logo





تغییری که شاید به تغییر بنیادی نینجامد

يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۰ فوريه ۲۰۲۲

س. حمیدی

مردم هم ضمن تجربه‌ی جنین رفتاری است که از فقر و تحقیر خود به جان آمده‌اند و اینک موضوع تغییر را فریاد می‌زنند. در چنین تغییری پیداست که تمامی ساختار فرسوده و کهنه‌ی جمهوری اسلامی فروخواهد ریخت. اما مردم که نمونه‌ای تجربه شده از این تغییر را در ذهن خود سراغ ندارند، به یاد گذشتها‌ی نزدیک می‌افتند. گذشته‌ای که در آن به ظاهر با پوشش آدم‌ها کاری نداشتند و همین آدم‌ها حتا می‌توانستند آن‌چه را که می‌خواستند بخورند و بیاشامند. گذشته‌ای که مدیران آن موسیقی و رقص را تاب می‌آوردند و کاباره رقتن آدم‌ها نیز امری مجاز شمرده می‌شد. به طبع در بازتاب چنین اندیشه‌ای بیش از همه خواست و اراده‌ی طبقات متوسط شهری انعکاس می‌یابد که اینک هر روز بیش از گذشته در طبقات فرودست جامعه تحلیل می‌روند. آنان که از مبارزه‌ی خود با نهادهای دولتی ناامید شده‌اند، فکر مهاجرت به خارج را در سر می‌پرورانند. اما موضوع مهاجرت از ایران تنها به گروه‌های پرشماری از طبقات متوسط شهری محدود باقی نمی‌ماند.
شهروندان تهرانی همگی در زندگی اجتماعی خود به دنبال تغییر می‌گردند. پیداست که چنین تغییری دین حکومتی جمهوری اسلامی را برنمی‌تابد و کارکرد منفی و واپس گرایانه‌ی آن را در گستره‌ی سیاست از پایه و اساس نمی‌پذیرد. به عبارتی روشن، هرگز باور ندارند که دین دولتی و خودساخته‌ی جمهوری اسلامی می‌تواند تأثیر مثبتی در زندگی اجتماعی شهروندان بر جای بگذارد. چنین تجربه‌ای را روح‌الله خمینی و پیروانش برای مردم به یادگار نهاده‌اند. چون رفتارهای نامردمی او و پیروانش مستندات خوبی برای شهروندان ایرانی فراهم دیده‌است که از بام تا شام در ذهن خود نمونه‌های مضحکهآ‌میزی از همین رفتارها را به تماشا بنشینند. حتا مردم در محاوره‌ی عمومی یا شبکه‌های اجتماعی، شخصیت‌های سیاسی جمهوری اسلامی را به عنوان بازیگرانی کمدی به صحنه می‌کشانند و سپس به رفتار مضحکه‌آمیز ایشان می‌خندند. موضوعی که علیرغم گذشت بیش از چهل و سه سال از عمر جمهوری اسلامی هم‌چنان دوام آورده‌است. از سویی کاربران ایرانی هم اشکال هنری و سازه‌های جدیدتری را برای نقد خود از حکومت برمی‌گزینند که به طبع این شیوه‌های جدید و نو نیز بر تأثیر آن‌ها می‌افزاید.

پیداست که مردم عادی این شکل متحجرانه از زندگی را نمی‌پذیرند. چون همگی بدون استثنا دریافته‌اند که از پیشرفت‌های جامعه‌ی بشری جا مانده‌اند. گناهی که فرآیند ناصواب آن را در پرونده‌ی مردان سیاسی جمهوری اسلامی می‌گنجانند. همین مردان سیاسی که علم و دانش روز را بر نمی‌تابند، مدافعان آن را نیز به چالش می‌گیرند. چون کارگزاران حکومت با علم و فن روز تا آن‌جا همراهی نشان می‌دهند که بتوانند از کاربرد آن‌ها در اهداف تخریبی و نامردمی خود استفاده به عمل آورند. با چنین رویکردی است که در سازه‌ی ناساز جمهوری اسلامی مخالفت با رقص، تئاتر، سینما، رمان، هنرهای تجسمی و موسیقی افتخار شمرده می‌شوند. پست‌های مدیریتی بالادستی نظام را نیز از مخالفان سرسخت چنین هنرهایی انباشته‌اند. چنان‌که بیگانگی با هنرهای امروزی پشتوانه‌ای لازم برای مدیران جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد. این گروه از مدیران به حتم باید کارکرد امروزی روان شناسی یا زیست شناسی را نفهمند و نفی کنند تا همین نادانی و نفهمی برای ایشان ارتقای شغلی بیافریند.

چنین دیدگاهی کار را به آن‌جا کشانده است که مدیران حکومتی با انگیزه‌ی توسعه‌طلبی اسلام دولتی درآمدهای ملی را در کشورهای همسایه آتش می‌زنند. جدای از این، مدیران بالادستی به بهانه‌ی صدور انقلاب به کشورهای همسایه، دشمنانی سرسخت برای خود فراهم دیده‌اند. تا جایی که هر روز بیش از گذشته به صف‌بندی جهانی علیه جمهوری اسلامی دامن می‌زنند. اینک انزوای سیاسی و بریدن از جهان به فقر و فلاکت در بین اقشار فرودست جامعه انجامیده‌است. همین اقشار فرودست هستند که هزینه‌ی چنین سیاست‌هایی را می‌پردازند. اما کارگزاران حکومت هرگز به آسیب‌های فاجعه‌بار رفتارشان گردن نمی‌گذارند و هم‌چنان با پول مردم و ثروت ملی سیاست‌های خودمانی رهبر آن را به پیش می‌برند.

ناگفته نماند که حکومت برای تمامی برنامه‌های ضد بشری و نامردمی خود قانون دارد. قانون‌هایی که نمایندگان انتصابی جمهوری اسلامی آن‌ها را در مجلس اندرونی نظام به تصویب رسانده‌اند. به همین دلیل نیز این نمایندگانِ انتصابی را در هرجایی که بگویی و بخواهی به جای نمایندگان مردم می‌نشانند. اما با تأیید همین نمایندگان فرمایشی است که قانون‌های فرمایشی نیز یکی بعد از دیگر فرآوری و تولید می‌شوند. چنان‌که حکومت برای اختیارات نامحدود و مسؤولیت ناپذیری ولی فقیه خویش قانون دارد. برای کنترل‌های نابخردانه‌ی شورای نگهبان هم قانون دارد. کودک همسری را نیز در فضایی از قانون مدنی، قانونی کرده‌اند. جدای از این، اعدام‌های بی‌رویه هم بر پایه‌ی موادی از قانون صورت می‌پذیرد. چند همسری را هم طبق قانون برای مردان جا انداخته‌اند. حتا موضوع حجاب و پوشش زنان را به اعتبار قانون پیش می‌برند. آن‌وقت جامعه به اعتبار همین قانون است که به اکثریتی فعال مایشاء از شیعیان دولتی و پیروانی بی‌اراده از اقلیت‌های مذهبی تبدیل می‌گردد. قانون هم‌چنبن به اتاق خواب مردم نیز راه یافته‌است و در مورد نوع و شیوه‌ی ارتباط زنان و مردان نیز تصمیم می‌گیرد. همین قانون‌های بی‌قانونی است که در خصوص دستیابی مردم به گردش آزادانه‌ی اطلاعات نیز اخلال به عمل می‌آورند. چون مرز بایدها و نبایدهای خودانگارانه‌ی حکومت را به فضاهای مجازی و استفاده از شبکه‌های فرامرزی نیز می‌کشانند.

جدای از قانون‌های مصوب، مراجع دولتی نیز در جایگاهی از قانون ظاهر می‌گردد. مراجع دولتی نص را پشتوانه می‌گیرند و نمایی کامل از اصل قانون به دست می‌دهند. چنان‌که حرف ایشان نیز نقشمایه‌ای تمام و کمال از قانون و قانونیت را برای شهروندان ایرانی به پیش می‌برد. مراجع همچنین برای رفتارهای آموزشی استادان و دانشجویان هم نسخه می‌نویسند. آنان قالب‌هایی را از پیش برای رفتار شاگردان و استادان در تمامی مراکز آموزشی کشور فراهم می‌بینند که ذهن همگی باید در چنین قالب‌هایی فرآوری گردد. با این همه هاله‌ای از قداست به دور خویش می‌تنند و خودشان را از مسؤولیت پذیری در چنین رفتار نابخردانه‌ای معاف نموده‌اند.

مردم هم ضمن تجربه‌ی جنین رفتاری است که از فقر و تحقیر خود به جان آمده‌اند و اینک موضوع تغییر را فریاد می‌زنند. در چنین تغییری پیداست که تمامی ساختار فرسوده و کهنه‌ی جمهوری اسلامی فروخواهد ریخت. اما مردم که نمونه‌ای تجربه شده از این تغییر را در ذهن خود سراغ ندارند، به یاد گذشتها‌ی نزدیک می‌افتند. گذشته‌ای که در آن به ظاهر با پوشش آدم‌ها کاری نداشتند و همین آدم‌ها حتا می‌توانستند آن‌چه را که می‌خواستند بخورند و بیاشامند. گذشته‌ای که مدیران آن موسیقی و رقص را تاب می‌آوردند و کاباره رقتن آدم‌ها نیز امری مجاز شمرده می‌شد. به طبع در بازتاب چنین اندیشه‌ای بیش از همه خواست و اراده‌ی طبقات متوسط شهری انعکاس می‌یابد که اینک هر روز بیش از گذشته در طبقات فرودست جامعه تحلیل می‌روند. آنان که از مبارزه‌ی خود با نهادهای دولتی ناامید شده‌اند، فکر مهاجرت به خارج را در سر می‌پرورانند. اما موضوع مهاجرت از ایران تنها به گروه‌های پرشماری از طبقات متوسط شهری محدود باقی نمی‌ماند. طبقات فرودست جامعه نیز از تحمل وضع موجود سر باز می‌زنند. ولی آنان کار، شغل، آزادی و حرمت اجتماعی می‌خواهند که برآوردن چنین مطالباتی در نظام جمهوری اسلامی به افسانه شباهت دارد. طبقات مرفه و بالادستی جامعه‌ی فعلی نیز، زیست انگلی در فضای ایران کنونی را فقط برای پروار شدن خود قبول دارند. آنان هم برای برآوردن نمونه‌هایی کامل از خوشی‌های انحصاری خود، دنیای فرامرزی را ارج می‌نهند.

با این حساب، آرمان و آرزوی تغییر در ساختار حکومت، بخشی پایدار از خواست شهروندان ایرانی شمرده می‌شود. آن نوع تغییری که با نیاز جمعی همه‌ی گروه‌ها سازگار باشد. منافع مشترک همه‌ی شهروندان کشور در آن است که بر چنین تغییری اصرار بورزند. اما این تغییر فقط در چهارچوب براندازی جمهوری اسلامی محدود باقی نخواهد ماند. پیداست که از فردای براندازی حکومت، اختلاف‌های جدیدتری در صف‌بندی مردم پیش خواهد آمد. چون طبقات مختلف جامعه بنا به منافع طبقاتی خود از پدیده‌ی تغییر دم می‌زنند. فاجعه زمانی رو خواهد شد که نیروهای برانداز جمهوری اسلامی نتوانند از مفهوم تغییر معنا و مفهوم درستی ارایه نمایند. سپس گروه‌های مرفه نیز از چنین رویکردی به نفع خودشان سود خواهند برد. آن‌وقت قرار گرفتن مزدبگیران جامعه در صفوف کارفرمایان یا بالایی‌ها، فاجعه‌ای بزرگ‌تر از فاجعه‌ی بهمن ۵۷ را به بار خواهد آورد. چون مردم به دلیل ناآگاهی از آن‌چه که در جهان می‌گذرد، از درک و فهم آزمون‌های جنبش‌های امروزی برای تغییر جا مانده‌اند. انگار آزمون‌های امروزیِ تغییر هرگز به دیوار بلند ایرانِ جمهوری اسلامی راه نمی‌یابد. مردم عادی حتا از درک و فهم آن‌چه که امروزه در شیلی، پرو، هندوراس و دیگر کشورهای امریکای لاتین می‌گذرد، چیزی نمی‌اندوزند. جدای از این، نمی‌توانند تجربه‌های قانونمندانه‌ی تغییر را در کشورهای اروپایی نیز فرابگیرند. ایران جزیره‌ای است که شهروندان آن در پیله‌ی تنهایی خویش، فقط نمونه‌ای از گذشته‌ی خود را دوره می‌کنند. گذشته‌ای که از جامعه‌ی بشری جا مانده است. به همین دلیل هم بسیاری از مردم عادی نمونه‌ای متحجرانه از همین گذشته را بر جای کاستی‌های جمهوری اسلامی می‌نشانند. پیداست که گسستن از این گذشته و درآمدن از این پیله‌ی تنهایی فقط و فقط کار فرهنگی مداوم و مستمر می‌خواهد. و گرنه فاجعه‌ای بزرگ‌تر از بهمن ۵۷ را از همین حالا باید به تماشا نشست.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد