در حالی که جوامع پیشرفتۀ بشری چند دههای است که نهاد و سازمان تشکیل دادهاند تا از حق حیوانات دفاع کنند، بطوری که این امر دفاعی حتا مخالف قلع و قمع و آزار گرگها شدهاست، دیگر وحشی و نجس خواندن سگها و حذفشان از محیطهای انسانی همچون نظر و عملی منسوخ و نادرست بشمار میآید.
به همین دلیل و علت هم که شده برای آن ابیات سیف فرغانی بایستی چارهای اندیشید و جایگزینی یافت. او که سروده:"عو عو سگان شما نیز بگذرد".
نخست این که در آن مصراع اسم سگان استعارهای برای لشگر مهاجم و بدکردار آدمهایی شده که در همۀ زمانه ها امری ذلتبار بودهاند.
از این نکته گذشته، آن مصراع سگ را بعنوان لفظ نکوهشی و نه در جایگاه درست حیوانی خود مطرح میکند. آن را جانداری نجس و آلوده پیش فرض میگیرد. یعنی همان تلقی که قدمای اُمل و متدین به علت باورهای فرسوده و نخ نمای مذهبی خود داشتند و در پی حُقنۀ این باورها به دیگران بودند.
سالها ست شاهدیم که هنگام رجزخوانی در مقابل رژیم حاکم، رژیمی که نوعی خودکامگی قرون وسطایی خلیفه ای خودپسند و بدسلیقه است، از سروده سیف فرغانی استفاده میشود.
او سروده:" هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد/ هم رونق زمان شما نیز بگذرد/.../ چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد/ بیداد ظالمان شما نیز بگذرد/ در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت/ این عوعو سگان شما نیز بگذرد/ آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست/ گرد سم خران شما نیز بگذرد/.../ این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید/ نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد...".
البته سیف فرغانی نه فقط سگ بلکه همچنین خران را نیز بعنوان لفظ نکوهش و نشانۀ سرکوفت زدن بکار بستهاست. سخنی که از منظر امروزی دفاع از حیوانات نیازمند تصحیح است.
با این حال آنجایی که او از همتاهای متضاد "کس" و "ناکس" بهره میبرد و از این طریق دایرۀ استعارات و نشانهها را به حیطۀ هستی شناسی انسانی خلاصه میکند، چشماندازی بر کاربرد درست سخن میگشاید.
آن کاربرد درست واژه ها و ارجاع به معانی مناسب، در واقع راه چارهای پیش پای ما مینهد که همواره خجلت زده حیوانات نمانیم.
در هر حالت چاره کار با در نظر گرفتن مشاهده منصفانۀ جانداران، بایستی بر استدلال منطقی استوار باشد و بازتاب درستی از واقعیت جهانی بدست دهد.
و بواقع مشاهدۀ منصفانۀ جانداران چه چیزی غیر از این برداشت زیر است: در این کهکشان راه شیری و بر این سیاره آبی به ضرس قاطع میشود گفت که هیچ موجودی به اندازه انسان مرتکب تبهکاری و خطا نبودهاست. آدمیزاد متهم ردیف نخست آلایش زیستبوم بشمار میرود.
وانگهی آن چیزی که در میان اشارات سیف فرغانی روزآمد جلوه میکند، چیزی جز تقابل "کس" و "ناکس" نیست. ایرادات را در شخصیت و بی شخصیتی انسانها جستجو بایستی کرد.
اینجا، در یادداشت حاضر، البته پدافند تغییر رویکردهای نادرست و جایگزینی شان با نگرشهای تصحیح شده بدون قصد و منظور جانبی نیست. دیروز در شبکه های اجتماعی تفسیری را خواندم که به حرفهای عطا مهاجرانی اشاره داشت.
گویا آن عطای بی لقا، وزیر ارشاد سابق که گفته اند از جمله بخاطر جرم فریبکاری زنان از ایران فراری شده، در سایت توئیتر خود لُغُز خوانده که در سال گذشته و پایان قرن چهاردهم شش نفر از براندازان برجسته رژیم خلیفگانی در گذشتهاند. در حالی که رژیم هنوز سرپا ایستاده و آرزوی براندازان یادشده زیر خاک رفتهاست.
او این درگذشتگان را آرامش دوستدار، بنی صدر، ایرج پزشکزاد، اسماعیل خویی و سیروس آموزگار و منوچهر هزارخانی خواندهاست. کسانی که غالبشان فرهنگ ساز بودهاند.
در مقابل چنین پلشتی و پلیدی عطای مذکور، که سپس در تمجید از "خدمات" آخوند ری شهری (وزیر اطلاعات سابق و تبهکاردهۀ سیاه شصت) حدنصاب رذالت شخصی خود را پشت سرگذاشته و رکورد شکنی کرده، مفسری از شعر سیف فرغانی نقل قول آورده است. آنهم از مصراع "عوعو سگان شما نیز بگذرد".
در اینجا با اتکا به بررسی نقاط ضعف و قدرت شعر فرغانی در قبل، یادآور میشویم که عطا را نه در حال و نه در آینده با هیچ حیوانی برابر نکنیم.
بواقع از عدالت به دور است که نام جانوری را برای تحقیر وی ضایعه کنیم. چون عطا با آنهمه "استعداد خدادادی" از هر گونه تمثیل و مقایسهای مستثنا است.
او که در راستای پاچه خواری رژیم حاکم مدام سینه به تنور میچسباند و هل من مبارز میطلبد که نمیخواهد "منافع ملی" آسیب ببیند، کاپیتان تیم ملی ریاکاری محسوب میشود.
از اینرو وی مدام در اردوی آمادگی بسر میبرد تا هم با مجیز گویی از "بیت رهبر" ایران دلبری کند و هم از دربار آل سعود برای کمک خرجی خانواده صدقه بگیرد.
به هر صورت این فنآوری و نیرنگبازی از هر کسی برنمیآید. این یکی از "چشمه های شرینکاریش "است که همزمان از دو رژیم ایران و عربستان که در حال جنگ اعلام نشده ای هستند، نیازمندیهای خود را تامین میکند.