logo





دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند/ حافظ

شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲ ژوين ۲۰۲۱

س. سیفی

ایرانیان در روایت‌های تاریخی خود نیز جایگاه ویژه ای را به دیوان و آفرینه‌های موهوم اختصاص داده‌اند. فردوسی چنین روایتی از تاریخ را پیرامون گزارشی از زندگانی یزدگرد اول (۳۹۹- ۴۲۱م.) به کار می‌گیرد. مورخان ایرانی و عرب از یزدگرد اول با عنوان یزدگرد بزهکار یا اثیم نام می‌برند. چون مورخان پیشین همگی او را به ستم و بیداد متهم کرده‌اند. در واقع هم‌نوایی او با عیسویان شرایطی را برانگیخت که موبدان زردشتی بخواهند او را از تخت پایین بکشند. در نتیجه چنان شهرت دادند که اسبی از دریا بیرون آمده است تا پس از کشتن او دو باره به دریا بازگردد.
جیمز جرج فریزر (۱۸۵۴- ۱۹۴۱) در کتاب مهم خود شاخه‌ی زرین، ماجرایی را پیرامون گریز جن از قرآن‌خوانی آدمیان نقل می‌کند. او گزارش خود را در این خصوص به سفرنامه‌ی ابن بطوطه مستند کرده است. در این گزارش تاریخی از قول ابن بطوطه گفته می‌شود که مردمان جزیرهی مالدیو پیش از پیدایی اسلام همگی بت‌پرست بودند. چون ساکنان بومی مالدیو افسانه‌ای را برای ابن بطوطه نقل کرده‌اند که گویا پیش از مسلمان شدن پدرانشان همه ماهه جنی با کشتی به ساحل پا می‌گذاشت و از بومیان آن‌جا دختری باکره طلب می‌کرد. سپس جن با دختر باکره به هم می‌آمیخت و مرده‌اش را برای ساکنان جزیره باقی می‌گذاشت. اما پس از آن‌که مردم مالدیو اسلام را پذیرفتند ماجرا به نفع ایشان تغییر یافت. چون پس از آن، قرعه به نام پدری اصابت کرد که به تازگی مسلمان شده بود. پدر دختر" با تلاوت قرآن توانست جن را به دریا بازگرداند"(۱).

فریزر هم‌چنین یادآور می‌شود که افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه‌ای از این دست بین اقوام گوناگون جهان کم نیستند. او در توضیح این افسانه‌ها یادآور می‌گردد: "سرزمینی در تصرف اژدهایی بسیارسر یا هیولایی دیگر است و اگر مردم به او قربانی ندهند که غالباً دختر باکره است، نمی‌توانند مدت زمانی دیگر بیاسایند و همه نابود خواهند شد. هیولا قربانیان فراوانی می‌گیرد و سرانجام قرعه‌ی مرگ به نام دختر پادشاه میافتد. او را پیش هیولا می‌برند اما قهرمان قصه که غالباً جوانی تهیدست است اقدام به نجات او می‌کند، هیولا را می‌کشد و به پاداش کارش با دختر پادشاه عروسی می‌کند"(۲).

نمونه‌ای کامل و مستند از آنچه که فریزر از آن سخن می‌گوید، در گزارش فردوسی از داستان ضحاک و فریدون هم به چشم می‌آید. چون دختران جمشید که در زندان ضحاک به سر می‌بردند سرآخر از سوی فریدون نجات یافتند. تا آن‌جا که فریدون هر دو را به همسری برگزید:

برون آورید از شبستانِ اوی / بتان سیهچشمِ خورشیدروی ...
پس آن دخترانِ جهاندار جم / ز نرگس گل سرخ دادند نم
گشادند بر آفریدون سخن / که نو باش تا هست گیتی کهن(۳)

چنین موضوعی دستمایه‌ای پژوهشی برای بهرام بیضایی فراهم دیده است. چنان‌که که او اثر پژوهشی خود، "ریشه‌یابی درخت کهن" را در تأویل و توضیح چنین افسانه‌ای می‌نویسد. بهرام بیضایی در این کتاب یادآور می‌گردد: "بنا بر شاهنامه، فریدون پس از پیروزی، نخست جادوی ضحاک را از شهرناز و ارنواز برمی‌دارد، و آن‌ها را تطهیر می‌کند، و سپس با آن‌ها پیوند می‌بندد(۴)".

گفته شد که فریزر نمونه‌هایی از داستان‌های جنگونه را در فرهنگ عامیانه‌ی کشورهای گوناگون هم سراغ می‌گیرد. او حتا از کشور ژاپن نیز در اثر خود نام می‌برد.

در همین راستا می‌توان از افسانه‌ی "اوروشیما تارو"ی ژاپنی‌ها نام برد که صادق هدایت آن را در سال ۱۳۲۳ خورشیدی ترجمه کرد و در مجله‌ی سخن به چاپ رسانید. همین افسانه‌ی ژاپنی بعدها از سوی نیمایوشیح به شعر درآمد و با نام مانلی به چاپ رسید. ولی نیما چندان هم به اصل داستان ژاپنی وفادار باقی نمی‌ماند و ضمن فرآوری و بازسازی داستان یاد شده، پندارهای ظریف عاشقانه‌ی خود را هم در سازه‌ی آن به کار می‌بندند. ناگفته نماند که قهرمان قصه در منظومه‌ی داستانی مانلی، خیلی زود به پری دریایی دل می‌بازد. عشق و علاقه‌ی قهرمان داستان به پری دریایی به حدی بود که حتا او در این راه از خانواده‌اش نیز دل می‌کند.

نیما در منظومه‌ی مانلی، فرآوری داستان اوراشیمای ژاپنی را تا به آن‌جا پیش می‌برد که ستایش معشوقی خیالی به نام رعنا را نیز در فضای آن مغتنم می‌شمارد:

"آی رعنا، رعنا / تنی آهو رعنا / چشم جادو رعنا / آی رعنا، رعنا"(۵)

نیما هم‌چنین ضمن توضیح و مقدمه‌ی خود برای منظومه‌ی مانلی یادآور می‌شود: "من اول کسی نیستم که از پری پیکری دریایی حرف می‌زنم. مثل این‌که هیچ کس اول کسی نیست که اسم عنقا و هما [را] می‌برد. جز این‌که من خواسته‌ام به خیال خودم گوشت و پوست به آن داده باشم"(۶).

پری دریایی در افسانه‌ها، هم‌چنان که از نام آن برمی آید نقش‌مایه‌ای سوای جن را به اجرا می‌گذارد. چنان‌که در اکثر افسانه‌هایی که به پری دریایی اختصاص می‌یابد، او رفتار و نقشی انسانی از آدم‌ها را به پیش می‌برد. در همین راستا حتا در سیمایی افسونگر و زیبا نموده می‌شود. انگار او در هیأتی از ایزد آب یا ایزد- بانوی دریاها به حال و روز زمین و زمینیان غبطه می‌خورد و آرزوی هم‌آمیزی با فرزندان زمین را در دل می‌پروراند. اگر بتوان پری دریایی را هم از جمله‌ی جن‌ها به شمار آورد، باید در نظر داشت که همواره از جن رفتارهایی آزاردهنده عرضه نمی‌گردد.

بدون شک پری دریایی بنمایه‌ای از ایزدان قدیمی‌تر فلات ایران را هم با خود به همراه دارد. ایزدان یا ایزدبانوانی که بر آب‌ها و پاکی و روشنایی آن‌ها چیرگی داشتند. سپس نقش آیینی خود را برای همیشه به ایزدانی جدیدتر همانند سپندارمذ و آناهیتا واگذاشتند و کارکرد آیینی خود را هم به همین ایزدان نوظهور سپردند. با این همه پس از گذشت هزاران سال همچنان ناخودآگاه انسان‌ها نمیتواند نسبت به نقش‌آفرینی افسانه‌ای پری دریایی بی‌اعتنا باقی بماند.

ولی دیو همواره در ذهن تاریخی ساکنان فلات ایران، نقش‌مایه‌ای از ایزدان شر و شیطانی را به پیش می‌برد. با این همه کسی هرگز توانمندی دیوان را در گستره‌ی دانش و فن نادیده نمی‌گیرد. فردوسی آموزش خط به ایرانیان را کارنامه‌ای فرهنگی برای دیوان زمانهی "طهمورث" برمی‌شمارد و هم‌چنین خانه‌سازی و مهندسی بناها را هم به نام دیوان زمانه‌ی جمشید شاه می‌نویسد(۷). این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که متأسفانه در گستره‌ی استوره‌ای و افسانه‌ای شاهنامه، همیشه دیوان به عنوان دشمنان ایرانیان صفآرایی می‌کنند.

ایرانیان در روایت‌های تاریخی خود نیز جایگاه ویژه ای را به دیوان و آفرینه‌های موهوم اختصاص داده‌اند. فردوسی چنین روایتی از تاریخ را پیرامون گزارشی از زندگانی یزدگرد اول (۳۹۹- ۴۲۱م.) به کار می‌گیرد. مورخان ایرانی و عرب از یزدگرد اول با عنوان یزدگرد بزهکار یا اثیم نام می‌برند. چون مورخان پیشین همگی او را به ستم و بیداد متهم کرده‌اند. در واقع هم‌نوایی او با عیسویان شرایطی را برانگیخت که موبدان زردشتی بخواهند او را از تخت پایین بکشند. در نتیجه چنان شهرت دادند که اسبی از دریا بیرون آمده است تا پس از کشتن او دو باره به دریا بازگردد. اما فردوسی ضمن نگاهی نه چندان تاریخی به ماجرای کشته شدن یزدگرد اول از سوی اسب آبی، می‌سراید:

چو او کشته شد اسپ آبی چو گرد / بیامد بدان چشمهی لاجورد
به آب اندرون شد تنش ناپدید / کسی در جهان این شگفتی ندید(۸)

ابوعلی بلعمی نیز در ترجمه‌ی خود از تاریخ تبری بر همین دیدگاه خرافی صحه می‌گذارد. او می‌نویسد: "اسپ لگدی بزد بر دل او، یزدجرد بمرد. و اسب از آن‌جا برمید، و زین بیفکند، و تنگ بگسست و لگام بیفکند. و کس ندانست که از کجا آمد و به کجا رفت"(۹).

نوشته‌ها و گزارش‌هایی از این دست به طبع شرایطی را برمی‌انگیزد تا مردم عادی ضمن همراهی با مورخان پیشین، جهان‌های موهومی از جن یا پری دریایی را بخشی همیشگی از تاریخ بپندارند. تا آن‌جا که جهان جنیان و دیوان را هم بخشی تفکیک ناپذیر از جهان واقعی انسان‌ها به شمار می‌آورند.

در استوره‌هایی از قرآن، کارکرد آیینی دیوان را به گروه‌هایی از جن سپرده‌اند. تا آن‌جا که در قرآن سورهای معروف به نام جن نامگذاری شد. در واقع اشاره‌ی حافظ به کارکرد آیینی دیو، به نمونه‌ای از هنجارهای جن بازمی‌گردد. دیو و جنی که در الگویی از جن قرآن، هماره از بسم‌الله، نام خداوند و خلاصه مجموع قرآن می‌گریزد. بدون تردید دیو یا همان جن، ایزدی شکست خورده از رسم- آیین‌های رایج گذشته نموده می‌شود که انگار پس از سال‌های متمادی هرگز نتوانسته است شکست خود را جبران کند. ولی بدون آن‌که بخواهد نشانی آشکار و روشن از خود به دست بدهد، همچنان به زندگانی مخفی و پنهانی خود بین آدمیان زمانه ادامه می‌دهد.

امروزه فارسی‌زبانان عبارت "دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند" را با غزلی پرآوازه از خواجه‌ی شیراز به یاد می‌آورند. چنانکه حافظ در آخرین بیت از همین غزلِ خود می‌سراید:

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک / دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند(۱۰)

در این بیت، حافظ ایهام خود را نیز به کار می‌گیرد. چون قرآنخوانی را همگی به افراد زاهد نسبت می‌هند و دیو هم باید از او که قرآن می‌خواند، بگریزد. ولی در متن شعر، واقعیت ماجرا این‌چنین نیست که به ظاهر دیده می‌شود. چون حافظ در متن شعر خود، زاهد را بر جایگاه دیو می‌نشاند تا او از حافظ که هماره قرآن می‌خواند، دوری بجوید.

یک قرن پیش از حافظ، همشهری او سعدی عبارتِ "دیو بگریزد از قوم که قرآن خوانند" را در "تقریرات" خود به کار گرفته است. در واقع حافظ دانسته و آگاهانه چنین مصرعی را از سعدی تضمین می‌کند. در تقریرات سه‌گانه‌ی سعدی، نخستین تقریر به پرسش خواجه شمس‌الدین صاحب‌دیوان اختصاص می‌یابد. هما‌ن‌گونه که از عنوان مطلب برمی‌آید، تقریرات را نباید تحریر سعدی دانست. سعدی در الگویی از رفتار شاهان و حاکمان زمانه، آن‌ها را برای کاتبان خود نقل می‌کرد و سپس ایشان را به نوشتن گفته‌های خود برمی‌گماشت.

آن‌گونه که از تقریرات برمی‌آید، شمس‌الدین صاحب‌دیوان در نامه‌ای از خود چهار پرسش را با سعدی در میان می‌گذارد و همراه آن، دستاری هم به سعدی می‌بخشد. پرسش نخست این نامه آن است که دیو بهتر است یا آدمی؟ سعدی هم به این پرسش به شکل زیر پاسخ می‌دهد و آن را ضمن نامه‌اش برای شمس‌الدین صاحب‌دیوان میفرستد:

ای که پرسیدیَم از حال بنیآدم و دیو / من جوابیت بگویم که دل از کف ببرد
دیو بگریزد از آن قوم قرآن خوانند / آدمیزاده نگهدار که مُصحَف ببرد

باوری که سعدی از آن سخن میگوید تا به امروز نیز هم‌چنان به قوت و اعتبار خود باقی مانده است. چون اینک هم بسیاری مردمان ایران بدون استثنا ذهن‌شان را از دنیاهایی موهوم و نادیدنی انباشته‌اند. دنیاهایی که کم و بیش گستره‌ی آن‌ها را از آفرینه‌هایی موهومی همانند جن پر می‌کنند. در ضمن گفته می‌شود که جن‌ها کمتر جرأت می‌یابند تا به فضای شلوغ شهرها قدم بگذارند. ولی مردمان شهرها هم به باوری از جن دست یافته‌اند که گویا جنها، انسان‌ها را در پهنه‌ی اجتماعاتی از مردم شهر هم وانمی‌گذارند.

در همین راستا است که بر سردرِ خانه‌ها، کاشی‌نوشته‌هایی از بسم‌الله به چشم می‌آید. چون قرار است همین کاشی‌نوشته‌ها به سهم خود از ورود جن به فضای خصوصی خانه ممانعت به عمل آورد و در حقیقت، شهروندان امروزیِ ایران را از آسیب‌های جن و جنیان وارهاند. هم‌چنین شیعیان ایرانی پس از سلام نماز، انگشت نشانه‌ی خود را به چپ و راست می‌گردانند. گویا با رفتاری از این دست قصد دارند تا جن و دیو را از حریم خود پس برانند. جدای از این، رانندگان ایرانی هم قرآنی را در مقابل فرمان اتومبیل با خود به همراه دارند. در واقع باور عمومی مردم عادی بر این موضوع اصرار می‌ورزد که چنین قرآنی به حتم بلاگردانی از مسافران اتومبیل را در قبال نیروهایی از شر (جن) تضمین خواهد کرد. نمایه‌هایی از این دست، در پهنه‌ی جامعه‌ی امروزی ما کم نیستند که همگی بدون استثنا از تابآوری باورهای دیروزی در دنیایی نو و امروزی حکایت دارند.

_____________________________

۱ - فریزر، جیمز جورج: شاخه‌ی زرین پژوهشی در جادو و دین، ترجمه‌ی کاظم فیروز، تهران، آگاه، چاپ ششم، ص۱۹۴.
۲- پیشین: ص ۱۹۴ و ۱۹۵ .
۳ - فردوسی، ابوالقاسم: شاهنامه، تصحیح ژول مول، تهران، جیبی، چاپ سوم، جلد اول، بیتهای ۳۶۹-۳۶۴.
۴ - بیضایی، بهرام: ریشهیابی درخت کهن، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، چاپ دوم، ص۴۶.
۵ - نیمایوشیج: مانلی.
۶- مجموعهی اشعار نیمایوشیج: مقابله و تدوین عبدالعلی عظیمی، تهران، نیلوفر، چاپ دوم، ص۳۶۱.
۷ - شاهنامه: پیشین، پادشاهی طهمورث و همچننین پاتدشاهی جمشید.
۸ شاهنامه: پیشین، جلد پنجم، پادشاهی یزدگرد بزهکر، بیتهای ۳۹۳ و ۳۹۴.
۹ - تاریخ بلعمی: ترجمهی ابوعلی بلعمی، به تصحیح محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، هرمس، ۱۳۸۶، ص۸۰۷.
۱۰ - دیوان حافظ: تصحیح ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، شهاب ثاقب، ۱۳۸۱، ص۲۲۵.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد