|
دیروز سه شنبه تقریبا همزمان، دفتر آقای مهدی کروبی و حزب «اعتماد ملی» که خود وی مؤسس و دبیر کل آن می باشد، توسط گروهی که گفته می شود نزدیک به پازده نفر نفر بوده اند و از طرف دادستانی جمهوری اسلامی حکم بازرسی و پلمب آن ها را داشته اند، مورد یورش قرار گرفت و بنا به گفته یکی از سخنگویان این حزب، آقای کروبی هم زمان در دفتر خود حضور داشته اند و به عنوان آخرین نفر از محل بیرون رانده شده اند. به دنبال این اقدام سرکوبگرانه، گفته می شود حلقه محاصره به دور آقایان موسوی و کروبی هر ساعت تنگ تر می گردد، به طوری که ساعتی پس از حمله به این دفاتر، آقایان مرتضی الویری از چهره های معروف حامی مهدی کروبی و همچنین علیرضا بهشتى، مشاور ارشد مير حسين موسوى، که این روزها رياست كميته امور بازداشت شدگان و کشته شدگان تاسیس شده از سوی موسوی و کروبی را هم عهده دار بوده است، دستگیر می شوند.
بررسی جوانب مختلف این سیاست و علل و عوامل دست اندر کار در پیشبرد این موج جدید و حتی احتمال دستگیری آقایان مهدی کروبی، موسوی و حتی محمد خاتمی موضوع این یادداشت مختصر نیست و اساسا مایلم توجه دوستانی را که محبت می کنند و به این چند خط نظری می اندازند را بر روی نکته ای متمرکز کنم که فکر می کنم به ویژه برای فعالین سیاسی و مدافعین حقوق بشر در خارج از کشور اهمیت لحظه ای یافته است و آنهم به سرنوشت انسانهای آزدیخواهی مربوط می شود که به همین جرم از بیست دوم خرداد بدینسو در چنگال وحشی ترین و بی اخلاق ترین موجوداتی که تاریخ بشری به خود دیده است اسیر شدند ،به شکل بسیار وحشیانه مورد شکنجه و بویژه تجاوزات جنسی قرار گرفتند، و تنها گوشه کوچکی از این کوه بزرگ یخ از طرف آقای کروبی بر ملا شد وچه بسا هم اکنون نام آن ها بار دیگر از طریق تفتیش این دفاتر و مراکز در اختیار همان تجاوزگران قرار می گیرد. شکنجه و تجاوزاتی که این روزها در زندانهای رژیم صورت می گیرد نه تازه است و نه حتی ابعادش از دهه شصت خفیف تر، اما جنایت کنونی از دو وبژه گی برخوردار است. اولا، تا آستانه بیت علی خامنه ای و اعوان و انصارش, همچون جوان نزدیک به بسیج دانشجوئی روح الامینی که در کهریزک و در زیر شکنجه به قتل رسید هم رسیده است و دوما، در ابعاد میلیونی در داخل و خارج خبر این ددمنشی ها پخش می شود. این جاست که دستگاه ترمیم شده وزارت اطلاعات و دادستانی رژیم به کار افتاده اند تا به هر قیمتی شده است بر روی این رسوائی بزرگ سرپوش بگذارند. پخش برنامه هائی گمراه کننده و ظاهرأ پژوهشگرانه از شکنجه گاه کهریزک در تلویزیون جمهوری اسلامی، ایجاد دفتری جهت «پرداخت خسارت» به قربانیان وقایع اخیر که گویا همگی در راستای فرمان علی خامنه ای مبنی بر بررسی این جنایت به اجرا گذاشته شده است، نه تنها نتوانست کوچک ترین تأثیری بر افکار عمومی به حق ملتهب مردم بگذارد، بلکه بر نگرانی ها افزوده است. من فکر می کنم حلقه مقدم فشارهای چند روزه اخیر،از جمله بستن سر و ته همین پرونده است. رژیم با این اقدام در صدد است یک تیر و دونشان بزند. هم به پیگیران این ماجرا همچون آقای کروبی بفهماند که ایشان نیز، اگر بخواهد به روند کنونی تحقیقاتش ادامه دهد، از افتادن در همین سیاه چال ها در امان نیست و به قربانیان پیشین نیز یاد آوری کند که اگر بخواهند زبان بگشایند و از آن چه بر آن ها رفته است سخن بگویند، بار دیگر سرکارشان با «سربازان گمنام امام زمان» خواهد بود. برای خنثی کردن این اهداف و تهاجمات حکومت، حتمأ مردم ما در داخل کشور، به ویژه فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری و مطبوعاتی چنان که شاهد بوده ایم به وظایف و مسئولیت های خود عمل می کنند و به سهم خود هزینه های ایستادن بر ارزش های انسانی و آزادیخواهانه را هم سرافرازانه می پردازند ،اما باید واقع بین (به خصوص برای جنبشی که اساس کار خود را بر مسا لمت و پیشگیری از خشونت گذاشته است) و دید که هنوز حرف اول را عوامل سرکوب می زنند و این جاست که نیروی کمکی در خارج از کشور نقش بارزتری می یابد. مقدم ترین کاری که در این زمینه امروز الزامی ست مخا طب قرار دادن شورای حقوق بشر سازمان ملل و دیگر نهاد های بین المللی مدافع حقوق بشر جهت اعزام هیئتی به ایران. باز کردن درب دفتر سازمان ملل در تهران بر روی قربانیان و محافظت از آن ها. یا به هر شکل ممکن دیگر ایجاد نوعی حفاظ و پوشش و خواستن از پارلمان ها و دول، جهت بازداشتن رژیم ایران از تداوم سرکوب و بازداشت ها و ملزم کردن آن ها به رعایت حقوق بشر. به ویژه از دولی که این روز ها با چشم بستن بر این بمب واقعی نابود گر ایران، تنها نگران چند و چون مذاکرات هسته ای خود می باشند. البته همه این اقدامات بدون اقدام هماهنگ (حد اقل در اهداف) و گسترده ایرانیان در هر گوشه ای از جهان هستند، اگر غیر ممکن نباشد، لااقل کم اثر خواهد بود. بکوشیم کمتر به فکر جای من و گروه من باشیم. اگر اقدامی را که واقعا دمکراتیک و در راستای اهداف آزادیخواهانه مردم است، مورد پشنیبانی قرار دهیم، بدانیم جامعه ایران بیش از آن چه می توان در تصور داشت، چند صدائی ست. اما متأسفانه فرهنگ کار چند صدائی در میان کوشندگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن بسیار ضعیف. سابقه و پرونده دیروزی نیرو ها و شخصیت های فعال نیز از همین قاعده پیروی می کند. به این چند صدائی بودن احترام بگذاریم. حتی آن جا که به هر دلیلی با اقبال بیشتری روبرو می شویم و احیانا تریبون و میزی جهت ارائه نظر و اهدافمان به حق یا نا حق در اختیارمان قرار می گیرد. تنها ساز خودمان را نزنیم. بدانیم در این زمینه ها مردم ایران قضاوت های نه چندان دلنشینی از ما دارند. اگر چه همه آن ها از روی شناخت و داده های بی طرفانه نیست ،اما بسیاری از اعمال ما برای خود به قول معروف اینور آبی ها هم مورد قبول نیست. به جنبش بزرگ روزهای اولیه پس از انتخابات باز گردیم، با تجارب مثبت و شیرین آن ها. ۹ سپتامبر ۲۰۰۹ رضا اکرمی akrami_r@yahoo.com نظرات خوانندگان:
نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|