logo





استعفانامه

چهار شنبه ۱ دی ۱۴۰۰ - ۲۲ دسامبر ۲۰۲۱

علی اصغر راشدان

new/aliasghar-rashedan-06.jpg
« ضروری نیست، یک وقت دیگر شرفیاب شو، تیمسار. »
« اجازه بفرمایند ، زیاد وقت اعلیحضرت را نمیگیرم. »
« خیلی مختصر به عرضمان برسان و مرخص شو،گرفتاریمان این روزها زیاده.»
« خدمت شرفیاب شدم این استعفا نامه ام را حضور اعلیحضرت تقدیم کنم، اگر اجازه بفرمایند. »
«چه پیش آمده، تیمسار! سالها رئیس تشریفات کاخ مان بودی. نظافت، نظم و امنیت کامل رادراداره کلیه ی نگهبانها،پاسدارها،خدمه ی باغ، کاخ بیرونی واندرونی مان حاکم کردی. ماوهمه ی اهالی کاخ ازخدمات تیمسار رضایت خاطر کامل داریم. حقوق، مزایا و درآمدت ایرادی دارد، دستور می دهیم در اسرع وقت تامین شود...»
« زیر سایه اعلیحضرت همایونی از تمام مزایا به حد وفور برخوردار از هر جهت سپاسگزارم.»
« پس از اینهمه سال خدمتکار مورد اعتماد کامل ما شدی، اجازه تقدیم کردن استعفا نداری...»
« بزرگترین افتخار اینجانب در خدمت و دست بوس بودن اعلیحضرت همایونی‌ست. »
« اشتغالاتمان زیاده، خلاصه حرفت را بزن مرخص شو، تیمسار. »
« خانم و دخترم سخت مریض و مشرف به موتند و دیگرقادربه ادامه خدمت در کاخها نیستیم،اعلیحضرتا!»
« چه شده که یک باره خانم و دخترت با هم مشرف به موت شدند، تیمسار!»
« در واقع حضور اعلیحضرت به دادخواهی شرفیاب شده ام! »
« چه کسی جرات کرده به صادق ترین خدمتکار مورد اعتماد دربار ما بگوید بالای چشمت ابروست!کافیست اشاره کنی، دستور میدم پدر پدرسوخته اش را آتش بزنند،تیمسار!»
«سر اعلیحضرت سلامت!دخترم یک ماه گم و گور بود!حالا برگشته وبه حالتی نیمه مرده توتختخواب افتاده. مادرش هم از هول و هراس آبروریزی خانوادگی و میان سروهمسر، سکته کرده و نیمه فلج رو تختخواب افتاده...»
«دیگه اجازه نداری بیشترحرافی کنی تیمسار!باقیمانده عرض حالت را در چهار الی پنج جمله بگو و مرخصی!...»
« یکی از شاهپورها دخترم را می رباید و میبرد کاخ های شمال!یک ماه آزگار نگاهش میدارد و نیمه های شب در خانه مان پیاده اش میکند!...»
« حرف زدن یاد بگیر، مرتیکه!میدانی « می رباید » یعنی چه!توبایدبه خودت ببالی که افتخار خوابیدن با پسر رضاشاه نصیب دخترت شده!این را به زن و دخترت هم بگو وتفهیم کن!....»



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد