جنبش سبز ايران يک بلندگو، يک پايگاه مبارزاتی ويا يک مرکز خبری ندارد. شاهد اين ادعا همين بس که رژيم به خيال خود برای زدن سرِ اين جنبش تا کنون صدها نفر را در زندانهای خود به بند کشيده است، اما کار همچنان ادامه دارد و هر روز عرصه بر رژيم تنگتر میشود.
انبوه کانالهای ارتباط گيری، خبررسانی و کانونهای بيشمار بحث و گفتگو در باره «جنبش سبز» کار را بر آنان که پيگير هر چه بيشتر و نزديکترِ افکار و روحيه عمومی در اين حرکتند، آسان میکند. «تلاش» در جستجو و بررسیهای خود در باره «جنبش سبز» اين بار در ميان کارهای وبلاگنويسان و بلوگرهای جوان داخل کشور، به مجموعهای از نظرات، نقدها و پرسشها در سطوح مختلف و از زاويههای گوناگون، از بنيانهای فکری و گفتمان مسلط براين جنبش اجتماعی گرفته تا روشهای مبارزه و همچنين رفتار عناصر و جريانهای فعال در آن، دست يافته و در صدد است اين مجموعه را پايه بحثها و طرح پرسشهای خود قرار دهد.
تلاش ـــ آقای همايون اجازه دهيد، اين گفتگوها را با شما و از خودِ اصل موضوع يعنی «جنبش سبز» و ازاين جمله آغاز کنيم که يکی از وبلاگنويسان نوشته است:
«اين جنبش دارد خودش را پيش میبرد، ولی نقدها و بحثهائی که پيرامونش میشود، بر چگونه پيش رفتنش اثر میگذارد.»
ابتدا بفرمائيد تعبير شما از اين سخن چيست؟
داریوش همایون. ــ تکه نخست آن جمله حتی درست تر است. ما در ایران با پدیده تازه ای، تا آنجا که به یاد می آید، روبرو هستیم. مردم می دانند چه می خواهند و چه می کنند. مبارزه و جنبشی را خودجوش به راه انداخته اند؛ شیوه های مبارزه را در عمل می یابند؛ آینده را روشن می بینند. مانند هر جنبشی انتظارات شان بلند و شاید بیش از اندازه بلند است ولی سرشان پائین و به راه است نه لای ابر ها و به ماه. بسیار چیز ها دارند که به بیرونیان بیاموزند.
بررسی و اظهار نظر حتی در بی نقص ترین پدیده ها لازم است. می باید از درون و بیرون مراقب بود که جنبش به نا امیدی نیفتد؛ به شعار ها و راه های افراطی کشیده نشود؛ هدف بلند مدت را فراموش نکند؛ چند پاره نشود. بسیار می شود که آنها که از بیرون نگاه می کنند قدرت و زیبائی پدیده ای را که بر دست در کاران مستقیم پوشیده است بهتر می بینند. از این نیز غافل نمی باید بود.
تلاش ــ نقد و بحث در جامعه های انسانی پايانی ندارد. اما اميد به پيروزی درهر جنبشی لازم است که انگيزه شرکت در آن نيز هست. مدافعان و شرکت کنندگان در جنبش سبز بسيار متنوع و از نظر جهانبينی، افکار و آرمانها و سطح انتظار پيروزی بسيار متفاوتند. در اين مقطع پيروزيی که همه کس در اين جبههی گسترده و متنوع خود را در آن سهيم بداند، چه خواهد بود؟
د.ه. ــ شکست احمدی نژاد اولویت این مرحله جنبش است. او در بد ترین و نامناسب ترین احوال دومین دوره ریاست جمهوری خود را آغاز می کند. تقریبا همه چیز جز زور محض برضد او کار می کند ولی زور محدودیت های خود را دارد. نظام جمهوری اسلامی یک دست نیست و به زور یا با خرید اشخاص نمی توان آن را پشت حکومتی به بی اعتباری احمدی نژاد متحد کرد. جنبش سبز پشتیبانان بی شمار در هر سطح دستگاه حکومتی و رهبری مذهبی دارد و می تواند نیرو هائی را که از پیروزی گروه سپاهی - امنیتی احساس خطر می کنند پشت سر خود بیاورد. شرطش آن است که آنها از خود جنبش سبز احساس خطر نکنند. آرمان های گروه های مختلفی که جنبش سبز را می سازند هر چه هم متفاوت، آنها در شکست دادن حکومتی که ایران را به یک نظام فاشیستی از بد ترین نمونه های جهان سومی اش می برد یکی هستند. احمدی نژاد اگر زمان یابد ایران را با یک تفاوت عراق دیگری خواهد کرد ــ صدام حسین به اضافه چاه جمکران.
تلاش ــ شما بارها در نوشتهها و گفتههای خود بر گفتمان مسلط ليبرال دمکراسی بر مبارزات چند سال اخير مردم ايران و از جمله جنبش سبز تکيه داشتهايد. خاطرم هست که پيش از انتخابات، با نگاه به بيانيه «مطالبه محور» در مقالهای نوشتيد که «چيزی بيشتر از آن چه در اين بيانيه آمده است، نمیتوان خواست.» در سير حوادث بيش از 40 ميليون آمدند و در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کردند، بعد مبارزهای سخت بر سر رأی مردم و رفتنِ احمدی نژاد درگرفت و امروز هم ماندن يا برداشتن خامنهای به بحث گذاشته شده است. اما کسی ديگر از آن خواستها سخنی نمیگويد. آيا آنها در گيرودار مبارزه و مقاومت فراموش شده اند يا اين که ميان آن مطالبات و مضمون اين مبارزات پيوندی وجود دارد؟
د.ه. ــ گفتمان مطالبه محور و بیانیه شهروند آزاد پس از آن مانیفست های جنبش سبز بودند و نمی توانند شعار های آن باشند. شعار ها با تحولات روز پیش می روند. دو ماه پیش مردم رای خود را می خواستند. امروز پایان دیکتاتوری را می خواهند. این بستگی شعارها به جریانات روز لازم است و ما هنوز انحرافی از دمکراسی لیبرال در هیچ جای جنبش سبز نمی بینیم. مبارزه بر بستر عمومی آزادیخواهی نوین ایران جای دارد. نمی باید فراموش کرد که جنبش هنوز در وضع دفاعی است و پیش از هر چیز می باید در پی نگهداری خود باشد. شعار های فردا مال فردا هستند .
حفظ نظام اکنون گزینه ای واقعگرایانه است
تلاش ــ برخلاف شما جريانها و افرادی با نگاه به سران اين جنبش، حضور غيرقابل اغماض بخشی از همين حکومت، آن هم در ردههای بالا و تلاشی که اين مجموعه برای حفظ نظام از آسيبهای خرد کننده به خرج میدهند، در ماهيت آن به عنوان يک جنبش دمکراتيکِ ليبرال ترديدهای اساسی وارد میکنند و دفاع از جنبش سبز را نقض غرض از سوی نيروهای دمکرات عرفیگرا میدانند. آيا ـ به گفتهی آنها ـ بار ديگر اشتباه انقلاب اسلامی 57 نيست که دارد دوباره تکرار میشود؟
د.ه. ــ چنانکه اشاره شد جنبش امروز می باید خود را نگهدارد و در نظامی مانند جمهوری اسلامی با اینهمه امکانات خریدن و ترساندن و از میان بردن که او راست، به هر متحد و پشتیبانی که بتواند نیاز دارد. ولی نکته اصلی جای دیگر است. حضور بخشی از همین نظام، از بهترین سویه (جنبه) های این جنبش است. چه بهتر که سرسخت ترین نمایندگان یک جهان بینی فاشیستی در جامه تقدس مآب مذهب به جنبشی پیوسته اند که احترام مذهب و رهبران مذهبی را نگه خواهد داشت ولی مذهبی نیست و مذهب را از آلودگی مرکبارش به حکومت، به دیانتی که عین سیاست شده است، پایان خواهد داد. حتی اگر آنان به تقیه پیوسته باشند احترام شان را می باید نگهداشت. دست کم روشن بینی را دارند. این جنبش می کشم می کشم نیست.
حفظ نظام در مرحله کنونی گزینه ای واقعگرایانه است. برای درآوردن دمکراسی لیبرال از موقعیت کنونی نمی توان از روی ویرانه جمهوری اسلامی و ایرانی که از گورستان ها پوشیده خواهد شد گذشت. می باید به آنان که می خواهند با کنار زدن عناصر تبهکار به حکومت رنگ بهتری بدهند کمک کرد. آن مجموعه که گفتید برای اصلاح نظام به رهبری خامنه ای به جنبش نپیوسته است. نه تنها اشتباه سال 57 بلکه سال 76(دوم خرداد) نیز تکرار نخواهد شد. این بار فرمان در دست مردم است. موسوی و کروبی هر یک به شیوه و به فراخور طبیعت خود سران جنبشی شده اند که سرکشی و نه سرنهادن ویژگی آن است. آنها قدرت خود را از پیروی از مردم دارند نه پیروی مردم.
تلاش ــ دفاع از سکولار شدن حکومت و جامعه و خروج دين از سياست از يک سو و از سوی ديگر دفاع از حرکتی که شناخته شدهترين سرانش دوباره سعی در کشاندن پای پايوران درجه اول شيعه و مداخله آنها در حل بحران کنونی دارند، چگونه با هم خوانائی دارند؟
د.ه. ــ بزرگ ترین کمبود جنبش همین است که هنوز بیشتر مراجع مذهبی مخالفت خود را با آنچه از فساد و جنایت و زورگوئی به نام دین بر جامعه می رود آشکار نکرده اند. عرفیگرا کردن حکومت در ایران مرحله آغازین مبارزه نیست و چه بهتر که به رهبری یا دست کم مشارکت رهبران مذهبی انجام گیرد نا جای شایسته و احترام آمیز مذهب و رهبران مذهبی هر دو محفوظ تر بماند. جنبش سبز در اینجا نیز صورت مسئله بسیاری نیروهای مخالف رژیم را عوض کرده است. دوستان به ویژه در بیرون بهتر است با زبان و روحیه سیاست تازه ای که در ایران شکل می گیرد آشنا شوند.
تلاش ــ اگر از سکولار شدن سياست همان نمونه جامعههای آزاد مورد نظر باشند، خوب در اين جوامع آنچه به چشم میخورد، آزادی اديان ورواداری دينی است. پايگان دينی در اين کشورها نيز کم در سياست روز دخالت نمیکنند. در هيچ بحث اجتماعی و امور مربوط به مردم و بغرنجی های جامعه نيست که از آنها نظرخواهی نشود. از هيچ سياستگر يا حزب و سازمان جدی سياسی، سخنی در ضديت با اعتقادات و باورهای دينی مردم شنيده نمیشود. در رسيدن به چنين درجهای از رواداری و همزيستی مسالمتآميزی، از جمله ميان دين و سياست، اين جوامع از کدام تجربه های تاريخی عبور کردهاند؟
د.ه ـــ عامل کلیدی، طبیعت نظام سیاسی و نیرومندی نهاد هاست. در یک دمکراسی که کار کند به این معنی که به بهترین صورت از اداره جامعه برآید و بتواند از خود دفاع کند همه حق دارند نظر بدهند و قدرت اخلاقی رهبران مذهبی سرمایه ای است که سیاستگران و افکار عمومی از آن بی نیاز نیستند. ما نمی باید از زیاده روی حکومت دینی به ضدیت با دین به نام عرفیگرائی بیفتیم. هر رهبر مذهبی حق دارد آنچه را که به مصلحت جامعه می داند بگوید. آنچه به سیاست و مذهب هر دو آسیب می زند بهره برداری از مذهب برای پیش افتادن در سیاست است. سرانجام ما می باید سیاست را با زبان سیاست و نه زبان کربلا بورزیم. کربلا جای خود را دارد سیاست جای خود را.
همه جامعه های پیشرفته ای که مذهب را از افتادن در ورطه سیاست و آلودگی حکومت و سیاست را از تقدس دکان دارانه آزاد کرده اند کم و بیش از همین مراحل ما گذشته اند. تجربه تلخ آنان را نیز مانند ما به اینجارسانید که کاری به باور های مذهبی شهروندان نداشته باشند. حقوق و حرمت همه مذاهب را نگهدارند؛ و از مذهب برای نیرومند کردن بنیاد های اخلاقی جامعه بهره مند شوند. از هنگامی که تفاوت میان مذهب و نگرش مذهبی شناخته شد مشکل مذهب و سیاست از میان برخاست. برای روشن شدن منظورم همین بس که به جامعه خودمان نگاه کنیم. ببینیم در زیر یک حکومت مذهبی که سرتاسر بهره برداری مادی از مذهب (پول و قدرت) است به چه اندازه نگرش های مذهبی گوناگون و حتی متضاد بر می خوریم ــ از مصباح یزدی تا سروش و از جنتی تا کدیور و دیگران. در همه دنیای اسلامی این تنوع را به درجات کمتر می بینیم. هیچ کدام هم کمتر از دیگران مسلمان نیستند. تفاوت آنها در زور است. اگر رابطه زور را با مذهب ببریم دین و سیاست و حکومت توازن خود را به سود آرامش اجتماعی بدست خواهند آورد. مشکل با مذهب نیست با آن نگرش مذهبی است که برای تحقق خود زور، زور چالش ناپذیر، لازم دارد.
تلاش ــ گفتهای از يک انديشمند چينی شنيدهام که مذهب ستيزی درست مانند کوبيدن بر ميخی است که ضربه هرچه محکمتر باشد، ميخ بيشتر فرو خواهد رفت. ظاهراً نمونه کشورهای کمونيستی سابق و دين ستيزی مارکسيستها در اروپا نيز مصداقی از اين سخن بايد باشد. با وجود اين در بسياری از اين کشورها از جمله آلمان شرقی و لهستان در دوران حکومتهای کمونيستی، گروههای مسيحی و کليساها به کانونی برای مبارزه برای آزادی و حقوق بشر بدل شده بودند. به نظر میرسد، هيچ حکم قطعی و الگوی صددرصدی وجود ندارد.
د.ه ــ اصلا چرا بر میخ بکوبیم؟ دین یک ضرورت اجتماعی است. برای بیشترین مردمان، جهان و زندگانی جز با دین توضیح پذیر و زیستنی نیست.هیچ منطق قابل دفاعی برای دین ستیزی نمی توان آورد. آنها که ریشه بدبختی ایران را در اسلام می بینند، مانند بیشتر ما اگر همان به خودشان از نزدیک تر بنگرند خواهند دید که مردمانی با چنین ویژگی های اخلاقی، با دین و بی دین، سرنوشتی بهتر از این نمی توانستند داشت. در جنبش سبز نشانه های دین ستیزی نیست و از کم و کاستی های سیاسی برخاسته از معایب اخلاقی جامعه ایرانی هم پاک است. بجای دین بهتر است با خود درآویزیم. ما بوده ایم که دین را به چنین روزی انداخته ایم. اسلحه روی پیشانی مان نگذاشته بودند.
رهبران مذهبی ارو پای شرقی سرمشق های درجه یکی هستند. مراجع بزرگ شیعه گذشته از برطرف کردن خطر احمدی نژاد برای خودشان، یک فرصت تاریخی دارند که با پیوستن به مردم گره دین در جامعه را در ایران بگشایند. سی ساله گذشته میراث ویرانگری گذاشته است که هیچ نوید خوشی برای آینده دین، دست کم آینده رهبران مذهبی ندارد.
تلاش ـ با سپاس از شما
به نقل از تلاش: www.Talashonline.com