در ادبیات نیروهای سیاسی گوناگون ایران جایگاه جنگ و ارزشگذاری بر آن بسیار متفاوت است. این برخوردهای گاه متضاد از جمله با این واقعیت پیوند دارد که دوران جنگ از آغاز آن تا چند ماه پس از پایانش دوران سرکوب وحشیانه نیروهای سیاسی شرکت کننده در انقلاب در راستای تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی بود. علی رغم پیشروی نیروهای متجاوز عراقی در خاک ایران حکومت اسلامی با شدت هر چه بیش تری به سرکوب نیروهای سیاسی کشور ادامه می داد. | |
31 شهریور 1359 هجری خورشیدی میگ های نیروی هوایی عراق به قصد بمباران پایگاه های نیروی هوایی ایران به سوی تهران و چندین شهر دیگر کشور ما به پرواز درآمدند. جنگنده های عراقی در اعماق خاک ما با واکنش به هنگام نیروهای نظامی ایران مواجه نشدند. در تهران پدافند هوایی با تاخیر و پس از منفجر شدن بمب های هواپیماهای عراقی آغاز به شلیک کرد. این اقدام آغاز جنگی بود که حدود 8 سال به طول انجامید.
در ادبیات نیروهای سیاسی گوناگون ایران جایگاه جنگ و ارزشگذاری بر آن بسیار متفاوت است. این برخوردهای گاه متضاد از جمله با این واقعیت پیوند دارد که دوران جنگ از آغاز آن تا چند ماه پس از پایانش دوران سرکوب وحشیانه نیروهای سیاسی شرکت کننده در انقلاب در راستای تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی بود. علی رغم پیشروی نیروهای متجاوز عراقی در خاک ایران حکومت اسلامی با شدت هر چه بیش تری به سرکوب نیروهای سیاسی کشور ادامه می داد. رفته رفته این سرکوب دامنگیر نیروهای هر چه بیش تری می شد و نیروهای سیاسی آزادی خواه بدون آن که بتوانند مقابله تعیین کننده ای با حکومت نوپای اسلامی کنند، آماج داغ و درفش و زندان و کشتار می شدند. در پس رفتار وحشیانه جمهوری اسلامی در خوزستان و ترکمن صحرا و کردستان، و در متن سال های خون و شکنجه و کشتار 60، 61، 62، 65 و 67 هزاران هزار جنایت در حق همه نیروهای اجتماعی آزادی خواه کشور صورت گرفت. ده ها هزار فعال جنبش های نوپای اجتماعی و گروه های رنگارنگ سیاسی که در بسیاری از زمینه ها اختلاف و تنافر نظرهای آشکار داشتند، در یک نکته مشترک بودند. همه آن ها قربانی سرکوب ناجوانمردانه و به شدت سنگدلانه حکومت اسلامی بر آمده از انقلاب پر شور و پر امید مردم شدند. و این روند که فصل آخر آن فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی در تابستان و پاییز سال 1367 بود، هم زمان با جنگ انجام شد.
برخی واقعیات پیرامون جنگ ایران و عراق
ورای این تفاوت در فضای روانی برخوردها با جنگ و برداشت ها از آن، واقعیات چندی نیز در باره جنگ وجود دارد.
نخستین این واقعیات این است که جنگ از سوی صدام حسین و ارتش او آغاز شد. صدام شرایط نیروهای نظامی ایران را که در پی پیروزی انقلاب بهمن 1357 دستخوش تغییرات و نوسان های بنیادین شده بود، برای دنبال کردن مطامع عظمت طلبانه عربی و زیاده خواهانه خود مناسب دید و با پاره کردن نمادین نسخه ای از قرارداد الجزایر در قادسیه با هدف تکرار شکست تاریخی ایران ساسانی از اعراب مسلمان به میهن ما تاخت. هدف صدام حسین نه نابودی جمهوری اسلامی، که فتح ایران بود. انگیزه های متعددی محرک او در این اقدام بود. صدام حسین بر پایه خودبزرگ بینی هایش از یک سوی مدعی مقامی قهرمانانه در میان اعراب بود. شاید او به خود به دیده ناصری دیگر می نگریست. هم از این روی او در پی اشغال سرزمین های عرب نشین جنوب غربی ایران و افزودن آن به خاک عراق بود. دست یابی به منابع سرشار نفت و گاز انگیزه مهم دیگر صدام حسین در آغاز جنگ علیه کشور ما بود. گذشته از آن رهبر حزب بعث عراق موقعیت را برای تعیین و تثبیت خود به عنوان قدرت برتر منطقه ای در کشاکش دائمی با ایران مناسب تشخیص داد و در صدد بهره گیری از نابسامانی های ناشی از انقلاب بهمن در دستگاه سیاسی ایران شد.
دومین واقعیت این است که در کنار این عوامل تحریکات وارده از سوی ایالات متحده آمریکا در تشویق عراق به حمله به ایران نیز در تصمیم صدام حسین تاثیرگذار بود. پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران توسط دانشجویان خط امام و شکست مفتضحانه نقشه های ایالات متحده برای وارد کردن مستقیم نیروی واکنش سریع خود به ایران در حاشیه کویر طبس به قصد آزادسازی ماموران و کارکنان دستگیر شده آمریکا، ایالات متحده از حربه های گوناگون برای وارد کردن فشار به جمهوری اسلامی و وادار کردن آن به کوتاه آمدن در قبال خواست های خود سود جست. یکی از این حربه ها تشویق صدام حسین به حمله به ایران بود. مقامات سیاسی آمریکایی، از جمله رامزفلد وزیر دفاع پیشین دولت جرج بوش پسر و یکی از جنگ افروزان اصلی در حمله به افغانستان و عراق بارها و بارها به عراق سفر کردند و پشتیبانی سیاسی خود از حکومت صدام حسین را به معرض نمایش گذاشتند. گذشته از آن آمریکا تمایلات عظمت طلبانه صدام حسین را موقعیت مناسبی برای کشاندن توانمندترین دو کشور منطقه به باتلاق جنگی فرسایشی با هدف تضعیف هر دو آن ها مناسب دید و با تشویق صدام حسین به اجرای نقشه خود به این هدف نائل آمد. در جریان جنگ آمریکایی ها بارها اطلاعات خود را که از جمله از طریق ماهواره های جاسوسی و هواپیماهای اکتشافی آواکس به دست می آوردند در اختیار نیروهای نظامی دو طرف قرار می دادند. نتیجه جنگ ده ها هزار کشته، صدها هزار زخمی و آواره جنگی، صدها روستا و ده ها شهر نابود و ویران شده بود. هزاران فرسنگ از خاک دو کشور هنوز نیز در قرق میادین مین است و روزانه چندین ایرانی و عراقی قربانی این بذر مرگ آور می شوند. پی آمد های ویران گر جنگ بر ساختار، سازمان و توان اقتصادی و اجتماعی دو کشور هنوز هم باقی است. دولت ایالات متحده در جنایات انجام گرفته در طی جنگ 8 ساله عراق و ایران سهیم است.
سومین واقعیت این است که برای آیت الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی و بنیان گذار جمهوری اسلامی جنگ همان گونه که خود نیز اذعان داشت، موهبتی الهی بود. جنگ در آمایش فضاسازی مناسب با نیات پنهانی او در راستای سرکوب نیروهای دگراندیش سیاسی و جنبش های نوپای اجتماعی به یاریش شتافت. اما گذشته از این، رویاهای عظمت طلبانه اسلامی آیت الله خمینی با وقوع جنگ پر و بال گرفت و تلالویی امکان پذیر یافت. او واقعا در رویای فتح قدس بود و از این منظر حتی پس از آزاد سازی نسبتا سریع خرم شهر که یک سال و نه ماه پس از آغاز جنگ در سوم خرداد 1361 به تحقق پیوست، به جنگ ادامه داد و به سهم خود کشور ما و مردم سرزمین همسایه و هم پیوند ما عراق را هر چه عمیق تر در گنداب جنگ و نابودی فرو برد. آن چه به ویژه در بیش از 6 سال پس از آزادی خرم شهر تا نوشیدن جام زهر در تیر 1367 به وقوع پیوست، شباهتی به درایت سیاسی از هیچ کدام از دو سوی نداشت و تنها به نابود کردن زمینه های مادی زندگی دو ملت همسایه و هم پیوند انجامید. بمباران دوسویه شهرها، موشک باران شهرهای ایران توسط ارتش عراق، استفاده از سلاح های شیمیایی و زیستی (یا در واقع زیست کش) از سوی ارتش عراق حتی علیه مردم خود آن کشور جنایات بزرگ جنگی بودند که آیت الله خمینی نیز با پافشاری بر ادامه جنگی بیهوده و تجاوزطلبانه به آن دامن زد و در آن سهیم بود. نقش تاریخی حکومت ایران در فجایع ناشی از ادامه 6 ساله جنگ پس از آزادی خرم شهر غیرقابل انکار است.
چهارمین واقعیت این است که نزدیک به تمام دولت های عرب از صدام حسین حمایت کردند. گزارش های بسیاری در باره حضور سربازانی از کشورهای مختلف عربی در ارتش متجاوز صدام حسین در نشریات وقت جهان منتشر شد. از جمله مصر با واگذاری زرادخانه سلاح های شرقی خود به عراق روند غربی کردن ارتشش را سرعت بخشید. برخی از کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و آلمان نیز با مشارکت در پروژه های نظامی عراق شریک جرم جنگ تجاوزگرانه صدام حسین علیه کشور ما شدند. فرانسه با فروش هواپیماهای میراژ به تقویت ارتش عراق پرداخت و شرکت های آلمانی دانش و مواد اولیه لازم برای ساختن سلاح های شیمیایی را در اختیار دولت عراق گذاشتند. هنوز ده ها هزار ایرانی و عراقی از عواقب کاربرد سلاح های شیمیایی در جنگ رنج می برند. فروش جنگ افزار به کشورهای در حال جنگ مغایر توافق نامه های بین المللی و نقض این معاهدات مشارکت در جنایات ناشی از آن است.
دو مرحله جنگ
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) پس از روبرو شدن با یورش نیروهای ارتش عراق به خاک میهن به مقابله با آن تجاوز پرداخت. فداییان خلق نیز در میان بسیاری از ایرانیانی بودند که در مقاومت یک ماهه مردم در برابر اشغال خرمشهر شرکت داشتند. در جریان جنگ ده ها فدایی خلق جان خود را در دفاع از میهن از دست دادند. مشارکت در دفاع از میهن از وظایف میهن دوستان ایران است و سازمان ما به این وظیفه میهنی خود عمل کرد. جنگ میان دو ارتش هرگز تنها جنگ میان دو حکومت نیست. آبادی های ویران شده و مردم کشته و آواره و زخمی و اردوگاه نشین و جنگ زده مایملک این یا آن حکومت نیستند. جنگ ایران علیه عراق تا روز 3 خرداد 1361 جنبه تدافعی و میهن دوستانه داشت. اما با آزادی خرم شهر این مرحله از جنگ تمام شد. پس از آزادی خرم شهر امکانات بین المللی برای برقراری آتش بس قابل تامین بود. اما کم ترین کاری که حکومتی مدبر می توانست در بدترین شرایط انجام دهد، پای بندی به عدم تجاوز متقابل به خاک کشور متجاوز و بسنده کردن به حفاظت و دفاع از خاک کشور در برابر حملات دوباره متجاوزین می بود. اما حکومت اسلامی بر مبنای عظمت طلبی اسلامی پای نیروهای نظامی ما را به خاک عراق کشاند. از فتح خرم شهر بدان سو جنگ خصلت دفاعی میهنی خود را از دست داد و به جنگی تجاوزگرانه بدل شد. جمهوری اسلامی ایران شریک جرم تمامی عواقب مرحله دوم جنگ و تا جایی که به کشور ما برمی گردد تنها مسئول کشاندن کشور به ورطه نابودی در جنگی تجاوزگرانه و ویران گر است. بر این اساس ادعای جنگ 8 ساله مقدس میهنی که پیوسته از سوی جمهوری اسلامی تکرار می شود، ادعایی واهی و بری از هر گونه مبنای واقع بینانه است.
قربانیان ایرانی جنگ
میلیون های آواره جنگی وادار به ترک یار و دیار خود و مجبور شدند در شرایطی بسیار ابتدایی در اردوگاه های پناهندگان و در خواب گاه هایی که فاقد کم ترین امکانات مورد نیاز خانواده های ایرانی بود، ایام به سر برند. بسیاری از ایرانیان دار و ندار خود را از دست دادند. بسیاری از آوارگان جنگ حتی نتوانسته بودند شناس نامه های خود و کارنامه های فرزندانشان را از ویرانه های خانه های شان بیرون کشند و با خود همراه بردند. آن ها روانه نقاطی دوردست و نامانوس از خاک کشور شدند. در بسیاری از نقاط ایران رفتار با جنگ زدگان سرد، زشت، ناپسند و ناشایست بود. فرزندان این جنگ زدگان با مشکلات بسیاری در تطبیق خود با شرایط جدید مواجه بودند. بسیاری از ایرانیان در شهرهای دور از مناطق جنگ درکی برای شرایط طاقت فرسا و مایوس کننده هم میهنان جنگ زده نداشتند. بسیاری از این آوارگان جنگی بستگان و دوستان خود را در نتیجه حمله متجاوزان از دست داده بودند، اما مردم امن نشین شهرهای دیگر اشراف و هم دردی لازم در این زمینه را نداشتند. بار سنگین جنگ بر دوش این هم میهنان بسیار سنگین و زندگی آنان فاقد هر گونه چشم انداز امید بخش بود.
ده ها هزار ایرانی در نتیجه جنگ ویرانگر ایران و عراق کشته شدند. صدها هزار نفر زخمی شدند. بسیاری از خانواده ها سرپرست و نان آور خانه شان را از دست دادند. هزاران هزار زن بیوه و فرزند یتیم و مادر و پدر داغدار و تیره روز یادگار این جنایات جنگی پوچ شدند. هیچ چیز نمی تواند اندوه سنگین کودکی را تسلی دهد که بی پدر و مادر در کنج یتیم خانه ای در کشور ما دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را از سر گذرانده است. هیچ چیز نمی تواند مرهم دردهای بیوه زنی باشد که فرزندان خود را با کاری سنگین آبرومندانه بزرگ کرده است و به جایی رسانده است و هیچ التیامی بر سوز دل مادر و پدری قابل تصور نیست که جگرگوشه خود را در گوشه ای از خاک ایران از دست داده است و تنها چند تکه استخوان به دستش می رسد که قرار است نماد فرزند جان باخته او باشد. رسیدگی به معلولان جنگی و به خانواده های آنان و به بازماندگان جان باختگان جنگ یک وظیفه میهنی است و هر حکومت و دولتی که در ایران بر سر کار آید، موظف است دین ایران به این گرامیان را به فراموشی نسپارد. صرف نظر از وابستگی فکری قربانیان جنگ آن ها ناخواسته در گیر جنگی شده اند که در مرحله نخست خود متوجه کشور ما بود و در مرحله دوم آن بدون تصمیم آن ها صورت گرفته است. آن ها عواقب پدیده ای را پرداخته اند که مربوط به همه ما می شود.
گروه شاید کوچکی از قربانیان نیز وجود دارند که هیچ گاه در گزارش های رسمی نامی از آنان در میان نیست، اما در روایت های متفرق در اینجا و آن جا سخن از آنان نیز به میان می آید. اینان دگراندیشانی بودند که یا در جبهه های جنگ دستگیر و به جوخه های اعدام سپرده شدند و یا در جبهه ها و به جرم دگراندیش بودن سینه شان آماج گلوله های متعصبان حکومتی شد.
در سخن از قربانیان مستقیم جنگ باید در باره همه این گروه های گوناگون سخن گفت و درست آن است که این نکته را در هنگام ارزش گذاری بر قربانیان جنگ در نظر داشته باشیم که اگر ما به جای آنان می بودیم، چه نگاهی به این ماجراها و چه انتظاری از هم میهنان خود می داشتیم.
فدایی خلق، بیژن اقدسی
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد