واژهی انقلاب را در روزهای بهمن پنجاه و هفت از آنچه که در اتحاد شوروی، چین، کوبا و ویتنام گذشته بود، الگو میگرفتند. اما روحالله خمینی در ستیز با نیروهای چپ و مارکسیستهای جامعه چنان تبلیغ میکرد که خواهد توانست در فضایی از باورهای اسلامی به همان اهداف انقلابیان دیگر دست بیابد. روحالله خمینی ضمن تبلیغ نمونهای از عدالتخواهیهای موهوم خود به جنگ با عدالتخواهی احزاب چپ روی آورده بود. اما بنا به طبیعت خویش هیچ برنامهی عملیاتی روشنی برای این کار رو نمیکرد. دستمایهی اجرایی او به همان پندهای اخلاق دینی منحصر باقی میماند و هوادارانش فقط الگوهای بلاتغییری از اخلاق سنتی را تبلیغ میکردند. حتا بنا داشت که جامعه و شهروندان آن، در همین قالبهای سنتی اخلاق فرآوری شوند. چنانکه همه را به توبه و انابه میکشانید تا همگی در فضایی از ذهنیت او فرآوری گردند. نسخهی اخلاقی او برای انسانها نسخهای جهانی بود که پیامبران سامی نیز روزگاری پیش از این چنین هدفی را به پیش میبردند. | |
امسال بسیاری از گروههای سیاسی کشور، تبریک انقلاب بهمن را نیز از یاد بردند. در واقع چنین واقعهی عظیمی را از یاد نبردند بلکه تلاش میورزند تا آنجا که ممکن است آسیبهای اجتماعی آن را از ذهن تاریخی خویش محو نمایند. تودههای عادی مردم نیز در هنجارهای اجتماعی خویش بر چنین راهکاری پای میفشارند. چون فرآیند همین خاموشی و فراموشی را دستمایهای برای تسکین یا تخدیر خویش یافتهاند. به یاد بیاوریم که در زمانهای پیش از این بازرگان با جان و دل به هوادارانش یادآور میشد: "سه سه بار نُه بار غلط کردیم که انقلاب کردیم"، یا "ما از خدا باران میخواستیم سیل آمد". انگار خداوند خودمانی بازرگان چندان هم با وظیفهاش آشنایی نداشت. اکنون چنین خوانشی از فرآیند انقلاب را تمامی تودههای عادی مردم بدون استثنا تکرار میکنند. انگار همگی از رفتار نامردمی روحالله خمینی و هواداران کژاندیش او به زیانی تاریخی گرفتار آمدهاند. چون مردم نمونهای از انقلاب را به تماشا نشستند که در جایی از حوادث آن، مطالبات و خواستهای شهروندان کشور را به حساب نیاوردند. آنوقت ظرف چهل و سه سال چنان نمایشی کمدی از کمدینهای پرآوازهی روحانی پا گرفت که ضمن آن فقط تکرار مضحکهآمیز تاریخی نامردمی را به نمایش گذاشتهاند.
اینک در فضای سیاسی ایران همگی از وقوع انقلابی جدید میترسند. این تنها جمهوری اسلامی نیست از انقلاب و شورش عمومی مردم خواب به چشمانش نمیآید بلکه گروههای برانداز جمهوری اسلامی نیز از راه افتادن انقلابی دو باره در واهمه به سر میبرند. چون به این آزمون تلخ سیاسی دست یافتهاند که هر انقلابی سرآخر به دیکتاتوری خواهد انجامید. سپس کار و بار چوبهی دار و دادگاههای انقلابیهای جدید از نو رونق خواهد گرفت تا گروههای رقیب دو باره از هم انتقام بگیرند. پدیدهای که به حتم به چیرگی قهرآمیز طبقات جدید خواهد انجامید. اما بین تأمین مطالبات مردم فرسنگها با اجرای چنین برنامههایی فاصله میافتد. چون مردم بدون وقفه شعار نان، کار و آزادی را فریاد میزنند. مطالبات تلنبار شدهای که همچنان از مشروطه تا به امروز دوام آورده است. در حالی که چوبههای دار و لولههای تفنگ تا کنون نتوانسته در پاسخگویی به چنین مطالباتی نقشی اثرگذار بیافریند. پیداست که همراه با ریختن خون و بنای زندانهای جدید هرگز مطالبات مردم عادی تضمین نخواهد شد. گرچه سرکوب دولتی را با بهانههای عدالتخواهانه به پیش ببرند، ولی در فضای آن به تدریج مطالبات مردم هم رنگ میبازد. چون دولتها برنامهی سرکوب خود را با این هدف به پیش میبرند که کسی از مردم دم برنیاورد و حلقههای گفت و گو را از جامعه برچینند.
در همین راه چنان تنفری از انقلاب بهمن به جامعه راه یافته است که حتا گروههای سیاسی حاضر نمیشوند از شهیدان خود در این راه تقدیر به عمل آورند. همان شهیدانی که سنگرهای شاهانهی حکومت فردی و استبدادی را در کلانتریها، پادگانها و رادیو و تلویزیون یک به یک ورچیدند تا نظامی پلیسی و استبدادی را به پایین بکشانند. آخر آنان که روحالله خمینی و بیمایگان سیاسی او را به قدرت ننشانده بودند. این شهیدان از جان گذشته خط بطلانی بر فرسودگی سیاسی و نیروی پلیسی شاه کشیدند تا از فضای آن گلهای دوستی و رواداری ملی و سیاسی به بار بنشیند. انگار گروههای سیاسی قصد دارند تا ضمن سکوت خود خاطرهی هرچه انقلاب و انقلابیگری را از ذهن مردم بزدایند. در واقع همگی از انقلاب میترسند ولی گروههای سیاسی بیش از تودههای مردم از ظهور و پیدایی انقلاب جدید در جامعه واهمه دارند.
از سویی مفهوم و معنای انقلاب در روزهای انقلابی بهمن ۵۷ تنها به براندازی حکومت سلطنتی بسنده میکرد. ولی اکنون تودههای عادی مردم به همراه نیروهای متشکل سیاسی دریافتهاند که برنامهی سیاسی سرانجام در نمونههایی از برنامههای اقتصادی نمود مییابد. چون برنامههای اقتصادی قرار است گونههایی از رفرم اجتماعی را در جامعه به پیش ببرد تا شاید مجموع همین رفرمهای به هم پیوسته روزگاری به انقلابی اجتماعی و فرهنگی بینجامد.
اکنون در نظام جمهوری اسلامی نمونههایی از علی خامنهای، ابراهیم رئیسی، علمالهدا و محمدباقر قالیباف به عنوان وارثان انقلاب بهمن معرفی میشوند. کسانی که با شرکای خویش انقلاب و اهداف مردمی آن را به هنجارهایی ضد انقلابی مبدل کردهاند. چون ضد انقلاب برآمده از لایههای کور و واماندهی انقلاب بهمن از همان ابتدا به تقابل و چالش با خواست عمومی برمیخاست. رفتاری سیاسی و پلیسی که هنجارهای نامردمی آن را حدود چهل و سه سال دوام بخشیدهاند. اما در طول این چهل و سه سال هیچ برنامه و هدفی از مطالبات مردم را جامهی عمل نپوشاندهاند. بلکه تنها به نوسازی و بازسازی شگردهای نفاقافکنانهی خود در بین شهروندان جامعه مشغول بودهاند. تا آنجا که اینک جمهوری اسلامی تمامی نیروهای مردمی را از خود تاراندهاست تا شاید بتواند در پیلهی تنهایی خود اندکی بیشتر دوام بیاورد. ولی صفهای مخالفت با حکومت، دیگر به درون خرگاه رهبر و نهادهای دولتی او نیز راه یافتهاست. چنانکه همه روزه هستههای جدیدتری از همین مخالفان در صفبندی سست بالاییهای جمهوری اسلامی آشکار میشود. در واقع همین صفبندی فرسوده و پوشالی درون حکومت نیز دارد فرو میریزد. خانوادههای "شهید"، جانبازان، بسیجیها و اعضای سپاه پاسداران نیز از همین ریزشهای عمومی سهم میبرند تا هرچه زودتر از اردوگاه رهبری نظام بگریزند و در صفبندی پایدار مردم پناه بگیرند.
واژهی انقلاب را در روزهای بهمن پنجاه و هفت از آنچه که در اتحاد شوروی، چین، کوبا و ویتنام گذشته بود، الگو میگرفتند. اما روحالله خمینی در ستیز با نیروهای چپ و مارکسیستهای جامعه چنان تبلیغ میکرد که خواهد توانست در فضایی از باورهای اسلامی به همان اهداف انقلابیان دیگر دست بیابد. روحالله خمینی ضمن تبلیغ نمونهای از عدالتخواهیهای موهوم خود به جنگ با عدالتخواهی احزاب چپ روی آورده بود. اما بنا به طبیعت خویش هیچ برنامهی عملیاتی روشنی برای این کار رو نمیکرد. دستمایهی اجرایی او به همان پندهای اخلاق دینی منحصر باقی میماند و هوادارانش فقط الگوهای بلاتغییری از اخلاق سنتی را تبلیغ میکردند. حتا بنا داشت که جامعه و شهروندان آن، در همین قالبهای سنتی اخلاق فرآوری شوند. چنانکه همه را به توبه و انابه میکشانید تا همگی در فضایی از ذهنیت او فرآوری گردند. نسخهی اخلاقی او برای انسانها نسخهای جهانی بود که پیامبران سامی نیز روزگاری پیش از این چنین هدفی را به پیش میبردند.
اینک بیشتر گروههای سیاسی کشور به این باور همگانی دست یافتهاند که گویا در پیدایی روحالله خمینی، از پیش توطئهای در کار بوده است. چون باور دارند که حضور خمینی و هوادارانش در پهنهی سیاسی کشور تنها نمونههایی از خواست بیگانگان را جامهی عمل پوشانده است. چنانکه بر آبهای جنوبی کشور همانهایی دست یافتهاند که بالادستیهای حکومت به تصنع سیاست مخالفت با ایشان را تبلیغ میکنند. گفته میشود به اتکای سیاستهای بیسیاستی جمهوری اسلامی است که امریکا و اسراییل توانستهاند به حریم حیاتی مرزهای ایران راه بیابند. امریکا و اسرائیل این پیروزی را دهههای پیش هرگز خواب هم نمیدیدند. از سویی، کارگزاران حکومت در سیاستهای داخلی خود انگار جایی تعهد سپردهاند که همهی شهرونهدان ایرانی را از فقر و فلاکت بکشند. چنانکه برای برآوردن چنین برنامهای از گلوله و چماق چیزی برای شهروندان ایرانی فرونگذاشتهاند. در چنین فضایی از تکگوییهای پیامبرانهی بالادستیهای جمهوری اسلامی است که فریادهای مردم هرگز به گوشهای ناشنوا و چشمان کور کارگزاران آن راه نمیبرد. چون مردان سیاسی جمهوری اسلامی زبان گفت و گو و مفاهمه را از پایه و اساس نمیپذیرند.
جا دارد در سالگرد انقلاب بهمن، اهداف مردمی آن نیز ارج گذاشته شود. همچنین از تلاش و کوشش همهی کسانی که در راه طرد حکومتی استبدادی و وابسته به بیگانه جان باختند، تقدیر گردد. چنانکه آرمان و راه مردمی آنان تا به امروز نیز به قوت و اعتبار خود باقی ماندهاست. وظیفهای که شهروندان امروزی ایران، همگی بدون استثنا آن را به دوش میکشند تا ضمن همگامی و همراهی با هم، اهدافش را به پیش ببرند. اهدافی که آزمونهای گذشته را پشتوانه میگیرد تا دین را برای همیشه از دامن سیاست پس بزند. خواستی عمومی و مردمی که تنها برپایی حکومتی دموکراتیک را پی میگیرد که از دامن آن نهادهای مدنی جدید و مردمی نیز یکی یکی سر برخواهند آورد. راهکاری برای تضمین دمکراسی آینده تا هرگز در فضای آن باورهای خودخواهانه و تکروانه پا نگیرد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد