هرچند حضور هدفمند در شبکههای اجتماعی برای همهی نیروهای سیاسی کشور فرصتی بزرگ شمرده میشود، ولی از چالشهای چنین فرصتی هرگز نباید غافل ماند. چون در شبکههای اجتماعی چهبسا دوغ و دوشاب را به هم میآمیزند تا مستنداتی غیر مستند برای مخاطبان مبتدی و ناآشنای به سیاست فرآوری گردد. به همین منظور هم گاهی صدای اصلی فیلم مستند خود را از متن آن حذف میکنند تا از نو صداهای جدیدی را بر دهان افراد بنشانند. جدای از این برخی مواقع در فرآوری دادههای تصویری از شگردهای گرافیکی ویژهای هم سود میبرند. حتا گاهی اوقات از این هم فراتر میروند و حرف و سخن خود را به گروههایی از افراد شناخته شده منتسب میکنند. کاربرد عبارتهایی از نوع "ارستو در جایی میگوید"، "دهخدا در جایی مینویسد"، "لنین یادآور شدهاست" و "مصدق دستور داد" در شبکههای اجتماعی امری عادی شمرده میشود. کاربرانِ چنین عبارتهایی هرچند از تکرار همین عبارتها بر آگاهی و اطلاعات خود میبالند، ولی هرگز نمیتوان منبع و مأخذ روشنی برای این گفتهها و نوشتهها دست و پا کرد. | |
فضاهای مجازی تنها جایگاهی است که در آن مخالفان و موافقان حکومت به اشتراک از سهمی همسان سود میبرند. تریبونی که بدون تبعیض در اختیار همگان قرار میگیرد تا همگی توانمندی خود را در فضای آن به اجرا بگذارند. اما کارگزاران حکومت از تابآوری مخالفان خود در چنین جایگاه آزادانهای جا میمانند. چنانکه از طرح رفتارهای تخریبی خود در فضای آن چیزی نمیکاهند. از سویی، فیلترینگ سازمان یافتهی بسیاری از این شبکهها برای مدیران جمهوری اسلامی بهانه قرار میگیرد تا خود را از حضور در فضای چنین نقدی آزادانه رهایی ببخشند.
گفته شد که کارگزاران حکومت از حضور خویش در شبکههای اجتماعی کم میآورند. بیدلیل نیست طرح صیانت از فضای مجازی را به پیش میبرند. گویا باهمین حقه خواهند توانست خود را از بار مطالبات و انتقادهای مخالفان حکومت وارهانند. جدای از این، گاهی تلاش میورزند تا با چهرهای دگرگونه و بزک کرده در شبکههای اجتماعی ظاهر گردند. همراه با چنین چهرهی ریاکارانهای است که ضمن پوششی از مخالف جمهوری اسلامی در شبکههای اجتماعی نقش میآفرینند. ولی بدون استثنا خواست تخریبی مدیران امنیتی و اطلاعاتی حکومت را در فضاهای مجازی به اجرا میگذارند.
شبکههای اجتماعی فضایی مناسب برای گردش آزادانهی اطلاعات در داخل کشور هم فراهم میبیند. این شبکهها در شکست مرزهای سانسور حکومتی نقش بزرگی را به پیش میبرند. اما کم نیستند گروهها یا افراد سازمان یافتهای که نقشی از تخریب، جعل و حقه را در همین فضای عمومی هدف میگیرند. شکی نیست که آنان با هدف تخریب و جعلِ تولیدات رسانهای به چنین شبکههایی روی میآورند تا از فرآیند آن در راستای خواست فردی یا گروهی خود سود بجویند. دامنهی جعل و تخریب نیز در فضاهای مجازی خیلی گسترده است و مشتاقان آن برای هدف خویش چهبسا استفاده از شیوههای فنی و حرفهای ویژهای را نیز واجب میشمارند. چون قصد ایشان آن است که تاریخی دگرگونه از گذشته و حال پیش روی مخاطب خود بگذارند. به همین دلیل هم خیلی راحت وقایع سیاسی گذشته و حال مثله میگردند تا کارکرد تبلیغی ویژهای از آنها عملیاتی شود.
هرچند حضور هدفمند در شبکههای اجتماعی برای همهی نیروهای سیاسی کشور فرصتی بزرگ شمرده میشود، ولی از چالشهای چنین فرصتی هرگز نباید غافل ماند. چون در شبکههای اجتماعی چهبسا دوغ و دوشاب را به هم میآمیزند تا مستنداتی غیر مستند برای مخاطبان مبتدی و ناآشنای به سیاست فرآوری گردد. به همین منظور هم گاهی صدای اصلی فیلم مستند خود را از متن آن حذف میکنند تا از نو صداهای جدیدی را بر دهان افراد بنشانند. جدای از این برخی مواقع در فرآوری دادههای تصویری از شگردهای گرافیکی ویژهای هم سود میبرند. حتا گاهی اوقات از این هم فراتر میروند و حرف و سخن خود را به گروههایی از افراد شناخته شده منتسب میکنند. کاربرد عبارتهایی از نوع "ارستو در جایی میگوید"، "دهخدا در جایی مینویسد"، "لنین یادآور شدهاست" و "مصدق دستور داد" در شبکههای اجتماعی امری عادی شمرده میشود. کاربرانِ چنین عبارتهایی هرچند از تکرار همین عبارتها بر آگاهی و اطلاعات خود میبالند، ولی هرگز نمیتوان منبع و مأخذ روشنی برای این گفتهها و نوشتهها دست و پا کرد.
اکنون نیروهای وابسته به صفبندیهای راست جامعه، شبکههای اجتماعی را به عنوان مأمنی برای تبلیغ واگویههای واپسگرایانهی خویش قدر میدانند. اما در این واگویههای سیاسی، ایران و ایرانی برتر از تمام اقوام و ملیتها نموده میشود. حتا همین گروههای وابسته به اردوگاه راست، شگردهای نژادپرستی از نوع نمونهی بومی آن را ارج میگذارند تا عربها و ترک را مردمانی خوار بشمارند. تا جایی که نام فردوسی و کورش برای ایشان بهانه قرار میگیرد تا غیر ایرانی را شهروندانی پست به حساب بیاورند. در نگاه ایشان از سویی اقوام و ملیتهای ایرانی همگی مردمانی یک دست شمرده میشوند. ولی یک کاسه کردن اقوام ایرانی با این بهانه صورت میپذیرد که به گمان و باور خودشان از موضوع "تجزیهطلبی" در ایران بپرهیزند. در واقع شگردهای تبلیغی فراوانی همین نیروهای راست را با مدیران واماندهی جمهوری اسلامی پیوند میدهد. چون راست حاکم و محکوم چهبسا هر دو سیاستهای واحدی را در جامعه به پیش میبرند. پیداست که کاربرد مجموعههای فراوانی از مفاهیم قومستیزانه و نژادباورانه برای هر دو گروه لازم شمرده میشود. هرچند یکی از آن دو گروه، شمشیر این مبارزهی واپسگرایانه را به دست شاه میسپارد، ولی آن دیگری عمل و رفتار شیخ را پدیدهای مناسبتر از هنجار شاه و شهنشاه میخواند.
اینک خاجپرستها و شاهپرستها در شبکههای اجتماعی به فرآوری نمونههایی از جعل و تحریف تاریخی روی آوردهاند. سپس در فضای همین جعل است که بسیاری از مبتکران کشتارهای عمومی دوران پهلوی را وجاهت میبخشند. همچنین همراه با چنین راهکاری است که نظامیان کشتارهای عمومی حکومت شاه یک به یک تقدیس میگردند تا قداستی شاهمآبانه برای امثال خسروداد، فرسیو، نصیری، ناجی، مقدم و جهانبانی خلق شود. از همین رویکرد تبلیغی حتا برای قداست بخشیدن به حریم سرمایهداران همسو و همراه با حکومت پیشین نیز سود میبرند. چنانکه در این پهنه افرادی همانند ثابت پاسال، فاتح یزدی، ایروانی، حاج برخوردار و خسروشاهی نیز چیزی از همان تیمساران نگونبخت عرصهی سرکوب شاهانه کم نمیآورند. حتا ویدیوهای فراوانی را هم برای نمایش مظلومیت ساختگی ایشان فرآوری کردهاند. در همین ویدیوهای فرآوری شده حتا از سپهبد نصیری به عنوان آدمی خیّر نام میبرند که گویا به تحصیل فرزندان خدمتکارانش در خارج کشور هم یاری میرسانید. مبتکران چنین شیوههای ورشکستهای از تبلیغ حتا برای اثبات ادعاهای غیر موجه خویش از هنجارهای غیر انسانی امثال صادق خلخالی نیز به نفع تبلیغ مفلسانهی خود یاری میجویند.
در یکی از این ویدیوها عملکرد فاتح یزدی را در "کارآفرینی" میستایند و برای او دل میسوزانند بدون اینکه از نقشآفرینی او در کشتار ضد انسانی کارگران چهان چیت یا دیگر کارخانههایش سخنی به میان آید. آنوقت پای گروههای "تروریست" را به میان میکشند که گویا امثال فرسیو و فاتح یزدی به دست همین تروریستها به ظاهر ترور شدهاند. پیداست که اینها هیچ کدام در تفسیرگزاری تاریخی خود از عملکرد مردان سیاسی جمهوری اسلامی چیزی کم نمیآورند.
گروهی مواجب بگیر حرفهای چنین رویکرد خودانگارانهای از تاریخ نویسی عوامانه را حتا در شبکههای تلویزیونی ایران فردا، ایران اینترنشنال و من و تو نیز باب کردهاند. چون همگی یک سویه فیلمهایی را در پستوهای سیاسی نیروهای راستِ خاجپرست فراهم میبینند که مخاطبان آن نیز از شمار سفارشدهندگان آن چیزی فراتر نمیرود. همانهایی که در فضایی از خلوت خویش مزد و مواجب تهیهکنندگان چنین برنامههایی را تضمین کردهاند.
جعلیات تولید فرهنگی یا ضد فرهنگی در شبکههای اجتماعی اکنون به حرفهای ماندگار برای گروههایی سازمان یافته یا منفرد بدل گردیدهاست. در همین راستا نوشتهها و شعرهای جعلی فراوانی نیز یافت میشوند که نام شاعران یا نویسندگان سرشناس کشور را با خود به همراه دارد. سعدی، حافظ، دهخدا، بهار، نیما، شاملو، کسرایی و فروغ بیش از دیگران از چنین جعلی سهم میبرند. گروهی از افراد دلسوز برای جلوگیری از چنین جعل و تحریفی کمپینی نیز در فضای مجازی تشکیل دادهاند. آنان تلاش میورزند تا برای شناخت انواع و اقسام جعلیات ادبی و هنری به مخاطبان خود یاری برسانند.
در شبکههای اجتماعی گونههای فراوانی از تولیدات فرهنگی غیر رسمی پا میگیرد. اما آفرینندگان اصلی چنین حجم بالایی از تولید فرهنگی اغلب ناشناخته و گمنام باقی میمانند. باید دانست که انگیزههای فردی یا گروهی ویژهای ایشان را به قبول چنین راهکاری ترغیب میکند. اما در عملیاتی شدن چنین راهکاری عدهای راه جعل و تحریف را برگزیدهاند. در عین حال، روشنگری افشاگرانه از چنین جریانهای حقهبازی برای هر کاربری یک وظیفه شمرده میشود. چون باورمندان واقعی به آرمانی اجتماعی همگی بر این نکته اصرار میورزند که تنها از راههای سالم و سازنده میتوان به هدفی موجه و انسانی دست یافت. پیداست که در عرصهی مبارزهی اجتماعی یا سیاسی نیز هرگز نمیتوان از انتساب دروغ و افترا به مخالفان سیاسی خود توجیه به عمل آورد. هرچند این مخالفان سیاسی را بر کرسی و جایگاه مردان سیاسی جمهوری اسلامی نشانده باشند. چون مبارزهی سالم هرگز دروغ و تحریف را برنمیتابد. گفتنی است که دروغ و جعل همیشه برای ورشکستگان سیاسی جامعه حربهای مناسب شمرده میشود. حقه و تحریف برای همین ورشکستگان ضرورتی پایدار باقی میماند تا به اتکای آن بتوانند روی امواج سیاسی مخالفان خود دوام بیاورند. اما نیروهای پایدار و بالندهی جامعه چندان نیازی نمیبینند که بخواهد حضور و زیست سیاسی خود را به اتکای دروغ و نیرنگ به شهروندان کشور بباورانند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد