![]() |
|
شکم باره وُ
گرسنه چشم با حدیث وُ دروغ مرگ وُ رذالت را همه مِهر وُ عطوفت خواندید از دیوانه ای که کتابش همه عریانیِ وحش و کلامش آیاتی تا شیطان را بسوزاند در عصرِ روشنائی نگاه کن نگاه کن زخم هایِ دهان گشوده و رقصِ گورها میانِ دیوارِ پلیدتان را و شهیدانی که نعره میزنند بر فرازِ کوه ها دیگر هراسی بنمانده از تیماجِ خونتان و بارانِ گلوله را وحشتی نیست از سینه هایِ فریاد نگاه کن آفتابِ غرورِ خشمِ ما نشانده تیغِ تیزِ ستبرش را بر گلویِ ضحاکتان و قیرگون آسمانتان ندارد روشن ستاره ای برسقفِ ویرانمان باور کنید آن ماه را از آسمان به زیر می کشیم تا هرچه هایِ آن همه زشتی که بود در نگاهش به شعله ی آتشی خاکستر کنیم و تنها یکی کلام را به سودایِ عشقی برایِ فردا آوازی بترسید بترسید که ما همه با هم هستیم. 11/06/2022 رسول کمال نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|