دیدی چه خاکی بر سرم شد

پس از آنهمه خاک بر سرِ این و آن افشاندن ، پس از آنهمه کودک و پیر و جوان را به خاکِ سیاه در نشاندن ، پس از آنهمه مفت چرخیدن و مفتی چرخاندن ، پس از آنهمه چپاول و قتل و غارت و هدایت و حمایت تروریزم و گرفتار آمدن در آن ، پس از براندازی های غاصبانه و ربودنِ استقلال خاک و آزادی مردمان ، پس از برنشاندن دیکتاتور های خون آشام بر گُردۀ جهان و پس از به زنجیر درکشیدن دست و پای خونینِ عراق و به تازیانه بستنِ پیکرِ رنجور افغانستان و پس از تجاوز های به درازای تاریخ به انضمام هشت سال فریب و نیرنگ و ریا به مشیت آسمان ، در سراشیبِ امپراتوریِ سر در گریبان اینچنین مفلسانه بر سر می کوبد تا کی دوباره سر برکشد و دمار از روزگار آدمیان درکشد
آیا اژدهای نفس بریده تزویر دیگری در نفس می پرورد ؟ آیا زهرِ سیاهش بار دیگر مردم امریکا را مسموم خواهد کرد ؟ آیا گرفتاری دنیا دو چندان خواهد شد ؟ آیا مشیت آسمان در آن آبادیِ ورشکسته در درشکستنِ در و پیکرِ خانۀ آباد دیگران ادامه خواهد داشت ؟
چرا این هیاهوی در هم پیچیده در گوشِ هوشِ جهانِ ستم کشیده پیچیده است ؟ این چه زخمی ست که امید می رود با جا بجایی سیاه و سفید التیام پذیرد ؟ آیا هم آهنگ و همراهِ نفسِ امریکا غیرِ امریکا هم نفس خواهد کشید ؟ آیا دندان های تیز و آدم خوارِ حیوان متجاوز و مدعی در دهانش خواهد ریخت ؟ و هزاران آیای دیگر ....
امروز برای ستردنِ این خاک از سر ، گرد هم آمده اند و در این میان و بدین منظور جان مک کین تا بدانجا دو آتشه تاخته که حوزه های انتخاباتی خود را تعطیل کرده و برای نجات وطن چهار دست و پا خود را به محضرِ درماندۀ اربابش رسانده است و گنگ و منگ در جلسه حضور یافته و در کنار تنظیم کنندگان لایحه نشسته است ولی چون فرصت خواندن لایحه را نداشته است بنا بر این گنگ و منگ هم از جلسه خارج شده است . لایحه ای که دو صفحه و نیم بیش نیست و خواندنش شاید دو دقیقه و نیم وقت می برد . این مجسمۀ دروغ ، پر رویی و پشت هم اندازی که دو زبانه به میدان آمده است و هر آن یکی را بجای دیگری می نشاند لایحۀ دو دقیقه ای را ناخوانده در محضر شاهنشاه حاضر شده است شاید نیازی هم به خواندنش ندیده است همچنانکه لوایح بر آمده از مغز معلول شاه شاهان هم نیازی به خواندن نداشت و گوسفندانِ ابلق و ابله شاهنشاه ، به فرمان ملوکانه نخوانده آن را تصویب می کردند .

منیر طه
ونکوور 25 سپتامبر 2008