شعر
مدح
خطابه
تا شاید نمکدان اشکی که نمی چکد
جای شور، بلور معنی بگیرد
....
هیچ بارانی اسارت زمین را نخواهد شست
حتی اگر به جنگ متن ها برویم
با دواندن الفاظ "زحمتکشان"، "زخم دیدگان"
و از کشف خود بشکُفیم
در رشتۀ دراز این زنجیر نگاه کنید:
پوسیدگی ست
....
زندانیان خشمیم و سنگ
و صدای ترک خوردن بردباری
ساعت را همه روزه جِر میدهد
وقت را تنگ
ونبض را وا میدهد.
.....
آه اگر فواره ای......
فواره ای که پای سنگ را بپیچاند
بپیچاند
و طاقۀ نجاتمان را
بر افرازد
بر افرازد
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد