«خانه ای برای گفتگوئی آزاد»
براساس
«عقل، منطق و انصاف»
..........................................................
«انقلاب»
با مسلسلی در دست،
ايستاده رو به ما، فریاد می زند:
غرش طبل ها را نمی شنوند، انگار!
قرم! قرم! قرمداغ!
ديروز، با نقاب انقلاب ،
پای بر گرده ی شما فرودستان گذاشتند و بالا رفتند!
امروز،
خود فرادست شده ،
دست دردست فرادستان ماضی گذاشته اند و اشک تمساح می ریزند، در مصائب شما!
همه شان!
همه شان!
همه شان!
غرش طبل هارا،
نه تنها در آبادان که در سرتاسر ايران،
انگار نمی شنوند، اين قرمساقان!
قرم! قرم! قرمداغ
فریاد می زنند فرودستان:
"آهای! آهای! شرمتان باد!"
قهقهه میزنند فرادستان:
" شرم، واژه ای است فرودست! فرودستان را به کار شرم چه کار؟!"
راست می گویند، انگار اين قرمساقان!
چرا که قرمساق، شرم نمی شناسد!
می شناسد؟!
قرم! قرم! قرمساق!
