logo





دیدار مثنوی در دژ هوش ربا
(بخش نخست)

جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۴ فوريه ۲۰۲۲

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

mohammad-binesh1.jpg
مقدمه

آب جیحون را اگر نتوان کشید
هم ز قدر تشنگی نتوان برید

با اطمینان می توان گفت عصارۀ هر شش دفتر مثنوی معنوی در نخستین و آخرین حکایات آن یعنی در داستان پادشاه و کنیزک و همین حکایت آمده است . برای خواننده ای که فرصت خواندن تمام دفاتر را را ندارد، تامل در معنای همین دو حکایت کافی ست تا به عمق اندیشۀ عارفانۀ مولانا تا حدی پی برد. اغلب مفسران مثنوی از تعمق در این آخرین حکایت شانه خالی کرده اند و یا آن را موافق با مشرب عرفان نظری که زیر نگین قدرت ابن عربی و شارحانش قرار دارد پرورانده اند؛ حال آن که اندیشۀمولوی که نشانه ها از سنایی و عطار و شمس تبریزی دارد با عرفان فیلسوفانۀ ابن عربی و اتباع او مشابهت ها و اختلافاتی دارد که در ابیات آینده، همانطور که با حوادث حکایت پیش می رویم اشاراتی به آنها خواهد شد. برای طولانی نشدن نوشتار،از آوردن جزئیات و شروح متفاوت خودداری کرده ام .سخن آخر این که به موازات تفسیر اجمالی ابیات ــ که در آینده ای نزدیک به یاری ایزد کتاب شده وبه چاپ خواهد رسید،ــ کتاب گفتاری این حکایت نیز در صفحۀ تلگرانم نویسنده به علاقمندان شنیدنآن عرضه شده است .

حکایت دژ هوش ربا یا قلعۀ ذاتُ الصُّور
بود شاهی شاه را بد سه پسر
هر سه صاحب فِطنَت و صاحب نظر 1
هریکی از دیگری اِستوده تر
در سَخا و در وَغا و کرّ و فرّ 2
پیشِ ِ شه، شهزادگان استاده جمع
قُرَّة العینان ِ شه، همچون سه شمع 3
از ره ِ پنهان ز عینین ِ پسر
می کشید آبی نخیل ِ آن پدر 4
تا ز فرزند، آب ِ این چشمه شتاب
می رود سوی ریاض ِ مام و باب 5
تازه می باشد ریاض ِ والدَین
گشته جاری عَین شان زاین هر دو عین 6
چون شود چشمه ز بیماری علیل
خشک گردد برگ و شاخ ِ آن نخیل 7
خشکی ِ نخلش همی گوید پدید
که ز فرزند آن پدر ، نم می کشید 8
ای بسا کاریز ِ پنهان همچنین
متّصل با جانتان، یا غافلین! 9
ای کشیده ز آسمان و از زمین
مایه ها، تا جسم ی تو گشته سمین 10
عاریه ست این، کم همی باید فشارد
کآنچه بگرفتی، همی باید گزارد 11
جز نَفَختُ کآن ز وهّاب آمده ست
روح را باش ، آن دگر ها بیهده ست 12
بیهده نسبت به جان می گویمش
نی به نسبت، با صنیع ِ محکمش 13

تفسیر اجمالی

داستان دژ هوش رباینده و یا قلعۀ دارای صورت. [ دارای نقش و مجسمه ]
1 : پادشاهی سه پسر زیرک و هوشیار و دانا داشت
2 : هریکی از دیگری پسندیده تر در جوانمردی و دلیری و حشمت و تایید الهی
3 :هر سه در کنار پدر بسرمی بردند و چون شمع،نور دیدگانش بودند
4 نخل وجود پدر، ــ یا بطورکلی زندگی پدرــ بطور پنهانی از چشمۀ چشم فرزندان آب می خورد .
5 : عین در زبان عربی هم به معنی چشم است و هم به معنی چشمه] تا زمانی که آب ِ چشمۀ وجود فرزند به باغ وجود مادر و پدر می رسد،
6 : باغ ِ وجود والدین شاداب است .آب چشمۀ جاری در باغ آنان از چشمانشان (فرزندان) جاری ست.
7 : اگر برای چشمۀ وجود فرزندان بیماری رخ دهد،برگ و بار نخل وجود اولیا نیز پژمرده می گردد.

8 : این پژمردگی نشان می دهد که سالامتی وجود پدر به سلامتی در فرزندان وابسته است . مولانا از بیان این تمثیل نتیجه ای معنوی می گیرد که :
9 : : ای غافلان از معنویات ! چقدر قنات های پنهانی وجود دارند که جانهای شما را آبیاری می کنند!
10 : ای کسی که از زمین و آسمانها چه مقدار مایه گرفته ای تا تن تو پرورده شده است!
11 : این ماده های پرورنده جسم تو همیشه پایدار نمی مانند و زمانی به اصل خویش باز می گردند.

[ جسم که از چهار رکن آب و خاک ِ زمینی و باد و آتش ِ آسمانی متشکل شده است، این ترکیبات ِعاریتی،ناپایدارند و مرگ در پیش است] بنا بر این همه را باید به خاستگاهشان بازگردانی و عاریه ای هستند.کمتر بر آنان تکیه کن .

12 : به جز "دمیدم" که از آن بسیار بخشنده ــ حضرت حق ــ آمده است، [همان که روحت را ساخته است] به آن توجه داشته باش که پاینده می ماند زیرا از جانب خداست و باقی بیهوده اند. ــ اشارهدارد به آیۀ 72 از سورۀ صاد، که روح انسانی را نتیجۀ دمیدن روح خداوندی در جسم آدم می داندـ .

13 : البته این که می گویم بیهوده، در مقام ِ مقایسه با روح الهی ست و نه این که منظورم بیهوده بودن ساخته شدگان ِ دستگاه الهی باشد .

ادامه دارد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد