سنگریزههای کنار جاده گواهی میدهند
که روزی، روزگاری،
زیبارویی از این گِل و لای گذر کرده است،
با تاجی از بنفشه،
پایکوبان،
ایلی سرخوش بدنبال،
آوازهخوان،
همراه با نوای نی و آکوردئون،
به سمت بلندیهای قریهی گُل زرد
که از برفهای دائمی سیراب میشود
و از سایهی بلوطهای پر شاخ بهرهمند
برای گذراندن یک روزِ شاد
میان علفهای کرانهی رود
که آوازی مبهم سر میدهد
و میلغزد میان سنگریزههای سخنگو
پیش از آنکه توفان،
آسمانها را فرو کشد در تاریکیها
و رنگین سفرهی او را برچیند
گل و لایِ عمیقِ جاده گواهی میدهد
که گلِ زرد را گنجایش آن زیبارو نبود
تراکمِ رنگهای روشن
رقصان میان درختانِ سینهی کوه
همآوا با آهنگی مجهول
که هنوز برگهای بید را به رقص در میآوَرَد،
پژواک میدهد میان صخرهها،
و به برفها باز میگردد،
و خاکستریِ آسمان
لالههای سرنگون،
در بندِ خاک،
بر گل و لایِ تَرَکخوردهی جاده تأمل میکنند
که روزی، روزگاری،
زیبارویی از آن گذر کرده است
رقصکنان،
ایلی بدنبال،
در راه پراکندن رنگ و رقص،
و عطر و آهنگ،
بر بلندیهای قریهی گل زرد
در آفاقِ دورِ مهآلوده
پیش از فرارسیدن توفان و صاعقه
و سیلابی که هرچیز را میشست
و به یغما میبُرْد
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، سه شنبه، ۳۰ فروردین ۱۴۰۱
۱۹ آوریل ۲۰۲۲
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد