...

و اینگونه بود که ماندی
ماندگار شدی
نماد شدی
در ذهنِ ما و جانِ جهان
آنهم در بی پیرایه تری شکل
تنها
با کتابی در دست
و پاهایی بسته به زنجیر
وهوایی که از تو دریغ شد.
اما تو
با همین چیزهای اندک
که برایمان باقی گذاشتی
وهمان « خیال ساده » ای
که با « بی خیال» ی
می خواستی نوشته شود بر گورت
به ناگهان
همه فریاد شدی
همه آواز شدی
شعری شدی آنگونه
که تو می خواستی
جاری شدن
در کوچه وخیابان
تا ترانه های فراموش شده مان را
بیاد آوریم
و با هم دوباره بخوانیم
شعر رهایی را.
آبتین
تو
با همین تکه پاره هایی
که برای ما
به جا گذاشتی
خواهی ماند
و ما
از این پس
هر صبح
در آینه ی شکسته ی مان
به دنبال تصویری می گردیم
که طرح تو را داشته باشد.
۲۲ دیماه ۱۴۰۰