logo





امپریالیسم: بازتولید جادو

پنجشنبه ۱ مهر ۱۴۰۰ - ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۱

س. سیفی

امپریالیسم پوست هم می‌اندازد. به همین دلیل هم نوع جدیدترِ آن را امپریالیسم نو می‌نامند. هم‌چنان که مار نیز پوست می‌ا‌ندازد. ولی پوست انداختن، چهره‌ی جدیدتری از او به نمایش میگذارد تا شاید مردم گذشتهاش را به فراموشی بسپارند. یادمان نرود که اژیدهاک نیز نمونه‌ای از همین مارهای استوره‌ای را بر دوش خود آویزان داشت. مار نمادی برای زاد و ولد هم قرار می‌گیرد. امپریالیسم هم در تولید چیزی از همان مار استوره‌ای کم نمی‌آورد. بدون شک سنخیت مار با امپریالیسم، سنخیتی نمادین شمرده می‌شود. چون ایزدان در فضایی از استوره، مار را دشمنی برای انسان به حساب آورده‌اند. هم‌چنان که امپریالیسم هم چنین جایگاهی را برای انسان امروزی پر می‌کند.
در دنیای جدید هم‌چنان شکل‌های جدیدتری از استوره می‌زایند که استوره‌های جدید اهداف خود را به اعتبار جادویی امروزی به پیش می‌برند. جادوی امروزی تمامی دستآوردهای علمی حال و گذشته‌ی بشر را به همراه خود دارد. اما از این علم، در راه پیشبرد هدف‌های فریبکارانه‌اش سود می‌جوید. جادوگر امروزی در واقع نمونه‌هایی از علوم تجربی را به شبهِ علم می‌کشاند تا از آن دانشی جدید بیافریند. این دانش جدید هم جادو نام می‌گیرد. ولی مبتکران این ماجرای جهانی فریبکاری خود را در هنجارهایی جادوگرانه نمی‌پذیرند. هم‌چنان که موسا یا محمد و زردشت هم جادوگری خود را نفی می‌کردند تا به هنجارهای سحرآمیز خویش معجزه (miracle) نام بگذارند.

امروزه چنین کارکردی از هنجارهای جادوگری را نیرویی یکپارچه و جهانی رهبری می‌کند که می‌توان بر آن امپریالیسم یا امپریالیسم نو نام نهاد. این امپریالیسم، تمثیلی روشن برای همان اژدهای سه سری قرار می‌گیرد که اوستا از آن نام می‌برد. اژیدهاکی با "سه پوزه، سه کله و شش چشم". اژدهایی "همه‌سو نگر" و جهانی که به اتکای جادوی خویش بر تمامی جهان چیرگی دارد. ولی امپریالیسم نیز همانند همین اژدهای جادویی بر آن‌چه که دارد، بسنده نمی‌کند. افزون‌خواهی و انحصارطلبی او شرایطی را برمی‌انگیزد تا او جادوزایی خود را در راه دستیابی به منابع بیشتری از تولید و ثروت به کار بگیرد. چون امپیریالیسم نیز در الگویی از همان اژدهای سه سر اوستا، بر همه‌ی آب‌ها و آبراهه‌های جهان سلطه دارد. شکی نیست که آبها به تمامی دراختیار او قرار گرفته‌اند. سپس او آب‌ها را می‌آلاید؛ هم‌چنان که اژدهای استوره‌ای نیز چنین می‌کرد. آب‌ها هم به مرور طعم خود را از دست می‌دهند و به ماده‌ای بدبو و بی‌خاصیت تبدیل می‌گردند. بوگرفتگی و آلودگی آب‌ها را در همه جا از پهنه‌ی زمین می‌توان دید و شنید. پدیده‌ای که محیط زیست آد‌مها از فزونی آن رنج می‌برد.

امپریالیسم پوست هم می‌اندازد. به همین دلیل هم نوع جدیدترِ آن را امپریالیسم نو می‌نامند. هم‌چنان که مار نیز پوست می‌ا‌ندازد. ولی پوست انداختن، چهره‌ی جدیدتری از او به نمایش میگذارد تا شاید مردم گذشتهاش را به فراموشی بسپارند. یادمان نرود که اژیدهاک نیز نمونه‌ای از همین مارهای استوره‌ای را بر دوش خود آویزان داشت. مار نمادی برای زاد و ولد هم قرار می‌گیرد. امپریالیسم هم در تولید چیزی از همان مار استوره‌ای کم نمی‌آورد. بدون شک سنخیت مار با امپریالیسم، سنخیتی نمادین شمرده می‌شود. چون ایزدان در فضایی از استوره، مار را دشمنی برای انسان به حساب آورده‌اند. هم‌چنان که امپریالیسم هم چنین جایگاهی را برای انسان امروزی پر می‌کند. درد و درمان را توأمان می‌توان از کارکرد استوره‌ای مار دریافت. چنان‌که مار را نمادی روشن برای درمان‌بخشی و داروگری هم می‌دانند. انگار ضدین در کالبد مار به اتحادی موقتی - یا چه می‌دانم همیشگی- دست یافته‌اند. رویکردی فلسفی که عملیاتی شدن آن را هم بر گستره‌ی جامعه‌ی مدرن امروزی به نمایش نهاده‌اند.

امپریالیسم هم‌چنین در نقشی از همان اژدهای افسانه‌ای، بر دختران باکره چیره می‌شود تا جهان را از زایش و باروری بازبدارد. گفتنی است که ایزدبانوان باروری همگی در زندان‌های امپریالیسم به سر می‌برند، او از همین راه است که بازدارندگی‌اش را از زایش‌های مردمی و نوآوری‌های همگانی به اجرا می‌گذارد. همان نمونه‌ای که ضحاک آن را ضمن چیرگی‌ا‌ش بر جمشید، برای دختران او به کار بست.

ضحاک از مغز سر جوانان خورشتی شخصی فراهم می‌دید. امپریالیسم جهانخواره هم، از مغز جوانان و نیروی کار ایشان در راستای تأمین اهداف شخصی خود سود می‌برد. پیداست که با چنین راهکاری، ضمن هدف گرفتن مغز آدم‌ها، علم را از بالیدن آزادانه‌ی خود باز می‌دارد تا فضای جادو و جادوگری‌اش هم‌چنان ببالد و رشد بگیرد.

امپریالیسم از سویی امروزه می‌تواند صدایش را به همه‌ی مردمان جهان بشنواند. همان‌گونه که در جهانی آخرالزمانی اما دروغین، اسرافیل هم چنین می‌کند. چون اسرافیل موهوم نیز در صور خویش می‌دمد تا مردگان از نو جان بیابند و به پا خیزند.

نباید فراموش کرد که همیشه دمیدن فن و هنری جادوگرانه است. عیسا به اعتبار همین دمیدن بود که به انسان‌های زمانه‌اش جان میب‌خشید. امپریالیسم نیز امروزه در همان بوق‌های تبلیغاتی خود می‌دمد و آن‌وقت صدایش را در گستره‌ی زمین به همگی می‌شنواند. دمیدن امپریالیسم به دمیدن دجال‌ها و دجاله‌هایی می‌ماند که تنها گونه‌های ویژه‌ای از مرگ را برای آدم‌ها به ارمغان خواهند آورد.

جدای از این، در تبلیغات امپریالیستی نمونه‌هایی روشن از وردخوانی‌های امپریالیستی هم به نمایش در می‌آید. سپس واژه‌های دلخواه امپریالیسم از بام تا شام در بوق‌های رسانه‌ای آن تکرار می‌شوند تا نفوذپذیری و حضورشان را بر ذهن مردمان زمانه به پیش ببرند. موضوعی جادویی که تبلیغات نام می‌گیرد. امپریالیسم به اتکای انواع و اقسام تبلیغات سحرآمیز است که اثربخشی جادوی سیاسی یا اقتصادی خود را سرعت می‌دهد. هم‌چنین در فضای همین فریب‌های تبلیغاتی است که همگی از ریز و درشت برای دستیابی به کالاهای آن، سر و دست می‌شکنند.

امپریالیسم هم‌چنین در فضای همین کالاهای مصرفی است که جادوگری خود را نیز برای همگی ارمغان می‌فرستد. نباید فراموش کرد، در سپهر تاریک همین تبلیغات است که دروغ‌های جادویی خود را در دیدرس مخاطبان عامی می‌گذارد. هرچه باشد مخاطبان عامی را زودتر از دیگران می‌توان فریفت. پیداست که فریب و فریبکاری در تمامی هنجارهای امپریالیسم نمود می‌یابد. اما تبلیغات او از این ماجرای جادویی سهم بیشتری می‌برد.

امپریالیسم ضمن سودجویی از توان زیر مجموعه‌ی اهریمنی خود، در برنامه‌ریزی جهانی شبکه‌های اینترنتی هم نقش می‌آفریند و سازه‌های جادوزای الکترونیکی جهان را به تمامی در انحصار خویش در آورده است. صدای امپریالیسم صدایی انحصاری است و کسی نباید به غیر از این صدای واحد و همسان، گوش بسپارد. هم‌چنان که موسا، زردشت و محمد هم انتظار داشتند تا همه‌ی مردم فقط صدای ایشان را بشنوند. آنان هم سازه‌ای از دنیای تک‌صدایی امپریالیسم را در دل می‌پروراندند. به واقع در این سامانه‌ی شیطانی، کنسرتی واحد و جهانی شکل م‌یگیرد که رهبری آن را به امپریالیسم سپرده‌اند تا او در الگویی از همان اژدهای سه سر اوستا، جادو بیافریند. حتا برای کل جهان برنامه بنویسد و آن را در هر جایی از جهان که بگویی و بخواهی به اجرا بگذارد.

امپریالیسم بدون تردید برنامه‌ی واحدی از دین‌گردانی مردم را به پیش می‌برد. چون بنا دارد مغز همه‌ی آدم‌ها در فضای دین‌گردانی او، از نو فرآوری شود. او در همین راه، از نو همان تجربه‌ی محمد، زردشت و موسا را برای دین‌گردانی مردم به کار می‌بندد. چون به خوبی دریافته است که او پیامبری پرتوان و جهانی است و همگی باید همانند این پیامبر جدید بیندیشند. به هر حال هرچه باشد او هم در هیأتی از پیامبر زمانه نقش می‌آفریند و از پیامبران گذشته چیزی کم نمی‌آورد و حتا در این راه، چیزی هم کم نمی‌گذارد.

اقتدار بی‌چون و چرای اژدهای امپریالیسم در سپهر تولیدات فرهنگی آن هم به اجرا درمی‌آید. چنان‌که در تولیدات سینمایی خود، قهرمانانی خلق می‌کند که همگی الگویی تمام عیار از هنجارهای او را به پیش می‌برند. این قهرمانان می‌توانند به اتکای انواع و اقسام شبهِ تکنولوژی روز در هر جایی از هستی به پرواز دربیایند. سپس خیلی راحت کرات آسمانی را درمی‌نوردند، آسمانخراش‌های بلندمرتبه را هم پشت سر می‌گذارند تا زیر پایت بر زمین بنشینند. او در این پهنه نیز از علاقه‌اش به قهرمانانِ شر، چیزی نمی‌کاهد. قهرمانان شرِ امپریالیسم حتا اجازه می‌یابند در سازه‌ای از قهرمانان خیر و نیکی به دگرزیستی خود ادامه بدهند. ولی این قهرمانان خیلی راحت و آسوده هرمانع بتونی را هم نادیده می‌انگارند تا شگفتی بیافرینند و شرارت به بار بیاورند. نمونه‌های کاملی از همین هنجارها را هزاره‌ها و سده‌های پیش، محمد، زردشت، موسا و یا قدیسان دیگری از این دست هم به اجرا می‌گذاشتند. اکنون هم همان هنجارهای سحرآمیز بازتولید می‌شوند. ولی همگی تکنولوژی و علم روز را هم به استخدام خویش درآورده‌اند. به عبارتی روشن، جادوگران دنیای امروزی بر ساحت متعارف علم چیره شده‌اند و از توان و نیروی سحرآمیز آن در راستای گسترش سپهر جادوگری خویش سود می‌برند.

همان نمونه‌ای که برای فاوست، در نمایشنامه‌ی گوته پیش آمد. بیچاره فاوست به امید عطش دانستن بود که در چنبره‌ی جادوی مفیستوفلس گرفتار شد. مفیستوفلس سپس ضمن همکاری مارگریتِ روسپی توانست فاوست دانشمند را هم به مندله‌ی جادویی خویش بکشاند و از توان او در راستای اهداف اهریمنی خویش سود بجوید. امروزه نیز نمونه‌های فراوانی از همان فاوست بازتولید می‌شوند و سرآخر در سامانه‌ای بی‌سامان از امپریالیسم جانمایی می‌گردند. اما چنین سامانه‌ی جادوزایی را فقط به اعتبار توان ساحرانه‌ی امپریالیسم فراهم دیده‌اند. به همین دلیل هم قداست علم در زمانه‌ی ما رنگ می‌بازد تا همگی جادو و جادوگری را قدر بشناسند.

امروزه در چیدمانی که از صف‌آرایی نیروهای خیر با شر صورت می‌پذیرد اردوگاه شر را به تمامی به اژدهای امپریالیسم می‌سپارند. اما در نقطه‌ی مقابل همین نیروهای شر و اهریمنی جرگه‌هایی از احزاب چپ، سندیکاهای کارگری، تشکل‌های مردمی و زیست محیطی جانمایی شده‌اند. قرار است تمامی این‌ها نقشمایه‌ای از نیروهای خیر را در جهان امپریالیستی همان اژدهای سه سر به اجرا بگذارند. اما این نیروهای وابسته به اردوگاه خیر، دوام و بقای خود را در حذف و نابودی رقیب خویش سراغ می‌گیرند. گویا پذیرفته‌اند که با حضور امپریالیسم در گستره‌ی زمین، زندگی طبیعی انسان‌ها دوام نخواهد آورد. چالشی فلسفی؛ چون تصور مستقل هر یک از ضدین، بدون هم‌ستیزی با هم، امری ناممکن می‌نماید. مگر این‌که گستره‌ی موهوم این مبارزه، سرآخر به ظهور و تولد قهرمانی استوره‌ای بینجامد. قهرمانی که "ضدین" در کالبد او به وحدتی دروغین یا فراتاریخی دست می‌یابند.
همان گونه که در عرفان ما نیز، عارفان پیدایی چنین قهرمانی را در دل می‌پروراندند. قهرمانی که با خودهیچ ضد و همزادی به همراه نداشت. ادعایی که فقط در سپهری موهوم از جادو و جادوگری باید وقوع آن را به انتظار نشست.

با چنین دیدگاهی است که در دنیای امروزی ما، کمونیسم نیز با نمونه‌هایی از عرفان سیاسی قرابت می‌یابند. چون کمونیست‌ها در چرخه‌ای از شکست‌های مداوم نظری و عملی دریافته‌اند که موضوع تغییر جهان به همین سادگی‌ها هم ممکن نخواهد بود. در نتیجه بهتر آن دیده‌اند که به گونه‌هایی فردگرایانه از عرفان سیاسی روی بیاورند. عرفان سیاسی کارها را اندکی برای کمونیست‌های زمانه‌ی ما آسان می‌کند. چون گستردگی موضوع تغییر جهان را، به راهکاری خودمانی از تغییر درونی انسان‌ها کاهش می‌دهند. این گونه است که گوشه‌گیری و گوشه‌نشینی کنشگران سیاسی هم توجیه می‌پذیرد. همان راهکار ساحرانه‌ای که عرفان هم اجرای آن را قدر می‌دانست و گونه‌های روشنی از آن را نیز به کار می‌بست.

اما امپریالیسم کاری به این کارها ندارد. او فقط دایره‌ی سحرآمیز خودش را دوره می‌کند. حتا آوردگاهی برای مبارزه با مخالفان خود فراهم دیده است که ضمن آن، همه‌ی معابد جهان را بدون استثنا در صفبندی خود می‌گنجاند. گروه انبوهی از خاخام‌ها، کشیشان، مفتیان و فقیهان به همراه روحانیان بودایی و برهمایی، همگی در همین صف‌بندی جهانی گرد آمده‌اند. آنان می‌خواهند کارکرد اعجازآمیز آسمان را به زمینیان بباورانند. اما آسمان از همان دوران پیدایی این ادیان نیز تشت رسوایی‌اش در زمین به صدا درآمده بود. حتا آسمان تلاش کرد که از فضای آسمانی خود برای طرفداران موسا و عیسا مائده ببارد تا شاید بتواند بر باور بی‌خدایی یا چند خدایی مردم عادی چیره شود. اما مردم مائده‌های موهوم خداوند آسمانی را خوردند و هم‌چنان به ارتداد و نافرمانی خود از خداوند یکتا ادامه دادند. چنان‌که مخالفان این آسمان از همان ابتدا فریاد می‌زدند، آسمانی در کار نیست تا چه رسد که از او جادویی فراگیر و مردمی در کار باشد. ولی امپریالیسم بخش‌هایی از دروغ‌ها و فریب‌های جادویی‌اش را از راه همین آسمان موهوم است به خورد زمینیان ساده دل می‌دهد.

پیداست امپریالیسم دروغ‌هایی را که می‌لافد، خودش هم باور ندارد. ولی دوست دارد همین دروغ‌های بی‌پشتوانه را همه‌ی مخاطبان او در پهنه‌ی جهان بپذیرند. به عبارتی روشن، او شهروندان خود را مردمانی ساده‌دل و ساده‌لوح می‌خواهد. آن‌وقت ساده‌لوحان نیز بر پندار نیک، گفتار نیک و رفتار نیک او گردن می‌گذارند تا او را به عنوان نیرویی جهانی به رسمیت بشناسند. او هم‌چنین مخالفان خود را در سازه‌هایی بسته‌بندی می‌کند که از پذیرش پندار نیک، گفتار نیک و رفتار نیک جا مانده‌اند. اما این صفت‌های نیک و مشتقات آن، تنها در قاموس همان امپریالیسم تفسیر می‌پذیرد. تازه، موضوع ارتداد و آسمان‌ستیزی مردم را هم باید به گونه‌های دیگری از مبارزه‌ی امپریالیسم افزود.

موضوع نیکی در واژگان امپریالیسم به گونه‌ی دیگری تأویل می‌پذیرد. امپریالیسم قصد دارد تا همراه با ذکر نمونه‌هایی از همان واژه‌های "نیک"، دروغ و فریب خود را بر دل مردمان زمانه بنشاند. او هم‌چنین قصد دارد تا در چنین فضایی از دروغ، وجاهتی همگانی را به نام خود به ثبت برساند. در واقع، در سپهری از انحصارگری سحرآمیز، خودش هم می‌برد و هم می‌دوزد. "وجاهت همگانی" نیز لباس شرارتباری است که او برای قامت منحصر به فرد خویش دوخته است.

اژدهای سه سر زمانه که در هیأتی از امپریالیسم نقش می‌آفریند تمامی ثروت جهان را به نام خود و اقمار خویش به ثبت رسانده است. اما مخالفان او می‌گویند که این ثروت‌های بادآورده را باید به صاحبان اصلی آن بازگردانید. چون خودشان را تولید کننده این همه سرمایه و ثروت می‌خوانند. این گروه از مخالفان همان گونه که گفته شد همگی در تشکل‌هایی از احزاب سیاسی چپ، سندیکاهای کارگری و انجمن‌های مردمی و زیست محیطی متشکل شده‌اند. آنان مدعی‌اند که وابستگان جهانی امپریالیسم با در دست داشتن همه‌ی آب‌ها و آبراهه‌های جهان، زمین و محیط زیست آدم‌ها را به تباهی کشانده‌اند. به همین دلیل هم باور دارند، محیط زیست انسان‌ها ضمن دستبرد اهریمنی امپریالیسم به منابع تولید، نابود می‌شود. جرگه‌هایی از همین مخالفان، می‌خواهند باکره‌ها را از بند اژدهای امپریالیسم وارهانند تا زایندگی و باروری آزادانه از نو در گستره‌ی زمین رونق بگیرد. این باکره‌های امروزی به عنوان ایزدان باروری در رشد و بالندگی همه‌ی زمین نقش می‌آفرینند. اما اکنون گونه‌های ویژه‌ای از ایشان، روزگار اسارت خود را در زندان‌هایی از اژدهاهای خانگی به سر می‌آورند. این اژدهاهای خانگی همگی ضمن جادوزایی سیاسی خود، اژدهای جهانی امپریالیسم را در منطقه‌ی خود نمایندگی می‌کنند و در این راه به او یاری می‌رسانند.

مخالفان اژدهای محلی یا جهانی هم در بوق تشکل‌های خویش، نمونه‌هایی روشن از پیام‌های گروهی خود را فریاد می‌زنند. آنان نیز تلاش می‌ورزند تا همراه با جادوی خویش اژدهای سه سر یا هفت سر این امپریالیسم را به زانو در بیاورند. این مخالفان البته از همان نمادهایی بهره می‌گیرند که در زمان‌های پیش از این، فریدون هم از آن سود می‌برد. چون در پرچم‌هایشان نمونه‌هایی از همان گرز و پتک فریدون را به نمایش می‌گذارند. ولی اکنون نام پتک را برای آن مناسب‌تر یافته‌اند. قرار است روزی و روزگاری نمونه‌هایی از همین پتک‌ها بر سر همان اژدهای سه سر محلی فرود بیاید. به طبع مرگ اژدهاهای محلی به سهم خود از نفوذ و اعتبار اژدهای جهانی نیز خواهد کاست و نیروی او را نیز در همان منطقه به تحلیل خواهد برد.

فریدون در ستیز با اژدهای سه سر، کاوه‌ی آهنگر را هم با خود به همراه داشت. کاوه‌ی آهنگر نیز به اعتبار حرفه‌ی خویش، جادوگر بود و جادو می‌آفرید. پدیده‌ای که به طبع با کار و تولید کارگران امروزی هم‌پوشانی دارد. پیداست که جادوی ایشان به نمونه‌هایی از تولیدشان بازمی‌گردد. تولیدی که به سهم خود چشمان همه را افسون می‌کند. خودروهای جادویی، هواپیماهای سحرآمیز، گوشی‌های افسونگر و آسمانخراش‌هایی که تا دل آسمان راه می‌برد. اما اژدهای امپریالیسم از پیش تمامی این افسونگری‌های انسان را در تولید، به نام خود و خانواده‌اش در تمامی جهان به ثبت رسانده است. سود چنین جادویی نیز به همان جیب‌های گل و گشاد اژدهای سه سر امپریالیسم ریخته می‌شود.




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد