از کوچه های خاطر ِ من می کند گُذَر
گُم گشته آدمی که زِ من مانده پشتِ سر.
در من نمانده چیزی از او غیرِ نام وِی
او هم ندارد از من و از بودنم اثر.
می رفت بی خیالِ من ، امّا برای او
مستانه می کُنَم به شبان، گاه دیده تَر!
آنی که در برابر توفان نشسته ، من،
آیا کجاست او که بگیرد زِمن خبر!؟
امروز بعدِ اینهمه سالان در آینه
غایب تر از همیشه مَنَم یا کسِ دِگَر؟
"بهمن تویی؟" صدا زَدَمش بلکه بشنَوَد؛
امّا صدای ِ من، بِگمانم که شُد هَدَر!
بیگانه وار خویشِ من است آنکه میرود
او راه خود گرفته و من نیز دَر بِدَر.
**************************************************
اُکتبُر ِ هنوز کُرُنایی ۲۰۲۱
