با مدادی وُ کاغذی سپید
آغاز شد
نخستین سفرم
وقتی که رویاهایم را
وصله می کردم
به آرزوهایی که پرواز را
نهایت بودنم
تصویر می کرد
دوبال برایِ پریدن
و
آسمانی صاف وُ آبی
و
به جائی که
مَردم به آن آفتاب می گویند
شاید
این نخستین شعرم بود
که
در خوابِ نوجوانی
از دریچه هایِ خیالم گذشت
گاه
دلم می خواست
میتوانستم چون یکی نقاش
بر سینه ی سپیدِ رویاهایم
تصویر خیالم را
با آن دوبالِ پرواز
میانِ آسمان آبی
طرحی می زدم
شاید دیگر نمی پرسیدم از خود
کجاست
آن کبوتر سپید وُ بویِ بهار آزادی
15/06/2021
رسول کمال
این شعر را از این جا بشنوید