بود و خواهیم دید که تا بتوانند در مقابل هر تحولی جدی میایستند. این گرایش عمیق را همراه با پراکندن ترس از رویدادی که باید با وضعیت کنونی تعیین تکلیف کرده و نقطهی پایانی بر حیات این جرثومهی فساد بگذارد، تقریبا در کلیهی برنامه های سیاسی «بی بی سی »، «ایران اینترنشنال»، «من و تو»، « صدای آمریکا» ، «رادیو زمانه» ، «رادیوفردا » و … ، بهصورت «کُر»ی هماهنگ مشاهده میکنیم .
و اگر دقت کردهباشید، در این رسانهها کسانی که نظری خلاف گرایش عمومی آنان دارند، یا به تدریج دعوت نمیشوند و یا سانسور میشوند، اما برای جلب اعتماد بینندگانشان و ایجاد این توهم که دموکرات هستند؛ فعلا و گاهی، برخی از دگراندیشان و چپها را، آنهم بیشتر؛ ظاهرا و سابقا چپ، زیر فشار افکار عمومی، برای تزیین برنامههایشان دعوت میکنند، اما منطقا این دعوتها در شرایط بحرانیتر آتی کمتر و کمتر نیز خواهد شد و صداهای متفاوتی که میتوانند خواست های واقعی مردم را منعکس کنند، در لحظات حساس و در نقطهعطف ها یا بزنگاهها شنیده نخواهد شد.
در حالیکه اگر «بسم الله»یی بتواند «غول»ی بنام اصلاح طلبان را محو و بی اثر کند، نیرویی ست بر انداز و خواهان تحولی عمیق که سخن از دل مردمان میگوید، و بههمین جهت است که اصولا صاحبان فکر مستقل و روشن نه تنها راهی در رسانههای اصلاحطلب نمی یابند، بلکه هبصورت یکطرفه و «از پشت» منظما خنجر میخورند و بهطور کلی مورد «نقد»های استهزاآمیز اصلاح طلبان مغرض و برخی پادوهای تهی مغز «رضا پهلوی» قرار میگیرند. این ابراز خشم مشترک حاکمان جمهوری اسلامی و این بهاصطلاح اپوزیسیون نسبت به دگراندیشان آته و لاییک و چپ، نشانهی وحشت آنان از جنبشی ست که یکبار فریب شیاد بزرگی چون خمینی را خورد و چهل سال بدبختی کشید و همه رنگش را دید و اینبار میرود که دموکراسی را بدون آقا بالاسر و هر نوع قیم بهدست خودش و مستقیم و از پایین بسازد. میگویند: « عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود»
عباس هاشمی
پاریس ۱۱ ژوییه ۲۰۲۲
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد