logo





ریخت‌شناسی کاندیداهای شورای نگهبان

يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۳ ژوين ۲۰۲۱

س. حمیدی

جمهوری اسلامی چنان تنفری از خود بر ذهن مردم عادی بر جای نهاده است که اکثریت ایشان حتا از تماشای نمایش‌هایی از این نوع ابا دارند. با این همه کم نیستند آدم‌هایی که جهت خندیدن و به مضحکه گرفتن حکومتیان هم که شده تماشای مناظره‌های کاندیداهای شورای نگهبان را مغتنم می‌شمارند. آن‌وقت ضمن همدلی با هم یادآور می‌گردند: مرده‌شور (مرده‌شوی) ریخت‌شان را ببرد. بعضی‌ها هم در این نفرین عمومی به جای واژه‌ی مرده‌شوی، خدا و عزراییل را می‌نشانند. شاید هم قصد دارند تا چنین مأموریتی را به اشتراک به مرده‌شوی، خداوند و عزاراییل محول نمایند. ولی پیداست که تا کنون این سه نفر همگی در برآوردن چنین آرزویی مردمی، کوتاهی کرده‌اند.
این روزها ریخت‌شناسی (Morphology) کاندیداهای شورای نگهبان به یکی از موضوعات مورد بحت در بین مردم بدل شده است. محسن رضایی از این بحث‌های تلویزیونی بیش از سایر رقبای هم‌گروهی و فراگروهی خود سهم می‌برد. چون مردم ضمن محاوره‌ی خود با هم مدعی هستند که او پیشانی‌اش را بوتاکس کرده است. طوری که نه از جای مهر پیشین بر پیشانی او نشانی باقی مانده است و نه این‌که از آن همه چین و چروک پیشانی نقشی بر جای گذاشته‌ا‌ند. گفته می‌شود که چنین راهکاری حتا به افتادگی پلک‌هایش هم آسیب رسانده است تا به حدی که او دیگر با این همه افتادگی ابرو در چالشی همیشگی به سر می‌برد. بوتاکس کردن صورت را پیش از او محمود احمد‌ی‌نژاد در سال‌های ریاست جمهوریاش به کار گرفت. با این امید که شاید بتواند به اتکای آن تا اندازه‌ای از زشتی چهره‌اش بکاهد. ولی اکنون چنین هنجاری بدون استثنا بین تمامی سیاستمداران جمهوری اسلامی باب می‌شود.

دولت‌مردان جمهوری اسلامی پیش از این باب کرده بودند تا علامتی پینه‌بسته از مُهر، بر پیشانی ایشان باقی بماند. اما معلوم نیست که چرا تا کنون چنین سنتی را زنان بالادستی حکومت به کار نبسته‌اند. پیداست که جای مُهر از زیبایی این گروه زنان می‌کاهد. ولی همین پینه‌های پیشانی می‌تواند ارتقای مقام مردان جمهوری اسلامی را در ساختار حکومت بیش از پیش تضمین نماید. علیرغم آن‌چه که گفته شد هیچ یک از این "هفت دلاور" جمهوری اسلامی ضمن حضور خود در سیمای جمهوری اسلامی، جای مهری بر پیشانی نداشتند. با این همه اکنون فیلم‌های مستندی از گذشته‌ی زاکانی، رئیسی، رضایی و سعید جلیلی در دست است که همه‌ی این فیلم‌ها از پینه بستن پیشانی ایشان حکایت دارد. از سویی، گفته می‌شود که صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم تبحر گریمورهای خود را در این مورد به کار گرفته است. در واقع نمایش پینه بستن پیشانیِ کارگزاران جمهوری اسلامی دیگر هر روز بیش از پیش از رونق می‌افتد. چون آنانی که زمانی از مزایای همین پینه‌های تصنعی به حد کافی سود می‌بردند، دیگر چندان نیازی نمی‌بینند که نمونه‌هایی از آن را هم‌چنان برای بالادستی‌های خود به نمایش بگذارند.

رنگ کردن موی سر هم بین کارگزاران جمهوری اسلامی باب شده است. اینک هم سه نفر از کاندیداهای شورای نگهبان، از رنگ‌های روشن برای رنگ کردن موی خود استفاده کرده‌اند. اما قاضی‌زاده‌ی هاشمی موهای سرش را به رنگ مشکی درمی‌آورد. آن‌وقت ریش‌هایش به امان خود رها می‌شود تا سفیدی‌هایش هم‌چنان باقی بماند. گفتنی است که در روایت‌های مذهبی رنگ کردن موی سر و ریش را امری مستحب شمرده‌اند. به همین دلیل هم سابق بر این آخوندها ریش‌شان را خضاب می‌بستند. ولی اکنون در تقلیدی از خانم‌هایشان همگی به کرم رنگ مو روی آورده‌اند. در متن روایت‌های دینی چنان توصیه می‌شود که ضمن رنگ کردن محاسن خود از رنگ سیاه استفاده نکنند. چون رنگ سیاه را به شیطان نسبت می‌دهند. در مناظره‌های تلویزیونی چنین موضوعی را سه نفر از کاندیداها خوب فهمیده بودند. اما قاضی‌زاده‌ی هاشمی از چنین توصیه‌ای هم‌چنان فاصله داشت.

روح‌الله خمینی ضمن هم‌سویی با بسیاری از مراجع دولتی یقه داشتن کت و پیراهن را امری مکروه می‌دانست. چنان‌که کارگزاران جمهوری اسلامی از همان ابتدای انقلاب بهمن ۵۷ تلاش می‌کردند که چنین حکمی را محترم بشمارند. دست کم اجرای آن را ضمن پوشیدن پیرهن‌های بدون یقه، واجب می‌شمردند. چنین پیرهن‌هایی از همان زمان به "پیرهن یقه آخوندی" شهرت یافت. ولی اکنون آخوندها و روحانیان چنانی در جامعه‌ی ما از سکه افتاده‌اند که از این پیرهن‌ها به عنوان پیرهن‌های "یقه دیپلمات" یاد می‌شود. از هفت نفر کاندیداهای شورای نگهبان که در سیمای جمهوری اسلامی ظاهر شدند، فقط دو نفرشان پیرهن آخوندی بر تن داشتند؛ رئیسی و جلیلی. به عبارتی روشن، اینک پیرهن‌های یقه آخوندی نیز دارد بین دولتمردان جمهوری اسلامی از رونق می‌افتد.

سوای از این، تمامی هفت نفر کاندیدای یاد شده بدون استثنا عینک به چشم داشتند. ولی چنین موضوعی را هرگز نباید امری تصادفی به حساب آورد. چون کارگزاران حکومت به این باور همگانی دست یافته‌اند که همراه با زدن عینک اندکی هم شکل و شمایل آدم‌ها را پیدا می‌کنند. به واقع چنان می‌پندارند که همراه با عینک زدن می‌توانند خودشان را در ردیف کتابخوانها و حتا روشنفکران کشور جا بزنند. به خیال خودشان می‌خواهند ژیگول و خوش‌پوش جلوه نمایند. چنان‌که در انظار عمومی همواره عینک‌های ژیگولی "ریبن" به چشم میزنند. شکی نیست که همگی دارند پوست می‌اندازند و در الگویی همگانی از مردم عادی به روز می‌شوند. اما نباید فراموش کرد که این پوست‌اندازی اندکی صبر می‌خواهد و زمان خواهد برد.

بدون استثنا در انگشت همه‌ی کاندیداها انگشتری‌های عقیق خودنمایی می‌کرد. مسلمانان شیعه بر این باور همگانی اصرار می‌ورزند که انگشتری‌هایی از این دست به حتم خواهد توانست بر هر طلسمی فایق آید و به سهم خود برای صاحبش اقتداری ماورای طبیعی بیافریند. انگشتر روح‌الله خمینی که یادتان می‌آید؟ عوام‌الناس اقتداری خرافی از انگشتر سلیمان نبی را در انگشتر روح‌الله خمینی نیز سراغ می‌گرفتند. مسلمانان درس خوانده‌ی امروزی از جایگاه انگشتری‌های عقیق به عنوان برخورداری صاحب آن از "انرژی مثبت" سخن می‌گویند. انگار بخواهند طلسم‌زدایی را با جادوزاییِ نمونه‌هایی ویژه از سنگ‌های معدنی، به نمایش بگذارند.

در ضمن، عبدالناصر همتی از خود چهره‌ای متفاوت‌تر از دیگر کاندیداها به نمایش می‌گماشت. به قول مردم چهره‌اش اندکی به آدم‌های معمولی زمانه‌ی ما شباهت داشت. رنگ چهره‌ی همتی حتا با رنگ موهایش "سِت" شده بود. برنزه‌ی برنزه می‌نمود. انگار بخواهد از نو به خواستگاری برود. سوای از این، او در قضاوتی همگانی صورتش را هم "سه تیغه" کرده بود. همان چیزی که در نوشته‌های مراجع دولتی از آن به عنوان "فسق به ظاهر" یاد می‌شود. حال معلوم نیست که این مبتکر "فسق به ظاهر" سرآخر بر کرسی ریاست جمهوری نظام دست خواهد یافت یا خیر؟

ابراهیم رییسی هم طرح مبتکرانه‌ای برای عمامه‌ی خود به کار گرفته بود. ناگفته نماند که بین حوزه‌چی‌های نظام، "عمامه‌پیچی" هم به سهم خود هنر به حساب می‌آید. توضیح این‌که عمامه‌ی ابراهیم رییسی ضمن به هم تنیدگی خود، از جلو سر به بالا داشت. نمونه‌ای از آن را رضا شاه نیز ضمن کلاه نظامی بر سر گذاشتن به کار می‌گرفت. خلاصه هرچه باشد آخوندهای زمانه‌ی ما هم همگی "بچه مزلف" شده‌‌اند. حتا چنین رویکردی را در عمامه به سر کردن هم به اجرا می‌گذارند.

مهرعلیزاده و جلیلی از کاندیداهایی بودند که با ریش و موی برآشفته در تلویزیون جمهوری اسلامی ظاهر شدند. همانند مرغی که پس از تخم کردن، از لانه‌اش پا بیرون می‌گذارد. اما این آشفتگی مو و ریش چندان هم نپایید و در مناظره‌ی پایانی سرآخر سر و سامانی یافت.

مردان جمهوری اسلامی را در تمامی دنیا با نمونه‌هایی از ریش بلند و پیرهن‌های یقه آخوندی و شناسه‌هایی از این دست می‌شناسند. در سریال‌های تلویزیونی نیز چنین تیپ و الگویی، از سوی خود حکومت تبلیغ می‌گردد. چون در این گروه از سریال‌ها، ریشداران و بی‌یقه‌ها را انسان‌هایی کامل می‌شمارند. ولی در نمونه‌هایی که این کاندیداهای حکومت از خود به دست می‌دهند، انگار ضابطه‌های پیشین کم‌کم دارند رنگ می‌بازند.

جمهوری اسلامی چنان تنفری از خود بر ذهن مردم عادی بر جای نهاده است که اکثریت ایشان حتا از تماشای نمایش‌هایی از این نوع ابا دارند. با این همه کم نیستند آدم‌هایی که جهت خندیدن و به مضحکه گرفتن حکومتیان هم که شده تماشای مناظره‌های کاندیداهای شورای نگهبان را مغتنم می‌شمارند. آن‌وقت ضمن همدلی با هم یادآور می‌گردند: مرده‌شور (مرده‌شوی) ریخت‌شان را ببرد. بعضی‌ها هم در این نفرین عمومی به جای واژه‌ی مرده‌شوی، خدا و عزراییل را می‌نشانند. شاید هم قصد دارند تا چنین مأموریتی را به اشتراک به مرده‌شوی، خداوند و عزاراییل محول نمایند. ولی پیداست که تا کنون این سه نفر همگی در برآوردن چنین آرزویی مردمی، کوتاهی کرده‌اند.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد