logo





رقص، پرواز و تظاهرات
در راه !

چهار شنبه ۸ دی ۱۴۰۰ - ۲۹ دسامبر ۲۰۲۱

عباس هاشمی

در اروپا و آمریکا بویژه روز های آخر دسامبر وقت سفر و دید و بازدید است ، کرونا اما این را هم به حداقل رسانده، امسال به‌رغم کرونا شانس دیدار دو دوست خوب را داشتم که یکی از امریکا و یکی از هلند آمده اند، یکشنبه شب را با هم بودیم «مرتضی» زودتر آمده بود و طبق معمول گفتگو ها از مسائل روز به گذشته ها کشیده شد: هر دو از تداوم جنبش معلمان و همبستگی بی سابقه تظاهرات گفتیم و ابراز شادی و امیدواری کردیم …
با این‌که دوستی ما دارد سر از چهل سال در می آورد، هنوز بعضی از جزییات زندگی گذشته‌ی همدیگر را نمی‌دانیم، فرصت را غنیمت شمردم پرسیدم ،

مرتضی جان دوست دارم بدانم رابطه‌ی تو با پدرت که به‌هر حال توده‌ای بود، چگونه بود‌؟ و برعکس او با افکار تو چه برخوردی داشت؟

میدانی که پدرم سال‌ها بود از حزب جدا شده‌بود و رسما توده‌ای نبود، ولی خب توده‌ای همیشه توده‌ای می‌ماند. رهبری حزب را قبول نداشت، اما توی دلش توده‌ای بود. تو او را خیلی ندیدی و خوب نمی‌شناسی. آدم خیلی دموکراتی بود و معلم بود مثل مادرم.

مرتضی خودش را جابه‌جا کرد و صاف نشست انگار می‌خواهد رازی مقدس و سر به مُهری را آشکار کند، گفت بذار پس بهت بگم اصلا چطور شد من به فدایی ها وصل شدم: بابام گاهی یکی از شاگرداشو دعوت می‌کرد خونه که دانشجوی پزشکی شده‌بود و باعث افتخارش بود‌، دست بر قضا من سال چهارم دبیرستان بودم و‌ همون سال دو تا «تجدید» آورده بودم، پدرم به «مهرنوش» گفت میشه ازت خواهش کنم کمی با این مرتضای ما سر درساش کارکنی؟ «مهرنوش» گفت من که حالا با مرتضی و خواهرش دوست هستم، بهتره من معلمش نباشم، قدری اتوریته لازمه بین معلم و شاگرد. من یکی از دوستامو که از «بچه های فنی» ست، معرفی می‌کنم، اون خوبه! مهرنوش زنده یاد «احمد رضا شعاعی» را معرفی کرد و این‌طور پدرم بدون آن‌که عواقب کار را بداند، مرا در ارتباط با رفقا «مهرنوش ابراهیمی» و «احمدرضا شعاعی» قرار داد! البته هرگز پشیمان نشد! آدم باز و دموکراتی بود ‌و مشکلی با او‌نداشتم. ‌جالب است که برایت بگویم نمی‌دانم این رفقا چکار کردن که از آن پس نمراتم بالای ۱۷ و ۱۸ بود …

مرتضی جان این‌ها را بنویس وقت زیادی نداریم…

شب خوبی را گذراندیم…

امروز سه شنبه صبح زود زدم به راه، تا دو روزی را در سکوت جنگل و ده استراحت کنم.

معمولا در راه رادیو فرانس‌انتر گوش می‌کنم و برنامه نُه تا ده صبح آن هم بیشتر اوقات خوب و آموزنده است.

امروز ، نویسنده‌ی کتابÉTOILE (ستاره) Dorothée Gilbert دعوت شده بود، تا مجری برنامه با او که تجربه ی شکستن پایش را دارد، درباره‌ی حد و حدود ظرفیت‌های تن و جان گفتگو‌ کند. کتاب «ستاره»، اتوبیوگرافی‌ خود اوست که «رقصنده‌ی ستاره‌ی اپرا»ست. قصدم تبلیغ و تعریف این کتاب یا برنامه یا نویسنده‌ی آن و موضوعات جالب کتاب از قبیل شکستن پای یک ستاره‌ی رقص، پیامد ها، تاملات و‌ مسائل جذاب دیگر نیست. اما در میان صحبت‌هایش، در پاسخ به مشکلات یک رقصنده‌ی اپرا و طاقت فرسا بودن این‌کار که مدام با زخم پا و سختی تمرینات بسیار مواجه‌اند، گفت: کسی که رقصنده نیست از بیرون فقط سختی (و یا تنها زیبایی) کار را می‌بیند که واقعیتی ست، اما حقیقتی را در متن کار رقص من کشف کرده‌ام؛ و آن این است که تن ما و ماهیچه هایمان احساس و حافظه دارند، موزیک و رقص در تمرین، این حس و‌ حافظه را بیدار می‌کند و با بیداری آن به چیزی شگفت انگیز تجهیز می‌شویم که به ما نیرو می‌بخشد ، با آن دیگر کارمان سخت نیست، مداومت در آفرینش زیبایی‌ست.

در حالیکه به این جمله فکر میکردم؛ یک فوج پرنده در شکل کمانی، روی آسمان، از دست راست جاده و با فاصله‌ای نه چندان دور‌، انگار تازه برخواسته و در حال اوج گرفتن اند، اتوبان را پشت سر گذاشتند‌، آن‌قدر نزدیک و قابل رویت بودند که هنگام عبور از روی اتوبان متوجه شدم پرنده‌ای غریبه و غول پیکر هم در میان آن‌هاست، یک لحظه تعجب کردم، چون پرنده‌ها در این نوع پریدنِ جمعی باید از یک جنس باشند که بتوانند هماهنگ یا سنکرونیزه پرواز کنند، اما به‌محض عبور از اتوبان آن پرنده از پرواز با آن‌ها باز ماند و با ریتم خاص خودش به پرواز ادامه داد! این پرواز هماهنگ دسته جمعی مدت‌ها اسباب تعجب من بود که چطور ممکن است؟ و احتمالا سوال همه است. جواب این سوال را اگر اشتباه نکنم به روزگار جوانی در مجله‌ی «دانشمند» خوانده بودم. که «سنکرونیزاسیون» نام دارد .

الغرض : دو سه هفته‌ای ست تظاهرات معلمان و هماهنگی بین آنان، خواب آلودگی ‌‌و گیجی بسیارانی را زدوده و ایجاد امیدی عمیق کرده است. اما شاید خیلی ها ندانند که در میان انسان‌ها هم‌، مثل همین «‌حافظه‌» ای که ستاره ی اپرا گفت‌؛ در رقصیدن و حرکت موزون به‌وجود می‌آید و یا همین «سنکرونیزاسیون» که در پرندگان با پرواز ایجاد می‌شود، و هر دو چنین زیبایی می‌آفرینند، در انسان‌ها حتی به شکل زیباتری وجود دارد. به‌عنوان کسی‌که سالیانی چند شانس فعالیت جمعی و انقلابی داشته، باید بگویم، در حرکت جمعی و مبارزه‌ی آدمیان نیز چنین است: در کار جمعی به‌ویژه نوع انقلابی آن نیرویی آزاد می‌شود که انرژی، امید و عشق می‌بخشد و فضای پاک و صمیمی به‌وجود می‌آورد، لاجرم ضد ترس و یاس و هم‌چنین اعتمادآفرین و سازنده است. افزون بر آن در میان آدمیان چیزهای بسی زیباتر هم‌چون زیباپرستی و پلشتی گریزی، فداکاری و جان‌فشانی و انسانیت واقعی وجود دارد که فقط در چنین پیکارهای رخ می‌نماید و مایه‌ی «اسطوره»ها و رمان‌ها می‌شود. (کافی‌ست روزهای انقلاب و روحیه ی آدم ها را به‌خاطر بیاورید،) درست به‌همین خاطر قدرت‌های حاکمه آن‌گاه که می‌توانند، چنین مشعل هایی را خاموش و این‌چنین جنبش‌هایی را هر چه زودتر سرکوب می‌کنند، چون می‌دانند غیر قابل مهار ‌و کنترل است، و به‌خصوص که این تلاش‌ها «یک روز بی گمان سر م‌یزند زجایی و خورشید می‌شود »

و همچنین حرف «عطار» که گفت: «تو پای به راه در نه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید رفت.» نیز ناظر بر همین حقیقت است: زیرا در پراتیک جمعی انسان ها، دیالکتیکی خلاق فعال می‌شود و ظرفیت های شگفت و کارساز انبوهی را که بر اثر خفقان و سرکوب پنهان است و گاه مطلقا از آن بیخبریم، آشکار می‌سازد‌، و عنصر تجربه و شناخت، گام به گام از این پراتیک جمعبندی می‌کند و هم‌چون رهنمود، در گام های بعدی مانع از تکرار اشتباهات و باعث تخفیف و جلوگیری از خسران‌های قبلی و ارتقاء پراتیک می‌شود .

باید اشاره کنم که شبکه های اجتماعی گرچه عموما در اختیار دولت ها و قدرت‌هاست و میزان بسیار اندکی از ظرفیت آن‌را چنین جنبش‌هایی می‌توانند مورد استفاده قرار دهند، اما همان‌طور که در جمع‌بندی های جنبش معلمان در درون این شبکه ها شاهد بودیم *، این شبکه‌ها به میزان شگفت‌انگیزی قادرند به این پراتیک و جمعبندی ها یاری رسانند. علت تمسک به قطع انترنت و شبکه‌های ارتباط جمعی از سوی رژیم به همین خاطر است، اما حیات خود او نیز بدون این شبکه ها میسر نیست !

پس این پای به راه در نهادن؛ «بی گمان سر میزند زجایی و خورشید میشود »

سه شنبه ۲۸ دسامبر ۲۰۲۱

………….

مجموعه ای از این گفتگوهای سرشار از تامل و تجربه و شهامت معلمان را می‌توانید در «رادیو همبستگی» گوش کنید .



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد