logo





رفع تبعیض با مارکس و سایرین

شنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۳۰ آپريل ۲۰۲۲

مهدی استعدادی شاد

new/mehdi-estedadi-shad04.jpg
در بازخوانی مطالب مندرج در اینترنت که هر روزه بطور عادتی ما را به گشایش سایت‌هایی وامیدارد، در سایت "عصر نو" (مسعود فتحی) به متنی برخوردم که بیش از یک سریع‌خوانی مرا به خود معطوف داشت؛ بگونه‌ای که ذوق‌زده شدم و بلافاصله در صفحه‌ی فیسبوکم آن را به دوستان برای خواندن پیشنهاد دادم.

مطلب را آقای سعید رهنما تهیه کرده‌است؛ با عنوان «سوسیالیسم بدون مارکس! نگاهی به کتاب آکسل هونت».

در اصل کتاب نامش «ایده‌ی سوسیالیسم» است که رهنما آن را با ترجمه‌ی «جوزف گانال» به انگلیسی در نظر گرفته و خلاصه‌ای از آن را در کنار داوری خود، در دسترس خوانندگان زبان فارسی قرار داده‌است.

البته رهنما به جز ایراد گرفتن و عدم توافق با برخی از برداشت‌های هونت، هم‌چنین افزوده "که ترجمه‌ی انگلیسی کتاب چندان درخشان نیست". گرچه "به خاطر اهمیت کتاب و تاکید درست آن بر ضرورت تجدید‌نظر در بسیاری از جنبه‌های نظری سوسیالیسم..." توجه به آن را بی‌مناسبت ندانسته‌است.

اینجانب که به سال‌ها در سمینارهای دانشگاهی و تدریس‌های هونت (همچون استاد فلسفه) شرکت داشته و چند متن او را در بیست- سی سال گذشته به فارسی ترجمه کرده، بدیهی است که از توجه به نظرات استاد استقبال کند. هم‌چنین خوش داشته باشد نزد هم‌زبانان برای آشنایی بیشتر با این متفکر شاخص از نسل سوم مکتب فرانکفورت تبلیغ نماید.

بنابراین اولین قدم در این راه، توصیه‌ی خوانش مطلب سعید رهنما بوده است که تلاش داشته یکی از آخرین کتاب‌های وی را حلاجی و ارزیابی کند. به همین خاطر، نخست پیش خود سعی کرده متن رهنما را در توازی با متن هونت به زبان آلمانی بخواند تا ببیند آن‌چه به خواننده‌ی فارسی‌زبان از سوی تحلیگر ایرانی منتقل می‌شود، چقدر با اصل حرف و نظر در زبان مبدأ منطبق است. به‌وِیژه که می‌دانم یکی از دوستان(‌یگانه خویی) از دو سال پیش در پی ترجمه این کتاب از زبان آلمانی بوده‌است.

در هر حالت اکنون متوجه مطلب رهنما می‌شویم. مطلبی که عنوانش «سوسیالیسم بدون مارکس» ، به‌نوعی کنایه و اشاره‌ی منفی به کار هونت ایجاد می‌کند. گویی حرف هونت کنار گذاشتن مارکس از روند نظریه‌پردازی تاریخی را دنبال کرده‌است. نکته ای که در اصل و اساس درست نیست.

در ادامه بر چند اشاره و نیز معادل و مترادف برساخته‌ی رهنما تمرکز می‌کنم تا در کنار قدرشناسی از ایشان احیانا" با چند تصحیح پیشنهادی تلاش او را برای معرفی کتاب هونت تکمیل نمایم.



نگارنده در این‌جا چاپ گسترش‌یافته‌ی کتاب هونت را ملاک قرار داده که به سال ۲۰۲۰ توسط نشر آلمانی زبان "زوهرکامپ" انتشار یافته است. در این‌ چاپ، نسبت به چاپ قبلی، دو متن جدید (یکی در مورد «وین سرخ» و دیگری در باره‌ی «امید در دوران ناامیدی») آمده است. هر دو متن‌ پیوستی، سخنرانی هونت به خاطر دریافت جایزه هستند؛ یکی مِدال «برونوکرایسکی» برای انتشار کتاب مورد بحث است و دیگری را «بنیاد ارنست بلوخ» اهدا کرده‌است.

در مطلب اول، هونت بر دوره‌ی درخشان شهر وین در سه‌ی دهه‌ی اول قرن بیستم انگشت تایید گذاشته و به یادآوری رفتار و تلاش سوسیالیست‌ها و نظریه پردازانی چون ماکس آدلر و اوتوباوئر نشسته است. کسانی که در زمینه‌ی خانه‌سازی اجتماعی، رفرم در نظام آموزشی و نیز کسب مالیات از ثروتمندان به وسیله‌ی مدیریت شورای شهر، اقدامات ستایش‌برانگیزی انجام داده‌اند. این اقدامات که در نظر هونت روندی تاریخی را برای رفع تبعیض تداوم بخشیده، می‌بایستی به‌وسیلۀ مفهومی فهمیده شود که آن را "آزمایشگری سوسیالیستی" خوانده‌است. بیهوده نیست که عنوان فرعی کتاب مورد بحث ما را نیز تلاشی برای فعلیت بخشی به ایده‌ی سوسیالیسم نامیده‌است. عنوانی که تاکید بر مبارزه متداوم و روند تحول تدریجی دارد. و البته این معادل‌های "آزمایشگری" و "فعلیت بخشی" از کلمات مورد استفادۀ سعید رهنما تفاوت دارند.

هم‌چنین هونت در دومین مطلبِ پیوستی، با تاکید بر لزوم استدلال عقلانی در راستای امیدواری، به میراث نظری ارنست بلوخ پرداخته که متفکری له امیدواری بوده و اثر مهمی چون «اصل امید» را بر جای گذاشته‌است.

در هر صورت این سرلوحه‌ی کار مکتب فرانکفورت را برای چندمین بار باید یادآوری کرد که نسل‌های سه‌گانه‌ی آن تاکنون در پی آشتی و ایجاد ارتباط میان اذهانی بوده‌اند که در حوزه‌های متفاوت دانش‌ورزی فعال بوده و دستاوردهایی با خود به ارمغان داشته‌اند.

چنان که نسل اول (هورکهایمر، آدورنو و...) در پی نزدیک‌‌سازی نگرش مارکسی و فرویدی به موقعیت و جایگاه انسان بودند. سپس مؤسسه‌ی پژوهش‌های اجتماعی با هابرماس و آپل (نسل دوم) در پی هموارسازی راه‌های سخت و پُردست‌اندازِ ارتباط‌گیری انسانی و توضیح توانایی‌های خرد جمعی گشت. آنگاه نسلی که هونت به آنان تعلق دارد، بیشتر در پی مسئله‌ی مهم به رسمیت شناخته شدن شخصیت تک تک افراد جامعه شده و این‌که جنبش‌های اجتماعی در زمینه‌ی تعادل اقتصادی و کاهش فاصله‌ی دارا و ندار و نیز تنش‌زدایی از رابطه‌ی جنسیت‌ها چه دستاوردهایی داشته‌است. گرچه در سه نسل متمادی هدف اندیشیدن وفاداری به هموارسازی راه و شرایط رهایی انسانی بوده ولی درمیان نسل‌ها تغییرات رویکردی و ارجاع به منابع نظری متفاوت هم پدید آمده‌است. چنان که کانت گرایی نسل دوم جای خود را به هگل گرایی نسل سوم داده‌است.

بدین ترتیب در این‌جا یک پیش شرط در روند شناخت داریم. اینکه امر حذف و نیز حکم کردن، که رهنما دو سه بار آکسل هونت را بدان متهم کرده، رویه‌ی جاری میان «فرانکفورتیان» نبوده و نیست.

در هر حالت اکنون وقتش رسیده که نگاهی بیاندازیم به چند بخش از کتاب هونت که در آن‌ها بر نکات مهمی چون آزادی اجتماعی و اهمیت تعادل در رابطۀ آزادی فردی و جمعی تاکید شده‌است.

ازآن تفاوت نسل‌های دو و سه گذشته، به‌نظرم بحثی که هونت در مورد تبارشناسی ایده‌ی آزادی اجتماعی می‌کند و از قرن هفده بدین سو طرح‌های نظری متفکران را بررسی می‌نماید، بسیار خواندنی و آموزنده است. هم‌چنین از نگاه انتقادی‌اش به «محفظه‌های افکار عتیقه» و نقد فرهنگ صنعت‌پرست، نبایست بی‌تفاوت و سرسری گذشت. افزوده بر این نکات، در مورد راه‌هایی که او در مورد نوسازی اشکال زندگی دمکراتیک عنوان می‌دارد تأمل و مکث بایستی شود.

این‌جا ما با تجربۀ نظریه پردازی روبرو هستیم که به سهم خود در قرن بیستم خوش درخشیده‌است. به‌ویژه که مکتب فرانکفورت، مثلا در قیاس با لوکاچ و پیروانش در مکتب بوداپست، در تاریخ خود از وسوسۀ همراهی با قدرت‌های سیاسی وابسته به استالینیسم دوری گزیده و دُچار آلودگی نگشته‌است.

با این پس‌زمینۀ تاریخی، هونت رهنمودهای خود را در حالی خاص و با نگاه به روند قرن بیست و شروع هزارۀ سوم پیشنهاد می‌کند. یعنی درست در وقتی که «وضعیّت انسانی» به‌خاطر دلسردی و سرخوردگی ناشی ازهم‌گسیختگی گرایش آرمان‌گرایانه، این تصور را القاء می‌کند که گویی دیگر میل و توان فراروی از شرایط موجود در میان نیست.

با این‌حال هونت علت این وضعیّت اندوهبار را در سقوط اردوگاه "سوسیالیسم واقعاً موجود" نمی‌داند که تامین رفاه اجتماعی را به قیمت نبود آزادی انجام می‌داد. وی هم‌چنین رواج نگرش پسامدرنیستی را دلیل نمی‌شمارد که طرح‌های آینده را همواره اسیر الگو‌های گذشته‌ی خود می‌خواند و نوسازی ناشی از ابتکارات زمان حال را ممکن نمی‌داند. در حالی که تحولات علم پزشکی و پیشرفت‌های فعالیت حقوق بشری از نظر هونت خلاف نگرش پسامدرنیستی را اثبات می‌کنند.

هونت در واقع ضعف نگرش سوسیالیستی برای بسیج ناراضیان بی‌شمار از وضع موجود را در نبودِ برنامه‌ی سیاسی مؤثر و تصویر شفافی از هدف می‌داند. کمبودهایی که بدون روزآمدسازیِ قصد و نیّت‌های درست سوسیالیست‌های اولیه بر طرف نمی‌گردد. در این رابطه نقطه حرکت و مبدأ چیزی جز پایبندی به اید‌ه‌ی آزادی اجتماعی نیست که در روند تثبیت خود بر ایده‌هایی هژمونی می‌یابد که سوسیالیسم را به کسب قدرت سیاسی خلاصه می‌کردند و یا حدوث آن را با درکی پیشرفت‌باورانه محتوم می‌پنداشتند.

بهر حالت سعید رهنما، پس از تلاش جاذبی که برای بازگویی محتوای کتاب هونت در بخش اولِ متن خود می‌کند، در بخش دوم می‌خواهد به «نقد مفروضات هونت» بنشیند. آن‌هم با این برداشت مقدماتی که "هونت تحول ایده‌ی سوسیالیسم را بر محور مفهوم «آزادی» و آن‌چه «آزادی اجتماعی» می‌نامد، به زیبایی و شیوایی تشریح "کرده است. گرچه با آن ارزیابی از "درخشان نبودن ترجمه انگلیسی" در آغاز مطلب بر نگارنده این سطرها مجهول می‌ماند که چگونه به "زیبایی و شیوایی" شرح هونت پی برده‌است.

در هر حالت او سپس چند پاراگراف در رابطه با «هگل و آزادی»، «مارکس و رهایی»، «مارکس و علیت‌باوری»، «آزادی فردی» و «سوژه‌ی انقلابی» می‌نگارد تا برسد به «نقد راه‌حل‌های هونت». در این‌جا زیر عناوینی چون «اقتصاد سوسیالیستی و بازار» و نیز «دمکراسی، مشارکت و اتوریته‌ی هدایت کننده»، نکاتی را متذکر می‌شود تا سرانجام در «نگاهی به متد هونت» و «به جای نتیجه‌گیری»، معرفی کتاب خود را به پایان ‌برد.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد