ایرانیان با انقلاب خود وحدت و وفاق ملیاشان را میسّر ساختند برای عزت و عظمت میهنشان و رفاه و عدالت اجتماعی مردمشان.
«استقلال» به معنای «حاکمیّت ملی» و «آزادی» به معنای «حاکمیّت ملّت» دو انگاره مبنایی این وفاق و دو بال لازم و مکمل هم برای پرواز میهن ما به سوی فرداهای بهتر همراه با این دو هدف و مطالبۀ تاریخی میباشند. این همدلی و یکپارچگی تاریخی امّا در طول دوران پس از انقلاب به افتراق همراه با یأس تبدیل گردیده است، افتراق و یأسی غیرسازنده و شاید مرگبار که اکنون در طول سالهای گذشته به شکلی فزاینده همۀ عرصهها و بنیانهای جامعۀ ما را درنوردیده است.
در ۲۰۰ سال گذشتۀ تاریخ ایران حتّی وابستهترین حکومتها و نیروهای سیاسی نیز لااقل به لحاظ نظری با مقولۀ استقلال مشکلی نداشتهاند امّا با آزادی چرا! نیروهای هوادار ارتجاع و واپسگرایی «استقلال» را نیک امّا ما را ناتوان از دستیافتن به آن میپنداشتند و هنوز هم شاید برخی بر این پندار باقی مانده باشند که استقلال خوب است امّا به سهولت بدست نمیآید.
«آزادی» به معنای «حاکمیّت ملّت» آنچنانکه در جوامع مدرن و شهروندی زمانۀ ما فهمیده میشود امّا از این بخت و اقبال اندک و لقلقه زبانی هم بینصیب است. در برابر مقوله آزادی و کارویژۀ آن به عنوان یکی از شروط ضروری رشد و پیشرفت، در ورای مرزبندیهای رایج سیاسی یک جبهۀ وسیع از «دشمنان آزادی» شکل گرفته است که اساساً نهفقط آزادی را لازم نمیدانند بلکه بعضاً آنرا برای بقای ملک و ملّت خطرناک و در راستای اهداف و مقاصد بیگانگان برای بیثبات کردن و اضمحلال و فروپاشی و از دست رفتن وحدت سرزمینی ایران قلمداد میکنند.
مشکلات امروز میهن ما گواهی میدهند، و این را به صراحت و بدون تنازل باید گفت، رویکرد غلط «استقلال بدون آزادی» که میتوان از آن به عنوان «مدل حکومت صفویان» نام برد در سالهای گذشته در نهایت به جامعهای بسته، فاسد و وابسته منتهی خواهد شد که در آن تنها اربابان «زر و زور و تزویر» هستند که بهدور از هرگونه شفافیت و بدون هیچ پایش و کنترل تمامی امکانات سیاسی و اقتصادی را در دایرۀ خواص و خودیها نگه داشته و اکثریت مردم کشور را از آن محروم و بینصیب نگه میدارند. این امّا مدل حکومتی مدنظر پدران انقلاب ایران نبود هدف باید دگربار خروج از این جامعۀ تبعیضآلود و تقسیم شده به «خودی و غیرخودی» به «ولایی و غیرولایی» باشد.
شکلگیری دوبارۀ وفاق ملی هم به مثابه راهبرد و هم به عنوان یک راهکار نیاز و ضرورت امروز جامعه ماست. این امر با شعار «ایران برای همۀ ایرانیان» و بر پایۀ دو انگاره راهبردی «استقلال و آزادی» که در حقیقت خود انقلابی دیگر در میهن ما خواهد بود، انقلابی غیرقهرآمیز و بدون خطر فروپاشی.اینهمه امّا آنهنگام رخ خواهد داد که نهتنها حاکمان مستقل از کانونهای قدرتهای سلطهگر جهانی بلکه تمامی اقوام و زنان و مردان این سرزمین متعهد و زمینهساز پذیرش مسوولیت در چارچوب آزادی و حاکمیت قانون بگردند. بدون قبول مسوولیت پاسداری از جانب خود شهروندان یقینا آزادی و حاکمیت قانون محقق نخواهد شد. حاصل و برآیند افکار و نیروهای نظری و عملی این وفاق ملی باید به صورت مشخص به تشکیل «جامعه شهروندی» در میهن ما بگردد.
دو مانع اصلی در راه رسیدن به این هدف
۱- نبود معرفت و اراده لازم در جهت پذیرش تضمینهای لازم برای آزادی و قانونمداری در بخشهای کلیدی حاکمیت مستقر
و همچنین
۲- وجود نهادینه شده «تبعیض و صغارت شهروندان» در قالب اصل تحمیل شده «ولایت(مطلقۀ) فقیه» بر پیکر قانون اساسی برخاسته از انقلاب ایران میباشد
این هر دو مانع بهراحتی قابل پشتسرگذاشتن خواهند بود آن هنگامی که «ولایت فقیه و روحانیت حاکم» با درازکردن دست دوستی و آشتی خود به سوی شهروندان و برگزاری انتخاباتی سالم و رقابتی جهت بازنگری مجلس موسسان زمینۀ بازنگری، تصویب و بازگشت به قانون اساسی صدر انقلاب را فراهم آورد. بیاییم یکبار هم که شده در این میهن «تغییر غیرقهرآمیز» را تجربه کنیم.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد