پیشکش به شیدای همدانی
این تیره شب
به پایان می رسد
این تیره شب
در عربده ای گُنگ
در حُزنِ خویش
به پایان می رسد
چرا که
خورشیدِ ما
هم چنان
گرم می رقصد
تا
تپشِ صبحِ یک لبخند
و
آوازش
همه آن عشقی
که
می فروزد
یگانه نگاهی را
تا
نباشد
تیره نگاهِ غم آلودِ حسرت
بر
سپید سرخِ گونه هایمان
این
شبِ تیره به پایان می رسد
باور کن،
دور می شود
از یادِ باغ وُ گل ها
چرا که
بوسه هایِ خورشیدمان
و
نگاهِ سبزش
می روید
از سینه ی البرز وُ دماوند
و
با
زورِ بازویِ آرش وُ
غرورِ بابک وُ نوشیروان
و
عشقِ مزدک وُ
آن همه خسروان
نشسته
چون یکی شیر
بر آسمانِ این بی پنا هان
این تیره شب
به پایان می رسد
وُ
طلوعِ سپیدِ صبحِ ما آغاز
باور کن
به یمنِ عشقِ آن
شرقیِ غمگین
فرا می رسد
فردایِ شادیِ ما
24/01/2022
رسول کمال
این شعر را با صدای شاعر از اینجا بشنوید