تخریب ساختمان زندانهای گذشته و ساخت زندانهای نو و جدید برای مدیران جمهوری اسلامی همواره هدفی راهبردی است. حکومتی که حذف مداوم مخالفان خود را در سر میپروراند چارهای جز این نمییابد که همیشه زندانهای جدیدتری نیز بسازد. در همین راستا است که مدیران قضایی حکومت ظرفیت زندانهای خود را تا رقم دویست و پنجاه هزار نفر افزایش دادهاند. اما همین مدیران اجق وجق قضایی تخریب زندانهای پیشین را نیز در برنامههای سیاسی خود گنجاندهاند. چون قصد دارند که با ترفند و حقه گذشتهای مستند از تاریخ را در ذهن مردمان زمانه پاک کنند. تخریب زندان قصر و نابودی زندان قزل قلعه در تهران تنها گوشههای کوچکی از همین ماجرا را به پیش میبرد. جمهوری اسلامی در این خصوص حتا خود را در قبال اهداف نامردمی رژیم پیشین نیز مسؤول میبیند. چون هر دو رژیم الگوهای مدیریتی واحدی را برای حذف مخالفان خود به اجرا گذاشتهاند. باور مدیران قضایی حکومت فعلی نیز بر آن است که میتوان ضمن تخریب سازهی زندانهای گذشته، تاریخ و مستندات آن را هم از ذهن آیندگان محو کرد.
جمهوری اسلامی ایران چنین رویکرد خرابکارانه و خودانگارانهای را در تخریب زندان سیاسی انزلی نیز به اجرا گذاشته است. این زندان پس از پیدایی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی تأسیس شد. ولی پس از گذشت هفت سال خیلی زود و حسابگرانه متروکه گردید. چون از آن پس، به قصد تمرکز و مدیریت یک پارچه و واحد زندانها، مجموع زندانیان سیاسی استان گیلان را در شهر رشت گرد آوردند. از سویی هم مدیران قضایی کشور چنان میپنداشتند که پس از کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ دیگر چندان نیازی به زندان سیاسی نخواهد بود. ولی چنین ایدهای خیلی زود به آرزویی محال و دست نایافتنی برای بالادستیهای خیالباف حکومت بدل شد. چنانکه پس از ناکامی در چنین هدفی بود که زندان بزرگ و مدرنی را نیز در همان لاکان رشت ساختند. سپس بندهایی ویژه از همین زندان جدید هم به زندانیان سیاسی اختصاص یافت.
پس از انقلاب بهمن زمانی که سپاه پاسداران پا گرفت برای استقرار نظامی و اداری خود در شهر انزلی به ساختمانهایی ویژه نیاز داشت. به همین منظور هم سپاهیان نوکیسه مجموعهی پلاژهای تربیت بدنی و پیشآهنگی شهر انزلی را غصب و تصرف کردند. آنوقت شماری از ساختمانهای دهها پلاژ بزرگ و کوچک، در پهنهای به وسعت تقریبی ده هکتار زمین به تصرف سپاه درآمد. اما یکی از همین ساختمانهای تصرف شده را ضمن بازسازیهای لازم به زندانی برای نیروهای سیاسی شهر بدل کردند. میانگین ظرفیت این زندان از صد و بیست نفر هم فزونی میگرفت.
اما زندانهای مخفی یا علنی دیگری نیز در سطح شهر راه انداختند که از فضای آنها بیشتر به عنوان بازداشتگاههای سیاسی موقت استفاده میشد. یک از این زندانهای موقت در پهنهی غربی ترمینال امروزی انزلی قرار داشت که اکنون آن را به محلی مخفی برای حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران مبدل کردهاند. ناگفته نماند طی مدت هفت سالی که زندان سیاسی انزلی دوام آورد، حدود دو هزار و پانصد نفر از کنشگران سیاسی روزگارشان به نوبت در فضای آن به سر آوردهاند. اما این تعداد از زندانیان سیاسی و عقیدتی فقط به شهروندان زندانی انزلی اختصاص نداشت. چون نیروهای سیاسی رضوانشهر و هشتپر هم از زندانی شدن در همین مکان خوفناک بینصیب نماندهاند. در عین حال، حکومت جدای از زندان انزلی، چرخهای از بازجویی زندانیان سیاسی و عقیدتی آن را در رشت، چالوس، قزلحصار، گوهردشت، اوین و حتا شهرهای دور و نزدیک دیگر نیز فراهم دیده بود. چون مکانهای متفاوت وقوع "جرم"، شرایطی را برای بازجویان فراهم میدید تا متهم را به منظور بازجویی در شهرهای دیگر نیز بچرخانند.
گفته شد که دوام و بقای زندان سیاسی انزلی هفت سال بیشتر تاب نیاورد. ولی این زندان ظرف همین مدت کوتاهِ هفت ساله، پروندهای بزرگ و سنگین از اعدام و شکنجهی کنشگران سیاسی را برای جمهوری اسلامی فراهم دیدهاست. چون دهها نفر از مبارزان سیاسی را در فضای همین زندان به اعدام کشاندند که اکنون مخفی کردن چند و چون قتل و شکنجهی آنان برای مدیران قضایی حکومت امری محال مینماید. حتا هر گوشه از قبرستان شهر انزلی و روستاهای را که بگویی نشانی روشن از قبر همین مبارزان سیاسی در فضای آن به یادگار ماندهاست. چنین سنتی را پیش از این "اعلیحضرت همایونی" نیز به کار گرفته بود. شکی نیست که جمهوری اسلامی در حذف و اعدام مخالفان سیاسی خود همان شیوههای شناخته شدهی حکومت نامردمی پهلوی را ارتقا بخشیدهاست.
پس از تخلیهی زندان سیاسی شهر بود که ساختمانهای سپاه نیز در این محل یک به یک تخلیه شدند. چون مدیران سپاه پاسداران دیگر چنین محلی را به دلیل بافت تجاری و مسکونی و همچنین ازدحام جمعیت محلهی آن، چندان مکان مناسبی برای استقرار خویش نمیدیدند. با همین ترفند بود که در این مکانِ ساحلی دهها ساختمان غصب شده از سوی سپاه متروکه باقی ماند. اما ساختمان زندان آن را خیلی زود ضمن استفادهی از بولدزر با خاک یکسان کردند. چون قرار نبود مستنداتی روشن از فعال مایشایی خود در این زندان بر جای بگذارند. در سالهای اخیر نیز همین محوطهی متروکه را به فضایی برای هتلسازی و رستورانسازی بدل کردهاند. انگار بخواهند مستندات و آثار جرم مدیران قضایی یا سپاهی حکومت را برای همیشه از ذهن مردم محو کنند. بدون تردید مدیران بالادستی حکومت چنان میپسندند که تاریخی دگرگونه و وارونه برای گذشتهی جمهوری اسلامی بنویسند. همان ماجرایی که در تخریب و نابودی زندانهای قزل قلعه و قصر نیز اتفاق افتاد.
با این همه، سپاه پاسداران انزلی نمیخواهد بفهمد که این زمین ده هکتاری چهل و سه سال پیش از این به آموزش و پرورش منطقه اختصاص داشتهاست. لابد سند مالکیت پیشین آن را ابطال کردهاند تا از نو عرصهی آن را به نام سپاه منطقه به ثبت برسانند. ناگفته نماند که سپاه پاسداران چنین حقه و ترفندی را در تمامی شهرهای ایران به کار بستهاست. چون در اکثر شهرها ابتدا فضاهای آموزشی کشور را به مرکزی برای زندان یا استقرار نیروهای نظامی خود بدل کردند و سپس همین فضاهای آموزشی را ضمن فروشی ساختگی به مافیای درونی حکومت انتقال دادند. در نتیجه خیلی راحت سند مالکیت گروههای پرشماری از اشخاص حقوقی یا حقیقی ابطال گشت تا در مالکیت غاصبانهی خود بر این زمینها تسهیلگری لازم به عمل آورند.
نام زندان انزلی با نام احمد قتیلزاد پیوند میخورد. قتیلزاد در نقشی از حاکم شرع انزلی حکم اعدام دهها تن از کنشگران انزلی را در پروندهی نامردمی خود گرد آوردهاست. او بعدها بر مسند حاکم شرع استان گیلان نشست و موضوع جرم و جنایت خود را تا هر نقطهای از گیلان که بگویی گسترش داد. آخرین سمت قتیلزاد ریاست شعبهی ۳۲ دیوان عدالت اداری بود تا آنکه مرگ او در سال ۱۳۹۲ اتفاق افتاد.
ابوطالب کوشا نیز سمت دادستانی را در زندان انزلی به پیش میبرد. او هم در اعدامهای بیرویهی قتیلزاد، برایش یاری پایدار مینمود. کوشا در دهه ی هشتاد چند سالی هم ریاست دانشکدهی قوهی قضاییه را به عهده گرفت. او اکنون به عنوان نیروی وفادار به حاکمیت در مافیای اقتصادی حکومت نقش میآفریند.
جدای از افراد یاد شده حسین مؤید عابدی خشکبیجاری نیز به مدت پنج سال ریاست زندان سیاسی انزلی را به عهده داشت. عابدی بعدها در زمان اعدامهای سال ۶۷ مدیرکلی اطلاعات استان گیلان را به عهده گرفته بود. عابدی، کوشا و قتیلزاد مثلث پایدار اعدامهای سال ۶۷ در گیلان شمرده میشوند. سه یار دیرینه که از کشتار و اعدام خود برای بقای حکومت چیزی کم نگذاشتنند. عابدی و کوشا جدای از این، نقشی از سربازجو و شکنجهگر را نیز در زندان انزلی به پیش میبردند. یکتادوست، پوررزاز کلویری و حسینی هم نوچههایی همیشگی برای عابدی و کوشا به حساب میآمدند.
گفتنی است که بخشی از وقایع هفت سالهی زندان انزلی در کتابهای خاطرات زیر بازتاب مییابد:
الف - شب بهخیر رفیق: احمد موسوی، استکهلم، نشر باران، ۲۰۰۵.
ب- مالا: محمد خوش ذوق، استکهلم، نشر ارزان، ۲۰۱۲ (این کتاب بعدها در دو جلد از سوی نشر مهری لندن هم انتشار یافت).
ج- از آبکنار تا راور کرمان: رحمان (محمد) عریان آبکنار، استکهلم، نشر باران، ۲۰۱۲.