استفادهی ابزاری و امنیتی از ساختار اداری شهرداری تهران به طبع از ناتوانی حکومت حکایت دارد. حکومتی که خود را از پاسخگویی به مطالبات و خواستهای طبیعی و معمولی مردم ناتوان میبیند، چارهی کار را تنها در امنیتی کردن جامعه میبیند. تا آنجا که در این ماجرا مجموعه ی اداری فرسودهی دولت به تنهایی در یک سوی این صفبندی جانمایی میشوند، اما سویهی دیگر این صفبندی روشن سیاسی را تودههای میلیونی مردم عادی پر میکنند. چون ترس و هراس جمهوری اسلامی از شهروندان خود، در هر جایی از حاکمیت که به گویی ریشه دوانیده است. در موضوع امنیتی کردن شهرداری و ادارات دولتی نیز نمونه ای گویا از همین ترس بازتاب مییابد. | |
دستگاه عریض و طویل امنیتی جمهوری اسلامی بخشهایی از نیازهای امنیتی خود را از ساختار اداری شهرداری تهران تأمین میکند. به عبارتی روشن، فضای شهرداری تهران را آگاهانه و دانسته به زایدهای برای کارهای امنیتی خود بدل کردهاند. در همین راستا است که شورایاریهای محلات نقش ویژهای را در این ماجرا به عهده میگیرند. شمار این شورایاریها به سیصد و هفتاد و سه واحد میرسد که در تمامی محلههای تهران حضوری فعال دارند. شورایاریها خیلی روشن بازوی اطلاعاتی شهرداری تهران در محلات به حساب میآیند. چون مدیران بالادستی شهرداری از همین راه است که اخبار و اطلاعات خود را از پهنهی محلات شهر گرد میآورند و همهی آنها در اختیار نهادهای امنیتی کشور میگذارند. از سویی هم، مدیران چند منظورهی شهرداری بهانه میآورند که دارند در محلات بانک اطلاعات شهری تشکیل میدهند. ولی این بانک اطلاعات شهری فقط و فقط به کار امنیتیهای حکومت میآید. به همین منظور هم به شورایاریهای سیصد و هفتاد و سه محلهی شهر دستور میدهند تا همهی اطلاعات محلهی خود در سامانهای ویژه از فضای مجازی گرد بیاورند.
سپس نخبگان هر محله به تفکیک شناسایی میشوند. چون مدیران شهرداری بهانه میآورند که قصد دارند تا از نخبگان هر محله تجلیل نماید. اما هیچ نخبهای از محلات شهر حاضر نمیشود تا در برنامهای دولتی و تبلیغی مشارکت کند. پس این همه جمعآوری اطلاعات از محلههای تهران فقط به کار هدفی پلیسی میآید تا افراد شاخص هر محله از دیدرس دستگاه امنیتی به دور نمانند. با این همه شکی برای شهروندان تهرانی باقی نمانده است که نخبگان شهر همانانی هستند که ایشان را بدون استثنا از مشارکت در اداره و ساماندهی شهرشان پس زدهاند.
اما این نخبگان فقط شاعران و هنرمندان محله را در بر نمیگیرند. بلکه برای دانشمندان و استادان هر محله نیز پروندهی ویژهای تشکیل میدهند. در همین راستا حتا افراد و اعضای گروههای هنری و انجمنهای ادبی نیز شناسایی میشوند. سپس گروهها و افراد شاخص هر گروه و انجمن همراه با نام و نشانی خود در فرمهای مخصوصی قرار میگیرند. حتا در این راه از شناسایی افراد هیأتها و انجمنهای مذهبی محلات نیز غافل نمیمانند. آنوقت همگی دستهبندی میشوند و سرآخر هم مستندات فرآوری شدهی این موضوع همگی به مراکز امنیتی کشور ارسال میگردند. با این حساب شهرداری تهران از شمار مدرسه، مسجد، کلیسا، کنیسه، دانشگاه، انجمن، هیأت هر محلهای آمار دقیقی در اختیار دارد که چنین آماری فقط به کار بسیج، سپاه و وزارت اطلاعات میآید تا در راه نیازهای سرکوبگرانهی خود از این اطلاعات محلهای استفاده به عمل آورند.
مدیران بالادستی شهرداری به تازگی شگردهایی را نیز به کار میگیرند که پیمانکاران خود را از بازنشستگان بسیجی شهرداری انتخاب مینمایند. در نتیجه گروههایی از کارمندان بسیجی را که بازنشسته شدهاند از نو در در سامانههایی از پیمانکاران خود گرد میآورند. حضور این نیروهای خودمانی در کوی و برزن شهر شرایطی را فراهم میبیند که آنان نیز در دستیابی به اطلاعات روز هر محله زیرکانه عمل نمایند. اما این تحقیق و تفحص از حال و روز شهروندان هر محلهای به طور مداوم انجام میپذیرد. از سویی، بازنشستههای بسیجی رابطهی تنگانگی نیز با شورایاران هر محله دارند. آنان همگی به اشتراک بخشهایی ویژه از پازل اطلاعاتی مدیران بالادستی شهرداری را پر میکنند. همینها حتا دامنهی نفوذ خود را در شبکههای اجتماعی نیز گسترش دادهاند. افراد یاد شده مأموریتهای دو سویهای را در فضای مجازی به پیش میبرند. چون آنان خیلی سازمان یافته مستندات کافی برای مأموریت خود فراهم میبینند و سرآخر هم همین مستندات از سامانههای امنیتی جمهوری اسلامی سر بر میآورند. مواردی نیز دیده شده که این افراد چند چهره حتا از شناسایی بهاییها و دراویش شهر تهران نیز چیزی فرونمیگذارند. جدای از این، اهدافی از نوع شناسایی کنشگران زیست محیطی را هم دنبال میکنند.
حدود هشتاد هزار نفر کارمند و کارگر در شهرداری تهران به کار اشتغال دارند. سالانه حدود سه هزار نفر از ایشان بازنشسته میشود. اما شهرداری تهران برای جایگزینی این نیروهایی که بازنشسته میشوند، از اعضای بسیج محلات شهر سود میبرد. با این حساب همه ساله حدود سه هزار نفر از پایگاههای بسیج شهر به فضای اداری شهرداری راه مییابند. مدیران امنیتی فرادستی از همین نیروهای جدید هم در راستای خواست و ارادهی پلیسی خود سود میبرند. بدون شک کار کردن با همین نیروها برای بالادستیهای شهرداری خیلی آسانتر خواهد بود. به همین دلیل هم نیروهای جدید خیلی زود در ردههای مدیریتی شهرداری قرار میگیرند. در واقع تصدیگری در پستهای مدیریتی، پاداشی روشن برای رفتار امنیتی ایشان قرار میگیرد.
شماری از نیروهای وزارت اطلاعات هم خیلی راحت به سامانهی اداری شهرداری راه یافتهاند. اکثر این نیروهای اطلاعاتی را به ریاست ادارات حراست شهرداری میگمارند. سپس همهی ایشان به کرسیهای بالاتر از این نیز ارتقا مییابند. در واقع اطلاعاتیهای جمهوری اسلامی در پایان خدمت خویش پستی نیز در شهرداری تهران میگیرند تا با این راهکار امنیتی از خدمات ایشان در وزارت اطلاعات هم تقدیر به عمل آید. با همین شگرد است که در فضای اداری شهرداری تهران دکههای اختصاصی و ویژهای نیز در اختیار وزارت اطلاعات قرار میگیرد.
مدیران شهرداری تهران در مسجدها و مدرسههای شهر هم دامنهی امنیتی خود را گسترش دادهاند. کمکهای مداوم شهرداری به مساجد و مدارس شهر در این خصوص تسهیلگری به عمل میآورد. مدیران شهرداری به بهانهی پرداخت برخی از هزینههای جاری مساجد و مدارس چنین هدفی را همچنان به پیش میبرد. گفتنی است که در شهر تهران قریب دو هزار و ششصد مدرسه و حدود هفت هزار مسجد از همین کمکهای شهرداری سهم میبرند. شهرداری تهران حتا به هیأتهای تهرانی نیز در راه پرداخت هزینههایشان یاری میرساند. شمار این هیأتها از پنج هزار واحد هم فراتر میرود. در همین راستا حتا شهرداری کاخ فخرالدوله را در پیچ شمیران به کانون مداحان تهران واگذار کرده است. بخششی منحصر به فرد که تنها با انگیزههای سیاسی صورت میپذیرد. اما تمامی کانونها و تشکلهایی از این دست فقط به نیاز دستگاه امنیتی کشور یاری میرساند. نیازی که سامانهی مدیران امنیتی شهرداری تهران برای آن پوشش اداری مناسبی فراهم دیده است.
تازه جدای ازهمهی اینها، مدیران بسیجی و سپاهی شهرداری تهران تلاشهای فراوانی نیز به عمل میآورد تا خودشان هم در سیصد و هفتاد و سه محلهی شهر، کانون و انجمن تشکیل بدهند. حتا به این گروه از کانونها، محلی هم برای استقرار میدهند. اما مهم این است که از توان همهی آنها فقط در راستای اهداف سیاسی خود سود میبرند. نوعی از کانونها و انجمنهای زرد و دولتی که همواره نهادهای مردمی مستقل را به چالش میگیرند.
از سوی همهی نیروهای امنیتی که در فضای اداری شهرداری تهران به سر میبرند کارکردهایی فرامرزی نیز تعقیب و دنبال میشود. خدمترسانی به زایران و شهروندان نجف، و کربلا و دمشق هم جزیی از همین هدفهای امنیتی شمرده میشود. چون نیروهای شهرداری با پول عوارض شهروندان تهرانی خیلی راحت در کربلا و نجف یا حرم زینب در سوریه به نوسازی یا بازسازی گنبد و بارگاه این مکانهای "مقدس" اشتغال دارند. نوعی ویژه از رفتار دینی که در سامانههای سیاسی جمهوری اسلامی به تداوم آن وجاهت می بخشند. اکنون هم تمامی کارهای رفت و روب و همچنین کارهای عمرانی و خدماتی دیگر در شهرهای کربلا و نجف از سوی شهرداری تهران صورت میپذیرد. انگار مردم به شهرداری تهران عوارض میپردازند تا این عوارض را در جاهایی خلاف میل ایشان هزینه نماید. پیداست که مدیران امنیتی شهرداری تهران تنها در سامانههایی بیسامان از این نوع خواهند توانست به کارهای امنیتی یا نظامی خویش استمرار ببخشند. چنانکه آسیبهای سیاسی و امنیتی آن را برای مردم و دولت عراق یا سوریه نیز بر جای نهادهاند.
استفادهی ابزاری و امنیتی از ساختار اداری شهرداری تهران به طبع از ناتوانی حکومت حکایت دارد. حکومتی که خود را از پاسخگویی به مطالبات و خواستهای طبیعی و معمولی مردم ناتوان میبیند، چارهی کار را تنها در امنیتی کردن جامعه میبیند. تا آنجا که در این ماجرا مجموعه ی اداری فرسودهی دولت به تنهایی در یک سوی این صفبندی جانمایی میشوند، اما سویهی دیگر این صفبندی روشن سیاسی را تودههای میلیونی مردم عادی پر میکنند. چون ترس و هراس جمهوری اسلامی از شهروندان خود، در هر جایی از حاکمیت که به گویی ریشه دوانیده است. در موضوع امنیتی کردن شهرداری و ادارات دولتی نیز نمونه ای گویا از همین ترس بازتاب مییابد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد