من تهران را دوست داشتم !
م.ايل بيگی
من پاريس پُرباران را دوست ندارم
من تهرانِ گاه به گاه بارانی را دوست داشتم
و دوست داشتم در زمانِ بارانی در کوچه هايش پرسه زنم .
من پاريس کم شُمار برفی اش را دوست ندارم
من تهرانِ در زمستانِ پُربرف اش را دوست داشتم
ـ به گاه که با مادرم به پُشتِ بام می رفتيم
تا برف هایِ انباشته را پارو زنيم
تا سقفِ خانه برويمان آوار نشود .
20 شهريور 1400(11 سپتامبر2021 ، بعد از بيش از 46 سال دوری از تهران .)
و آنانی که "اثر"ی ندارند!، چه فاجعه ، چه فاجعه !
م.ايل بيگی
به هرچه گفتند ، نشنيدم
به هرچه شنيدم ، نگفتم
تفاوت بين گفتن و شنيدن را ندانستم ؛
و من چنينم
همينی که هستم!
به ناگفتنی ها عادتم ست
به ناشنيده ها عادتم ست
و من تفاوت ايندو را هرگز ندانستم .
هزارباره گفتند و
هزارباره شنيدم
(کجایِ اين جهانم که
مرا نه گوشی ست برایِ شنيدن
و نه حرفی برای گفتن !
گفتند اين و آن
وشنيدم اين و آن
و من مانده ام چرا هنوز اينم !
گيرم که من بدنيا نمی آمدم
جهان را دگرگونی می شد؟
ـ چه خيالِ خامی!
و ميماند آنانی که خودرا "اثرگذار" می دانند
ـ چه فاجعه ، چه فاجعه !
20 شهريور 1400(11 سپتامبر2021)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد