ميگويند در خارج از كشور نزديك به پنج ميليون ايراني ساكن است. حتا اگر در صد كوچكي از جمهوريخواهان آزاديخواه، دمكرات و لائيك كه اكثريت عظيمي را از اين تعداد تشكيل ميدهند در تشكلي دمكراتيك و سراسري متشكل شوند، نيروي بزرگ و مؤثري بوجود خواهد آمد كه پشت جبههاي محكم و مؤثر براي مبارزان در داخل كشور و مانع بزرگي در برابر فشار، سركوب، زندان، شكنجه و كشتار به دست حاكمان ظالم و ستمگر رژيم اسلامي خواهد شد | |
ماركس در «18 برومر لوئي بناپارت» به نقل از هگل مينويسد: «تمام حوادث و شخصيتهاي بزرگ تاريخي-جهاني به اصطلاح دو بار ظهور ميكنند» و سپس از خود ميافزايد «ولي او فراموش كرد بيافزايد كه بار اول به صورت تراژدي و بار دوم به صورت كمدي مسخره.» به نظر ميرسد كه رخدادهاي اخير ايران درستي حكم هگل و نكتهاي را كه ماركس به آن ميافزايد بار ديگر به اثبات ميرساند. «انقلاب» 1388 اصلاح طلبي به جاي انقلاب اسلامي 1357، خامنهاي به جاي شاه، موسوي به جاي خميني و... .
اگر در انقلاب 57 شعار حفظ وحدت و همه با هم كه خميني مطرح كرد و با آن توانست صداي جريانهاي ديگر را خاموش كند و آنان را وادار به تمكين نمايد براي انقلاب و مردم ايران يك تراژدي بود، تكرار اين شعار و نماد رنگين آن، رنگ سبز، در جنبش كنوني يك كمدي مسخره است.
نسل انقلاب 57 آن تراژدي را به طور مستقيم تجربه كرد و پيامدهاي ناگوار و ويران كنندهي آن وحدت كلمه و همه باهم، سرنوشت انقلاب و زندگيِ آن نسل و دو نسل ديگر را به مدت سي سال رقم زد. تكرار آن تجربهي تلخ و سرنوشت ساز اكنون و در اين جنبش تنها ميتواند يك كمدي مسخره باشد.
شگفت انگيز اين است كه پرچمداران، مروجان، پشتيبانان و دنباله روهاي اين شعار اغلب به همان نسل انقلاب كه آن تراژدي را تجربه كرده است تعلق دارند.
دانسته است كه هر اتحاد و وحدتي ميان نيروها براي فعاليت مشترك حداقل، نياز به دو طرف دارد كه با ديالوگ و بحث و گفتگو با يك ديگر به توافقهايي در اهداف، اگر نه دراز مدت، دستكم كوتاه مدت و بلافاصله، تعيين شيوههاي تحقق آن هدفها، شعارها و خواستهاي مشترك و توافقهاي ضروري ديگر ميرسند.
در جريان انقلاب 57 ميان نيروهاي شركت كننده در انقلاب براي رسيدن به وحدت و اتحاد ميان آنان نه بحثي صورت گرفت و نه گفتگويي. اگر اشتباه نكنم پس از وقايع 17 شهريور 1357 شعار «استقلال آزادي جمهوري اسلامي» به دست نيروهاي اسلاميِ طرفدار خميني، به طور يك جانبه و به بهانهي ضرورت حفظ وحدت و همه با هم كذايي، بر جنبش و نيروهاي ديگر تحميل شد و نيروهاي ديگر از ترس خوردن مُهر نفاق افكن و تفرقه انداز بر خويش، لب فروبستند، همرنگ جماعت شدند و بدون هيچ گونه اعتراضي شعار استقلال آزادي جمهوري اسلامي سردادند و آن را طوطي وار تكرار كردند و نتايج وحشتناك خطاي تاريخي خود ر ا نيز بر پوست و استخوان خويش لمس نمودند.. و تنها زماني از خواب غفلت بيدار شدند كه ديگر دير شده بود و خميني توانست، به درستي، ادعا كند كه خواست عموم مردم در انقلاب هر سه جزء شعار استقلال آزادي جمهوري اسلامي بود و حالا با پيروزي انقلاب درست نيست و نميشود جِر زد و دبه درآورد و خواهان اين شد كه جمهوري اسلامي از آن شعار حذف شود و شد آن چه نميبايست بشود. اكنون باز همان بازي دارد از جانب كساني ديگر تكرار ميشود. طرفه اين كه جار زنان اين بازي تهوع آور كساني هستند، مانند آقايان موسوي، گنجي، مخملباف و دوسنانشان، كه عاملان اصلي در استقرار نظام خودكامه و فاسد جمهوري اسلامي بودند؛ يكي در نقش نخست وزير، ديگري در نقش يكي از پايه گذاران و ايدئولوگهاي سپاه پاسداران و آن ديگري در نقش مبلغ و مديحهسرا. خميني، پير مرد 75 ساله، هرگز نميتوانست بدون كمك بيدريغ و مخلصانهي اين عاملان، آن محيط و شرايط خفقان و وحشت را بلافاصله پس از 22 بهمن بر ايران مسلط سازد تا در پناه آن، نظام خودكامهي خود را مستقر سازد. در سراسر دههي نخستِ استقرار حاكميت جمهوري اسلامي كه آن سركوبهاي وحشيانه و كشتارهاي بزرگ انجام گرفت، آقايان هنوز جزيي از نظام بودند و عاملان اجراي آن سياستها.
آيا اكنون، در اين مرحله كه عمر اين نظام ضد انساني رو به پايان است خجالت آور نيست كه كساني كه در استقرار آن نقشي اساسي ايفا كردند و در تداوم آن شريك و سهيم بودند و هستند و بيشتر از ترس آينده و فرا رسيدن زمان حساب رسيها و نه پشيماني و شرمندگي از اعمال گذشته، فقط با جناح حاكم مخالفت ميكنند و خواهان بازگشت به ميثاقهاي انقلاب 57؟؟ ميباشند، مدعي رهبري مبارزات مردم براي رهايي از استبداد و خودكامگي شوند و براي آن خط و مشق بدهند و كساني هم به دنبال آنان به راه افتند؟ آيا رخ دادن چنين فاجعهاي نشاني از رشد و آگاهي است؟ آيا گفتن «ما نميدانستيم و به ما وعدههاي ديگري داده بودند» براي يكبار، آن هم نه در گذشتهاي چندان دور، براي از اشتباه آموختن و تجربه اندوزي كافي نيست؟ مگر در ميان ملتي 70 ميليوني آدم قحطي است كه بايد باز به دنبال موسويها، گنجيها، مخملبافها و... به راه افتاد؟ بودند و هستند سازمانها و شخصيتهاي سياسي و اجتماعي كه در انقلاب شركت كردند و در آن حضور داشتند ولي نه فريب وعدههاي سر خرمن خميني را خوردند، نه شعار «جمهوري اسلامي» دادند، نه به نام اين نظام و به قانون اساسي آن راي دادند و در همان روزهاي پس از 22 بهمن 57 گفتند و نوشتند كه سرانجام محتوم نظامي مذهبي استبداد و خودكامگي است و با خشم و سركوب همين آقايان روبرو شدند! اپوزيسيون خارج از نظام براي آن كه بتواند نقش و وظيفهي تاريخي خود را ايفا كند بايد بند ناف خود را از اپوزيسيون درون نظام ببرد. نسل جوانِ در صحنهي مبارزه در ايران با دادن شعار «استقلال آزادي جمهوري ايراني» در برابر شعار «استقلال آزادي جمهوري اسلامي» نشان داد كه به اين آگاهي ضروري دست يافته است. و عكسالعمل آقاي موسوي، اين دمكرات و آزاديخواه تازه از راه رسيده در برابر اين شعار چه بود؟ فرمودند: جمهوري اسلامي نه يك كلمه كمتر و نه يك كلمه بيشتر. ايشان هنوز پس از سي سال سلطهي سركوب و فساد نظام اسلامي رهاي مردم ايران را در ادامهي حيات آن ميدانند. چيزي كه قابل فهم است زيرا ايشان خود سالها عامل و نخست وزير آن نظام و عامل سركوبها و جنايتها بودند. در زمان رياست جمهوري همين آقاي خامنهاي.
شعار «استقلال آزادي جمهوري ايراني» نشان آن است كه بخش آگاهتر جنبش و بخشي كه خواهان براندازي نظام اسلامي در كليت آن است، از اصلاح طلبان و رهبري آقاي موسوي در ايران و... فراتر رفته است و در واقع شعار سرنگوني را ميدهد.
باري. اكنون مدت زماني نسبتاً دراز از حركتهاي اوليهي اعتراضي در ايران ميگذرد. هنوز در خارج از كشور كه امكانات آن وجود دارد، يك نشست يا كنفرانس عمومي در جايي تشكيل نشده است تا چنين رخداد بزرگ، مهم، تاريخي و سرنوشت سازي را كه در ايران شاهد آن ميباشيم به طور جمعي و با كمك يكديگر تحليل و بررسي كند، نتايج لازم را از آن تحليلها و بررسيها به طور دستجمعي بگيرد و خط و برنامه و استراتژياي را براي كمك به مبارزان درون كشور و مبارزات خود در خارج از كشور اتخاذ كند و در حد توانايي و امكانات خود در صدد جبران كمبودهاي جنبش در ايران برآيد.
بر عكس، آن چه انجام گرفته اين است كه عدهاي، سازمان يافته، بر «موج سبز» سوار شدهاند و ميخواهند باز با شلاق و باتومِ حفظ وحدت و اتحاد، سياست محافظاكارانه و گرايش خود را به اصلاح طلبان، بر ديگران تحميل كنند. هر هفته در شهرهاي مختلف اروپا و آمريكا، در اتاقهاي در بسته و بدون اين كه به جلسات آنان براي ديگران امكان حضور و ابراز نظر باشد، به گونهاي غير دمكراتيك قرار تظاهرات ميگذارند و به ديگران فقط حق شركت در اين تظاهرات را ميدهند و به جز دادن شعارهاي خود هر صداي ديگري را خفه ميكنند. ترديدي نيست كه گذاشتن تظاهرات عمل بسيار خوبي است. به اين كار هيچ ايرادي وارد نيست. بلكه ايراد به روش غير دمكراتيكي است كه به طور خصوصي و به دور از انظار چنين تصميماتي را ميگيرد. اينان بايد بدانند كه اگر مردم در اين گردهماييها حضور پيدا ميكنند نه به خاطر آنان بلكه فقط و فقط به خاطر ابراز احساس همبستگيشان با مردم در ايران است. دفاع از جنبش مردم به معناي طرفداري از شخص معيني نيست.
با تمام احترام و ارزشي كه بايد براي هر اقدام و فعاليتي كه در خارج از كشور در ابراز همبستگي با جنبش و مبارزان در ايران انجام ميگيرد قايل بود و از كساني كه مبتكر آنها ميباشند سپاس گزاري و قدرداني كرد، ولي در عين حال نميتوان و نبايد اين حقيقت را انكار كرد كه تا كنون از اين همه تظاهرات، اعتصاب غذاها، اعلاميهها و اعتراضات فردي و جمعي، نتيجهاي عملي، محسوس و مؤثر در پشتيباني از جنبش در ايران بدست نيامده است. برغم تمام اين اقدامات، پس از نزديك به دو ماه كه از نخستين اعتراضات پس از انتخابات ميگذرد، دوراني كه در آن افكار عمومي جهان كاملاً متوجه وقايع ايران بود و باصطلاح تنور احساسات، همبستگي و پشتيباني با مردم ايران گرم بود و ميشد كارها كرد، با تمام تظاهرات، اعتصاب غذاها و... آنان كه ميدان دار اين كارها بودند نتوانستند موفق شوند تا از طرف نهادها و سازمانهاي بينالمللي حتا يك هيات يا فردي به ايران روانه شود تا از زندانها بازديد كند، در دادگاه نمايشي بازداشت شدگان شركت نمايد، با خانوادههاي قربانيهاي كودتا ملاقات كند و... . چرا اين طور نشد و نخواهد شد.
دليل آن اين است كه تظاهرات هفتگي يا موردي كه در شهرهاي مختلف اروپا و آمريكا برگزار ميشود و كم كم دارد به صورت مراسم تكراري (happening) درميآيد و به نظر ميرسد كه بسياراني بيشتر براي تسكين وژدانهاي معذب يا رفع تنهايي و... در آنها شركت ميكنند، هدفمند نيست و اين جويبارهاي باريك با هم پيوند پيدا نميكنند تا به جريان متشكل نيرومندي تبديل شوند كه احزاب، دولتها، شخصيتها و مجامع بينالمللي آن را جدي بگيرند و نتوانند هنگامي كه در برابر مطالبات افراد يا گروههاي كوچك و پراكندهي اين شهر و آن شهر قرار ميگيرند به بهانههاي واهي و پوچ و دادن وعدههاي سرخرمن آنان را از سر خود بازكنند.
آن چه در خارج از كشور براي پشتيباني عملي و مؤثر از مبارزه و مبارزان در ايران به آن نياز است يك تشكيلات سراسري از جمهوريخواهان دمكرات، آزاديخواه و خواهان جدايي دين از دولت است تا بتوان نيروي متشكل و سازمان يافتهي اين جمع كثير را در پشتيباني و همبستگي از جنبش در ايران به طور هدفمند و از روي برنامه و خط و مشي روشن كه توسط خود اين جمع تعيين ميشود به كار اندازد و در برابر دولتها، احزاب، شخصيتها و نهادهاي بينالمللي به عنوان شخص واحد حقوقي ظاهر شود و مطالبات خود را مطرح سازد.
آن چه مبارزان درون كشور از ايرانيان خارج از كشور انتظار دارند اين نيست كه در شهرهاي مختلف به طور پراكنده هفتهاي يكبار در نقطهاي از شهر گردهمايي داشته باشند، شعارهاي قشنگ بدهند، آهنگ «يار دبستاني من» و ترانهها و سرودهاي مورد پسند و مناسب بخوانند بعد هم به دنبال كارشان بروند تا هفتهي بعد و هفتهبعد و.... بلكه آنان از ما پشتيباني عملي و مؤثر ميخواهند. پشت جبههاي ميخواهند كه بتواند با استفاده از تمام ظرفيتهاي خارج از كشور و بسيج تمام نيروهاي ممكن ار طرق گوناگون به رژيم ايران فشار وارد آورد تا از فشارِ آن بر تظاهر كنندگان، فعالان و زندانيان كاسته شود. تا با فرستان هياتهاي بازرسي از جانب نهادهاي بينالمللي موضوع شكنجه در زندانها و گرفتن اعترافات بررسي و روشن شود و به مسئلهاي جهاني تبديل شود.
براي آزادي زندانيان سياسي به طور فعال و سازمان يافته و به طور هدفمند و از روي برنامه فعاليت و مبارزه شود. در برابر رژيم مطالبات دمكراتيك مانند آزادي مطبوعات، آزادي تظاهرات، آزادي تجمعات و مانند آنها گذاشته شود. ممكن است گفته شود رژيم تن به هيچ يك از اين خواستها نخواهد داد. ممكن است چنين باشد و احتمال آن هم كم نيست. ولي مقاومت رژيم در برابر اين مطالبات تازه مسايل ديگر و خواستهاي ديگري را در دستور كار مبارزه قرار ميدهد. اگر ما روي احزاب و دولتها و شخصيتهاي مؤثر اجتماعي، فرهنگي و هنري براي پشتيباني از مبارزهي مردم ايران براي آزادي و دمكراسي و تحقق مطالبات دمكراتيك آنان فشار آوريم و آنان را با رژيم ايران از طريق طرح اين مطالبات درگير سازيم در صورت امتناعِ رژيم ايران از تن دادن به آنها دستكم شرايط تا اندازهي زيادي براي وارد آوردن فشارهاي سياسي از قبيل فراخواندن سفر ا از ايران و اخراج سفراي ايران، ممانعت از ورود مقامات ايراني به كشورها، تهديد به اخراج ايران از كميسيونهاي سازمان ملل و اقدامات مشابه پيدا خواهد شد. در مبارزات اجتماعي و سياسي آن چه به حساب ميآيد نيروست. به مطالبات دمكراتيك و حقطلبانه تا زماني كه نيرو پشت آن نباشد كسي وقعي نميگذارد. از يك گوش ميآيد و از گوش ديگر ميرود.
در دهههاي گذشته در خارج از كشور اقليتي از ايرانيان هيچ گاه دست از فعاليت و مبارزه با رژيم جمهوري اسلامي و براي آزادي، دمكراسي و استقرار نظامي مردمسالار كه در آن دين و دولت از هم جدا باشند، غفلت نكردند و البته همواره اين افتخار براي آنان باقي خواهد بود كه در سياهترين روزهاي عمر منحوس اين نظام ضد مردمي آنان پرچم مبارزه را به زمين نگذاشتند و به مبارزه با رژيم جهل و فساد و فريب ادامه دادند. ولي درصد بسيار كمي از ايرانيان خارج در فعاليتهاي عملي آنان از قبيل برگزاري نشستها، تظاهرات اعتراضي و اقدامات ديگر شركت ميكردند. ممكن است گفته شود دليل عدم شركت آنان اين بود كه اين اقدامات بدست سازمانهاي سياسي ترتيب داده ميشد و آنان رغبتي به شركت در آن نداشتند. ولي اكثريت عظيمي از سازمانها، كميتهها و گروهها را تشكلهاي غير سياسي تشكيل ميدانند. پس دليل آن سياسي بودن تشكلها نبود. بلكه اين بود كه آنان نيروي ناچيزي بودند. حتا زماني كه در ايران حوادثي مانند 18 تير و يورش وحشيانهي مزدوران رژيم به دانشگاه و دانشجويان صورت گرفت عكسالعملها باز از سوي آن اقليت هميشه در صحنه بود. اما تاثير آن در سطح جهاني ناچيز بود. ولي زماني كه در اعتراض به انتخابات نيروهاي ميليوني به خيابانها ريختند در خارج از كشور نيز ايرانيان به صورت وسيع و گسترده فعال شدند.
اگر ميخواهيم در خارج از كشور دولتها، احزاب، نهادهاي ملي و بيناللملي، شخصيتهاي فرهنگي و اجتماعي، ما ايرانيان را به حساب آورند و جدي بگيرند و در پاسخ به تقاضاها و مطالبات ما در پشتيباني از جنبش و مردم ايران اقدامات مؤثر و جدي بنمايند بايد نيرو شويم و نيروي ما در تشكل ماست.
ميگويند در خارج از كشور نزديك به پنج ميليون ايراني ساكن است. حتا اگر در صد كوچكي از جمهوريخواهان آزاديخواه، دمكرات و لائيك كه اكثريت عظيمي را از اين تعداد تشكيل ميدهند در تشكلي دمكراتيك و سراسري متشكل شوند، نيروي بزرگ و مؤثري بوجود خواهد آمد كه پشت جبههاي محكم و مؤثر براي مبارزان در داخل كشور و مانع بزرگي در برابر فشار، سركوب، زندان، شكنجه و كشتار به دست حاكمان ظالم و ستمگر رژيم اسلامي خواهد شد
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد