تقدیم به مهندس طبرزدی
آی
وارثانِ مرثیه
در همه عصرها
که
حسادت برگِ سبزی
بود وُ سازش
سوزانده
دستانی را که میخواست بسازد
کلبه ای
برای سازهایی یگانه
آه
ای
ناسور سازهایِ سوخته
شما را شاید
آبِ زمزمی می باید
تا
بخوانید یکی آهنگ
بر خاکِ خرابِ این دیار
آه
ای
بی نوایانِ دور مانده
از خاک وُ خانه ی خویش
شما را شاید
کمی
سورِ سودایِ صدایتان
در سینه ی آزمندان
به فردائی
تا
رقصِ سبکبالی
و
آهنگی
از شُر شُرِ باران
تا بشوید
اندوهِ سالیانشان را
و
آفتابی تا بنشاند
بر بامشان
خنده رقصی
که
مهتابِ غروبشان
شادمانه
روشن کند
آسمانِ قیرگونِ شب را
آه
ای وارثانِ مرثیه
دریا وُ مُرده ها را
رها کنید
اینجا
زنده ها
مرگ را زندگی میکنند
09/02/2022
رسول کمال
این شعر را با صدای شاعر از اینجا بشنوید