logo





هُشدار به خرد

يکشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۸ مه ۲۰۲۲

مهدی استعدادی شاد

new/mehdi-estedadi-shad04.jpg
توماس مان را اتحادیۀ نویسندگان آلمان در اکتبر ۱۹۳۰، یعنی یکسال پس از دریافت جایزۀ ادبی نوبل برای سخنرانی به برلین دعوت میکند تا بخشهایی از رُمان جدیدش را بخواند.
او پس از دریافت دعوتنامه و با در نظر گرفتن قدرت یابی روزافزون نازیسم در پی انتخابات پارلمانی ماه قبل، از خود پرسیده است:" آیا در این روزگار درست، منصفانه و در مقابل وجدان شخصی قابل دفاع است که به خواندن حکایت اکتفا کنم و پس از شنیدن چند ارزیابی و تشویق به خانه برگردم؟"

پاسخش منفی بوده است. چرا که یک روز قبل از مراسم رُمانخوانی، به جلسه در سالن دیگری میرود و این متن خطابیه را بیان میدارد که نامش "هُشدار به خرد" بوده است.
آنجا نویسنده ای که عمری خود را غیر وابسته به تشکیلات سیاسی دانسته و هنر را چنان ارجی گذاشته که حیات و سبک زندگی او را تعیین و مشخص کند، به یکباره در مباحثات جاری در مورد راهگشایی سیاسی مداخله و اعلام موضع مینماید.

اکنون با فاصلۀ یک قرنی(دقیقتر ۹۲ ساله) عنوان "هُشدار به خرد"، آنهم با اشرافی که معمولا از واژۀ خرد مراد میگردد، گزافه گویی و بلوف بنظر میرسد. مگر این که گوینده استثنایی بر قاعده باشد و پیش شرطهای لازم برای چنین اظهار نظری را در چنته داشته باشد.

در هر حالت توماس مان که بخاطر نگارش رُمان تربیتی پیرامون خاندان"بودنبروک" در سال قبلش مشهورترین جایزۀ ادبی جهان را دریافت کرده و سوای این در شمار جانشینان ادبی و فرهنگی گوته بوده، شایسته بیان چنین خطابه ای بوده است. همانطوری که کارنامه اش نشان داده است.

او نه فقط به علت تلاش فردی و اهمیت یابی ادبی بلکه همچنین بعنوان نماینده ای از جنبش نظری فرهنگی دو قرن پیش آلمان( از کانت تا نوالیس، از هگل تا هولدرلین، از گوته تا شیلر و...) وام و اعتبار لازم را داشته است.

آنجا در سخنرانی، او به خرد همچون نماد و نهاد اجتماعی مینگرد. خردی که از دل داد و ستد اذهان برآمده، و از این زاویه توماس مان هشدار خود را نسبت بدان امری معطوف میدارد که بایستی مشعل راهنما را در دست داشته باشد.

بنابراین خطابیه اش با صراحتی بی نظیر، در قیاس با امتناعی که به دهه ها در عدم مداخله در امر سیاست داشته، علیه افراط گرایی اعلام موضع میکند که در پی کسب قدرت سیاسی بوده است. وی که توجیه چنین حضور و سخنی را در ناروشنی آتیه جمهوری وایمار و وضعیّت مخاطره برانگیز کشورش دیده، پیشاپیش به تشنجات در راه اشاره داده است.

البته سررسیدن تشنجات و حالت اضطراری بی علت نبوده است. از یکسو در حس خفت و خواری عموم آلمانیان و ناشی از "قرارداد صلح ورسای" بوده و از سوی دیگر به ترس و وحشتی بر میگشته که به سالها از دل تبلیغ علیه مارکسیسم برمیامده و امکان هرگونه وحدت عملی میان چپگرایان و راستگرایان معتدل را تضعیف میکرده است.

از آرایش امکانات سیاسی گذشته، توماس مان پیش زمینۀ چنین رویکردهایی را در عقبگرد "روح زمانه" از اصول و پرنسیپهای انسانگرایی قرن نوزده دیده است.

از این رو راه حل بحران در زندگانی شهرنشینی را در ائتلاف هدفدار بوژوازی لیبرال و سوسیال دمکراسی دانسته که تداوم آزادی و اداره دمکراتیک امور را ممکن بدارد.

بنظرش بیکاری گسترده، مشکلات تامین معیشت، احساس سرخوردگی جمعی ناشی از شکست در جنگ باعث روحیه و روان جمعی خواهد شد که برایش دیگر آزادی، عدالت، آموزش و پرورش پویا و باور به پیشرفت جامعه و امیدواری به زندگی در آینده همچون اولویتهای زندگی درست مطرح نباشد.

در"هُشدار به خرد" خود مخاطب را به شنیدن فریاد خفته مردمی بی روح و بی امید فرامیخواند که در صورت پاسخ نیافتن خواسته ها دنبال هر وعده و وعید واهی خواهد شد. بطوری که برای توضیح رفتار خود دنبال دلیل و برهان عقلانی نخواهد بود. از این رو در آن زمان آلمان آنچه بیش از هر چیز خطرناک جلوه میکرده گرایش به عقل ستیزی بوده که میخواسته برای راز بقای جمعی طرح و برنامه بدهد.

در سخن توماس مان آن هیولای بیدادگر بصورت یک رمانتی سیسم هپروتی تعریف میشود که از یکسو هویت طلبی اش همنوع ستیزی را با گُفتمان نژادپرستانه تطهیر میکند و از سوی دیگر با بومی گرایی جنگ و ستیز با همسایه را هدف رستگاری و وحدت اجتماعی میخواند. در آن میانه از دل یک بربریت خیالپرداز الگوی رفتار"متعالی" بیرون می¬آید که دنبال بسیج مریدان خود است. عده ای نخبه صاحب امتیاز ویژه و با نفوذ به عوام در نادانی شان تائیدیه میدهند تا آنها را گرد اهداف خود جمع کنند.

در این فضا، ناسیونالیسم که تا مدتها گرایش مورد علاقه توماس مان هم بوده، به دگردیسی دُچار میگردد. ناسیونالیسمی که دیگر بصورت مهر و علاقه به زادگاه تعریف نمیشود بلکه خود را با ستیز و نفرت نسبت به همسایگان تعریف میکند.

گویی توماس مان روند بحرانی منجر به شکلگرفتن خودکامگیهای جوراوجور در جهان را در خشت خام دیده است. هنوز سه سال تا قدرت گرفتن توتالیتاریسم هیتلری وقت مانده است. هنوز چندین و چند سال مانده تا جهان از جنایاتی باخبر شود که سیستم استالینی در اروپا براه انداخته است.

باری. هُشدار به خرد توماس مان شامل ارزیابی روحیه و رفتار عمومی است که بتدریج خود را در اُفت آداب و رسوم متمدنانه، رشد زبان گستاخ و تجاوزکار و بی نزاکتی همه جا گستر نشان میدهد. روندی که عدم رعایت اخلاقیات انسانی را به نظام ارزشی اکثریت مردمان بدل میسازد.

امروزه پس از یک قرن گویی هنوز آن تشخیص عارضه های اجتماعی توسط توماس مان از اعتبار نیفتاده و مابه ازاهای واقعی شان در اطراف ما قابل رویت است. اگر تاریخ قرن خونین و ستمبار قرن بیستم با آنهمه گورزاد خودکامه رنگارنگش نشان داده باشد که "هُشدار به خرد" توماس مان ادیب تاثیر لازم را نداشته، اما این امر چیزی از اهمیت این شکایت نامه نمیکاهد که علیه پوپولیسم نخبگان عوام فریب است.

نخبگانی که در نظر او گردونه باطلی را مدام میچرخانند و اسمش را مشغولیت و سرگرم سازی جمعی مینامند. آنهم بوقتی که برای رشد تکنیک و فناوری جنگی و تولید تسلیحات ثروت کشورها را هزینه میکنند. فارغ از این که چه جنایات و فجایعی در پیامد خواهد بود. در حاشیه جنگهایی که سرنوشت جوامع و مردمانشان را به خونبارترین شکل رقم زده و در حاشیه خیانت جمعی که به هدف اعتلا و معنویت یابی صورت مییابد، در زنگ تفریحهای موقتی، جامعه با هیجانات مسابقات ورزشی و خودنماییهای ستارگان فیلم و شوهای نمایشی به تولید حبابهای جاذب مشغول میگردد.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد