دريكي دو هفته گذشته تبليغات وسيعي در شرق و غرب در مورد زمينهها و انگيزههاي جنگ پوتين با اكراين را شنيده ايم كه همگي بخشي از واقعيت را گفتهاند. انگیزههای اقتصادی ، انگیزههای سیاسی و انگیزههای تاریخی وغیره اما به يك انگيزه رواني خود برتر بینی و خود شیفتگی و خود قهرمان دانی كم توجه شدهاست . اين عوامل و انگيزه هاي متفاوت يكجا و در يك زمينه اجتماعي به هم ميرسند تا پوتين ها نقش آفريني كنند.
گرايش ها و يا ويژگيهای شخصيت نارسيسيستيك كه مي توانند بر اين زمينه ها سوار شوند ؤ شايد هم چوبي باشد بر اسب مرده!؟
و شايد هم ، تفكرات و احساسات و ترس ها و رفتار فرد خود شيفته را در دنياي فردي و دنياي اجتماعي دگرگونه كند و دنيا و ديگران را طور ديگر ببيند و لاجرم طور ديگر هم رفتار كند .
بنظر مي رسد كه : آقاي پوتين طور ديگر مي بيند و طور ديگر حس مي كند و طور ديگر فكر مي كند و در نتیجه ، طور ديگر هم رفتار مي كند . او خود را در مركز روسيه مي بيند و حتما روسيه را هم در مركز عالم و گرنه دنيا را چنين تهديد نمي كرد كه اگر در امور روسيه ( من ) دخالت كنيد ، من درسي به شما مي دهمً كه تاريخ هم به یاد نداشته باشد ! یادم به سخنان ترامپ افتاد که می گفت " من به تنهایی تمام مشکلات جاری امریکا و اروپا را حل می میکنم1"
پوتين در ذهن خود به اين نتيجه رسيده كه غرب مي خواهد روسيه را تكه پاره كرده و ناتو را به مرز هاي چين برساند ! او ( فقط او) ماموريت دارد كه از اين اتفاق جلوگيري كند حتي با دست بردن بر زرادخانه اتمي اش!!؟
اين تفكر واين جمعبندي از دنيا و اين نگاه به خود، اوج هذيان هاي خود بزرگ بيني و خود قهرمان بيني و خودشيفتگي بيمار گونه و باد كنكي است كه بسیار خطرناک و غیر قابل پیش بینی است وحتما تركيده خواهد شد همان طور كه شخصيت هيتلر و استالين
و كيم سونگ و مائو و قذافي و صدام و ترامپ تركيد و به هوا پيوست .چيزي نمانده كه شخصيت هاي خود بزرگ بین و خودشيفته ديگر كه در سر سوداي حكومت جهاني دارند، با اولين سوزن به اين بادكنك ها ترکیده شوند یعنی با اولین شکست ها در هم کوبیده شوند . شکستن استخوان ها را همین امروز می شنویم. خیلی ها را در این ۵۰ - ۶۰ ساله اخیر به یاد می آوریم که از عرش به فرش رسیدند. و از تخت قدرت به سوراخ خزیدند.
اجازه بدهيد تا اين شخصيت هاي خود شیفته و پارانوید و ماگلومانیک را کمی بازكنيم تا ببینیم که عامل روانی- شخصیتی هم می تواند بهمان اندازه در کنار عوامل اقتصادی و سیاسی و هویتی ، در جریانات اخیر نقش آفرین باشند یا نه ؟
درچند سال اخیر شخصیت نارسیسیستیک یا خود شیفته در سیاست و یا رهبران سیاسی بحث پر چالشی شده است . در یکی از کلاس هایم در روان شناسی شخصیت ، به بحث خوب و قابل استفاده برخورد کردم و بجا دیدم تا ترجمه این بحث را با شما در میان بگذارم .
"خود شیفته گان یا نارسیسیست ها اعتماد بنفس بادکنکی دارند.
یکی از ویژگی های شخصیت های خودشیفته ، داشتن اعتماد بنفس افراطی و غیر واقعی و بادکنکی است.
این واژه نارسیسیست ، بسیار قدیمی و ازاسطوره های یونان قدیم گرفته شده است که داستان جوانی را حکایت می کند که نامش نارسیسوس بود و این جوان از دوستی و و داشتن احترام از همسالان و دیگران پس زده شده بود. و در نتیجه شیفته تصویر خود در آب شد که این شیفتگی به غرق شدن در رودخانه انجامید . فروید و دیگر روانکاوان از این اسطوره یونانی استفاده کردند تا شخصیت خود شیفته یا نارسیسیست را توصیف کنند.
لذا در روان شناسی شخصیت، مفهوم این روان پویایی به شخصیت هایی اطلاق شد که با خود مرکز بینی ، با پندارهای خود بزرگ بینی و انتظارغیرعادی از دیگران ، همراه با حق به جانب بودن و اجازه داشتن در دستکاری واقعیات و حقایق با دروغ های آشکار و عجیب و غریب همراه شد. چرا که بزرگترین عشق و علاقه نارسیسیست ها معطوف به خود بودن است . این ویژگی ها باعث می شوند که شخص خودشیفته ، نتواند به یک رابطه منطقی با دیگران و اطرافیان علاقه و میل نشان دهند .( کامبل ، بوش، برانل و شلتون ۲۰۰۵ ).
نارسیسیست ها وقتی که با چالش روبرو می شوند، به سادگی عصبانی می شوند و از کوره به در می روند. (رودی والت و مورف ۱۹۹۸). و ویژگی دیگرشان خیانت به همسرشان است.( کامبل ، فاستر و فینکل ۲۰۰۲).
مطالعات قابل توجهی نشان داده اند که این گرایش در بین جوانان و دانشجویان آمریکایی ، در بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۶ در یک دوره ۲۷ ساله افزایش معنا داری داشته است. (تواینگ، کونارت، فاستر، کامبل و بوش من ۲۰۰۸).
پژوهشگران، دلیل این گرایش معنی دار در بین جوانان در این دوره زمانی را به تاکید بیش از اندازه در سیستم مدرسه ای برای رشد اعتمادبنفس دانش آموزان قلمداد می کنند که همراه بود با آوازهای کودکانه معروف ( من از همه بهترم و یا ( من آدم استثنایی هستم )و ( مراببینید که چقدر یگانه هستم ) ، بر می گردد. در این محدوده زمانی ، معلم ها هم در نمره دادن سخاوتمندتر شدند و نمره های دانش اموزان به شکلی غیر واقعی و بادکنکی بالا می رفت .
بحث اموزش خانواده و مدرسه و تاکید غیر واقعی بر توانایی های دانش آموزان و اثرات روانی بعدی آن هنوز در بین پژوهشگران روان شناسی و تعلیم وتربیت باز است و هنوز مشکل است که به نتیجه قطعی رسید.
مطالعات گسترده بعدی، در درازنای زندگی علیرغم تاکید بر اعتماد بنفس کودکان و جوانان از سوی خانه و مدرسه ، نشان داده اند که اعتماد بنفس بادکنکی در سنین ۱۸ تا ۲۲ سالگی هم در بین دختران و هم در بین پسران آمریکایی ، افت چشمگیری پیدا می کنند ولی دوباره در سنین ۴۰ تا ۷۰ سالگی اوج می گیرندو از ۷۰ سالگی به بعد در هردو جنس به سرعت افت دوباره پیدا می کنند . البته اعتماد بنفس ودر نهایت ، خودشیفتگی در بین مردان همیشه بطور معنی داری از زنان بیشتر بوده است . ( برای اطلاع بیشتر به نمودار خطی داده شده در فاصله سالهای ۹ تا ۹۰ سالگی توجه کنید.) .
اشکبوس طالبی – روان شناس – مریلند
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد