من اگر شنیده بودم که تو مثل ِ دیگرانی،
به تو دل نمی سِپردَم، نه به لحظه یی ،نه آنی.
به کجا سفر کنم من که به زیر ِ سقف ِ آبی
سخن از تو کس نگوید به اشاره یا نشانی.
به غروب ِ آفتاب از شبِ چشمِ من گُذَر کن،
که مگر نبینَمَت تا که چگونه یی چِسانی!
نه حروف تازه داری نه کلام ِ دلنشینی
جُملاتِ گَنگ و الکَن، همه خالی از معانی.
تو مگو زِ حرفِ دیدن، تو مخوان زفعل ِ گفتن،
که ندارد آبرویی جملات ِ آنچنانی.
شبِ روزگارِ مستی ، هوس ِ سحر نکردم،
که ملامتم ندارد به زبان ِ بی زبانی.
زِ ستاره سر زدم من، تو بمان و آنچه داری،
که به زیر سایه ی خود ، نَشوی تو آسمانی.
گِله میکنی تو از من ،که پراز فریب و رَنگم،
نِگَهی در آبگینه دَهَدَت جوابِ آنی
*******************************
چندم ژوئن ِ هنوز کُرُنایی 2021
