logo





به دادخواهان دادگاهِ حمید نوری

شنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۹ آپريل ۲۰۲۲

رسول کمال

new/rasoul-kamal1.jpg
نتوانستم
آبروی جهانت باشم
نتوانستم
حتی فریادی
برای
سرخ گلگون گلویِ دلبندت
آنگاه
که
دستانِ بی پناهش
خنج می زد
زمینِ سردِ مُردن را
نتوانستم
آن شاعرِ پُر درد
بر آستانِ عزایِ تو
چرا که
زیرِ سقفِ بی رنگِ آسمان
پرده کشیدند
بر نگاهِ خسته ی پنجره
تا نبیند
حلقه هایِ اشک آلودم را
آفتابِ غمزده
نتوانستم
آن
قصه گویِ شبهایِ اشک
آن
مادرِ دلتنگ
که
بارشِ برف
با خود بُرد آن همه
رهائیِ بهارش را
در خوابی از هزاره ی
صد رؤیا
نتوانستم
نتوانستم
نتوانستم
آن یکی شکوفه
بر دامنِ سوخته ی
باغِ آرزویت
وقتی که می سرودی
نخستین آوازِ جوانی را
بر گونه هایِ سبز یکی بودن
نتوانستم
نتوانستم
بیا وُ رهایم کن
بیا وُ بگذر
من
تمامی گناهان را
به اشکی تلخ گریسته ام
ببخشای بر من
بیا با من
بیا
تا خورشید را
از نو
آوازی دیگر کنیم

05/04/2022

رسول کمال

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد