logo





دوستی یک سویه‌ی ایران با چین و روسیه

شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۴ مه ۲۰۲۲

س. حمیدی

رهبر خودخوانده‌ی ایران در سامانه‌ای از تنش‌آفرینی و چالشگری با اکثر کشورها، دنیا را پهنه‌ای دو جهانی از مبارزه‌ی سیاسی می‌بیند. در سویه‌ای از این چینش خود انگارانه، چین، روسیه و ایران به سر می‌برند و درسویه‌ی دیگری از آن نیز اسرائیل، اروپا و امریکا جانمایی شده‌اند. اما در ذهن متوهم رهبر جمهوری اسلامی، چین و روسیه و ایران به اشتراک سامانه‌ای از خیر را در عرصه‌ی سیاست جهانی نمایندگی می‌کنند که گویا همگی علیه پدیده‌ی شرِ برآمده از غرب به پا خاسته‌اند. دیدگاهی که پس از جنگ جهانی دوم جهانی بر بستری از ادامه‌ی جنگ سرد آشکار گردید. ولی او نمی‌تواند بفهمد که این اردوگاه موهوم "خیرخواهانه" هرگز نمونه‌ای روشن از خیر و نیکی را نمایندگی نخواهد کرد. رهبر نظام همچنین آبروی نداشته‌ی خود را در همین راه گنگ و مِه گرفته وثیقه می‌گذارد تا ضمن آن فروپاشی خیالی تمدن غرب را به پیروان خانگی خویش بشارت بدهد.
روسیه همراه با آغاز جنگ اوکراین از شیوه‌های ضد تحریمی ایران برای دستیابی بیشتر به بازار جهانی نفت سود برده‌است. هرچند دردهای مشترکی از تحریم‌های جهانی، ایران و روسیه را به هم پیوند می‌دهد، اما چه‌بسا آن دو برای چاره‌گری از این دردهای مشترک خود به مقابله‌ی با هم برمی‌خیزند. چنانکه شرکت‌های چینی اینک بیش از هر زمانی برای واردات نفت خود به روسیه روی آورده‌اند. روسیه هم تلاش می‌ورزد که برای بازاریابی بیشتر، بهای نفت خود را به چین تا چیزی حدود سه در صد پایینتر از ایران بکشاند. این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که ایران همواره فروش نفت خود را به چین تا میزان هفت درصد نازل‌تر از قیمت جهانی آن فروخته است. ولی این کاهش قیمت برای روسیه و ایران همیشه نوسانی از پنج تا حدود سی درصد را در بر می‌گیرد. چون دو کشور روسیه و ایران که هر دو در فضایی از تحریم دست و پا می‌زنند، اینک در هوایی از تحریم و خودتحریمی نمونه‌هایی از رفتار قاچاقچی‌های بین‌المللی را دوره می‌کنند. آن‌وقت چین هم از همین آشفته‌بازار نفتی به نفع سوداگری خود بهره می‌گیرد. چون چین نفت مورد نیاز را از همان کشوری می‌خرد که او کالای نفتی خود را ارزانتر از قیمت‌های جهانی می‌فروشد. شکی نیست که چین در چنین فرآیندی دانسته و آگاهانه از همان حقههای جهان سرمایه‌داری به نفع اقتصاد دولتی خویش سود می‌برد.

گزارش‌های شرکت کپلر حکایت از آن دارد که در ماه آوریل سال جاری واردات نفتی چین از ایران تا میزان سی و چهار درصد کاهش داشته است. پدیده‌ای که در گزارش‌های رویترز و بسیاری از خبرگزاری‌های دیگر نیز به درستی انعکاس یافت. در همین آمارها حتی یاد آور شده‌اند که در طول همین مدت کوتاه، واردات نفتی چین از روسیه تا حدود شانزده درصد افزایش را نشان میدهد. چون چین و روسیه به اشتراک موفق شده‌اند تا با همین ترفند برادر کوچک‌تر خود یعنی ایران را از بازار جهانی نفت پس برانند. تا جایی که اکنون روسیه روزانه تا حدود هشتصد و شصت هزار بشکه نفت به کشور چین صادر می‌کند. این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که صادرات روزانه‌ی نفت ایران به چین را از رقم هشتصد و هفتاد هزار بشکه به رقمی حدود پانصد و هفتاد هزار بشکه کاهش داده‌اند. شکی باقی نمی‌ماند که اکنون جای خالی چنین کاهشی را بدون استثنا صادرات نفت روسیه پر می‌کند. طبیعی است که چنین امری به همین سادگی اتفاق نمی‌افتد بلکه روسیه یاد گرفته است تا نفت خود را به چین با بهایی خیلی کم‌تر از ایران بفروشد.

ناگفته نماند شرکت‌هایی از نوع کپلر یا روتکسا آنالیتیکس که گشت و گذار ناوگان‌های نفتی را در پهنه‌ی دریاها رصد می‌کنند، واقعیتی را پیش روی ما می‌گذارد که در شرایط حاضر واردات ماهانه‌ی نفت چین تا میزان چهل و سه میلیون تن افزایش یافته‌است. چنین آماری، رشد چهار درصدی را در خرید نفت چین نشان می‌دهد. از سویی، چنین میزانی از خرید نفت واقعیت غیر قابل انکاری را تأیید می‌کند که کشور چین در ماههای اخیر بیش از پیش به ذخیره‌سازی مواد نفتی در مخازن خود روی آورده است. گفتنی است که بخش‌هایی از افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی هم به همین ماجراهای ذخیره‌سازی چین بازمی‌گردد. شکی نیست که جنگ اوکراین زمینه‌های کافی برای وجاهت بخشیدن به چنین رفتاری فراهم می‌بیند. جنگی که از همان ابتدا کارزار جدیدی از تحریم را برای روسیه فراهم دید. در عین حال، فرصتی را هم برای چین پیش آورد تا مشتری مناسبی برای فروش نفت روسیه به حساب آید. تا آن‌جا که هر دو کشور خیلی راحت ایران را از سازوکارهای بازار نفتی خویش پس می‌زنند.

از سویی گفته می‌شود اکنون حدود سه ماه است که شماری از نفتکش‌های ایرانی در آب‌های بندر شیژیانگ و شاندونگ چین انتظار بیهوده‌ای را دوره می‌کنند. این نفتکش‌ها چیزی حدود ده میلیون بشکه نفت ایران را به آب‌های چین کشانده‌اند تا شاید فرجه‌ای لازم برای فروش آن آماده گردد. اما چنین فرصتی را شرکت‌های روسی از رقیبان ایرانی خود ربوده‌اند. چون نفت خود را خیلی ارزان‌تر از ایران به فروش می‌رسانند. پدیده‌ای که به طبع در محاسبه‌ی قیمت جهانی نفت به عنوان اهرمی نزولی و کاهشی عمل می‌کند. به عبارتی روشن، رفتار رقیبانه‌ی مدیران نفتی ایران و روسیه در بازار جهانی نفت رویکردی کاهشی را به پیش می‌برد. چنین کاهشی در اقتصاد جهانی نفت حتی فضای ناامنِ برآمده از جنگ اوکراین را هم نادیده می‌انگارد.

روسیه و چین ضمن اشتراک عمل خود تلاش فراوانی به کار می‌برند تا در عادی‌سازی روابط ایران با غرب ممانعت به عمل آورند. زیرا نزدیکی ایران به اروپا یا آمریکا می‌تواند در سازمان یابی بهینه‌ی بازار انرژی جهانی جایگاه سازنده‌ای را پر کند. فرصتی تاریخی که بدون تردید بازاری پررونق را برای جمهوری اسلامی ایران در پی خواهد داشت. گفته می‌شود که ایران خواهد توانست ضمن تکیه به بازارهای جدید نفت اروپا و امریکا سالانه تا میزان پنجاه میلیارد دلار درآمد اضافی کسب کند. همراه با چنین درآمدی به طبع می‌توان به نوسازی صنایع نفت، گاز و پتروشیمی کشور هم روی آورد که همگی در جاماندگی و فرسودگی خود از تکنولوژی امروزی رنج می‌برند. چنین رویکردی به طبع به رونق اقتصادی در ساختار کشور خواهد انجامید. متاسفانه مدیران وهم‌اندیش و خیالباف جمهوری اسلامی دانسته و آگاهانه چنین فرصت‌های طلایی را نادیده می‌انگارند و همراه با نظریه‌پردازی‌های کهنه و قدیمی رهبر جمهوری اسلامی، خواب و خیالی را پشتوانه می‌گیرند که ضمن آن هر روز بیش از پیش شهروندان کشور را به فقر و فلاکت می‌کشانند.

بی‌دلیل نیست که مدیران سیاسی نظام، ضمن طرح انواع و اقسام بهانه‌های بنی‌اسراییلی، خود را از دستیابی به توافقی پایدار با غرب وامی‌رهانند. انگار قرار است که تفاهم‌نامه‌ی برجام برای همیشه در جهانی از وهم سیاسی مدیران بالادستی نظام گم و گور گردد. وهمی که تنها به آشوب‌آفرینی حکومت در داخل و خارج ایران یاری می‌رساند تا رهبر و تیم سیاسی فاسد او بتوانند چند صباحی بیش از این دوام بیاورند.

با این همه، رهبر خودخوانده‌ی ایران در سامانه‌ای از تنش‌آفرینی و چالشگری با اکثر کشورها، دنیا را پهنه‌ای دو جهانی از مبارزه‌ی سیاسی می‌بیند. در سویه‌ای از این چینش خود انگارانه، چین، روسیه و ایران به سر می‌برند و درسویه‌ی دیگری از آن نیز اسرائیل، اروپا و امریکا جانمایی شده‌اند. اما در ذهن متوهم رهبر جمهوری اسلامی، چین و روسیه و ایران به اشتراک سامانه‌ای از خیر را در عرصه‌ی سیاست جهانی نمایندگی می‌کنند که گویا همگی علیه پدیده‌ی شرِ برآمده از غرب به پا خاسته‌اند. دیدگاهی که پس از جنگ جهانی دوم جهانی بر بستری از ادامه‌ی جنگ سرد آشکار گردید. ولی او نمی‌تواند بفهمد که این اردوگاه موهوم "خیرخواهانه" هرگز نمونه‌ای روشن از خیر و نیکی را نمایندگی نخواهد کرد. رهبر نظام همچنین آبروی نداشته‌ی خود را در همین راه گنگ و مِه گرفته وثیقه می‌گذارد تا ضمن آن فروپاشی خیالی تمدن غرب را به پیروان خانگی خویش بشارت بدهد. گویا در فضای همین فروپاشی خیالی سرزمین‌های غربی است که او خواهد توانست اسلام سیاسی گنگ و متوهم خود را به بار بنشاند. اما او آن‌چه را که خود می‌لافد، هرگز نیازی نمی‌بیند تا در جایی به تصویب عمومی مردم برساند. چون وهم سوداگرانه‌ی همین رهبر، خیلی راحت شهروندان ایرانی را از مشارکت‌جویی آزادانه در سیاست کشور پس می‌زند تا خواست و اراده‌ی تیم سیاسی خویش را در سامانه‌ای از زد و بندهای آشکار و پنهان با چین و روسیه به نمایش بگذارد. گویا ضمن همین تصمیم انزواجویانه‌ی از غرب است که خواهد توانست توهمات خود را جامه‌ی عمل بپوشاند.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد