|
مردم کردستان برای دستيابی به خواسته های دمکراتيک خويش طی دهه های طولانی، مبارزات غرورانگيزی داشته و ازمراحل دشواری گذشته اند. سرکوب وستم شاهنشاهی وجنايات وبيداد سی ساله جمهوری اسلامی، پاسخی بوده است که اين حکومت ها به خواسته های عادلانه مردم کردستان داده اند.
پيش از انقلاب، خمينی در فرانسه با وعده هائی چون: حق خودمختاری کردستان و آزاد يهای سياسی نيروهای غيرمذهبی، کوشيد راه دستيابی به قدرت را هموار نمايد، اما با پيروزی انقلاب نه تنها اين وعده ها فراموش شد بلکه سردمداران اصلی حکومت از همان روزهای نخست، راه سرکوب پيشه کردند و جدالی ددمنشانه را با هرآنچه که نشانی از آزادی و دگرانديشی داشت، برگزيدند. مردم کردستان که همگام و دوشادوش مردم ايران در انقلاب ضد سلطنتی، فعالانه شرکت نموده بودند، با بهره بردن از فضای ايجاد شده پس از سقوط شاه، به دليل تجارب تاريخی و داشتن سابقه تشکليابی، خود را به اشکال گوناگون سازمان می دادند. احزاب و سازمانهای سياسی با گرايشات فکری ناهمگون، به رغم برخی کاستیها، کوشيدند با پی ريزی مناسباتی دمکراتيک، در اداره شهرها، روستاها و محلات نقش ايفا کنند. در نتيجه اين تلاش ها، تشکل های متعددی از نهادهای صنفی، شوراهای کارگری و دهقانی گرفته، تا انچمن های دمکراتيک گسترده ای شکل گرفتند. روندی که در کردستان پيش م یرفت، درتضاد آشکار با آن مسيری بود که سران تازه به قدرت رسيده میخواستند و درپيش میگرفتند. در"بهارآزادی“، سنندج اما، "نوروز" خونينی داشت. پس از اعتراضات مردم در مقابل تحريکات جريانات وابسته به حکومت مرکزی، تمامی يک شهر "ضدانقلاب" خوانده شد. نيروهای نظامی وارتش، که طبق قاعده، دفاع از "مرزها" را به عهده دارند، موظف به سرکوب مردم شدند. ارتش در انجام اين وظيفه از هيچ جنايتی فروگذار نکرد و شهر سنندج و ساکنان آنرا با بمباران هوائی و پرتاب توپ و خمپاره هدف قرارداد. بدينسان حاکميت نوپا، از همان آغاز، سرکوب هرگونه صدای مخالف و نگاهی متفاوت با خودرا، در دستور گذاشت آگاهی سياسی و نگاه مردم کردستان به تحولات بعد از انقلاب، زنگ خطری برای سياهانديشان حاکم به شمار میرفت. در کنار و همراه با صدای آزاديخواهان در سراسرايران، جنبش حق طلبانه مردم کردستان، جايگاهی ويزه يافته و در برابر حکومت جديد، به حق به سنگری برای دفاع از آرمان های تاريخی مردم ايران يعنی آزادی وچند صدائی، تبديل شد. سران حکومت هم به درستی اين دو را در ارتباط با هم می ديدند از اينرو، يورش به دانشگاه ها و حمله به مطبوعات و دفاتر سازمان های مترقی و دستگيری و محاکمه فعالين شناخته شده سياسی در تهران وساير مناطق را با حمله به کردستان پيوند زدند. نيروهای مدافع آزادی که از جدائی دين از دولت، تشکيل شوراهای مردمی در شهر وروستا و اداره دمکراتيک حامعه وبويژه ازبرابر حقوقی ملی دفاع می کردند، از طرف مردم کردستان، به شکل بارز و چشم گيری مورد توجه قرار گرفته، حمايت شدند. رای "نه" به رفراندم جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردين ۱۳۵۸، گواه آن است. عموم مردم کردستان به همراه نيروهای ترقيخواه، به راهی چشم دوخته بودند که در تقابل با اهداف حکومتگران بود. رژيم در پی چارهای میگشت تا فرصت کافی برای سازماندهی ارگانهای سرکوب به دست آورد. سفر نمايندگان حکومتی به کردستان از سوئی در خدمت دستيابی به اين فرصت بود و از سوی ديگر، به آشکار نمودن اين واقعيت کمک نمود که مردم کردستان سر تسليم در مقابل نظم جديد فرود نخواهند آورد. خمينی واطرافيان او با آگاهی از قرار دشتن اهداف اين جنبش در تقابل آشکار با نقشه آن ها برای جامعه ايران، يک راه را برگزيدند. حمله به کردستان برای از بين بردن هرگونه حرکت آزاديخواهانه و سرکوب هر فرياد حق طلبانه. آن ها نابود کردن هر صدائی را در دستور گذاشتند که به جای "وحدت کلمه"، تنوع را طلب مي کرد و به جای حکومت آسمانی، خواهان اداره سرنوشت خويش به دست خود می شد. دفاع از آزادی واهداف وارزش های اساسی را با توصيه واهی "الآن وقت اين حرفها نيست"، رها نساخت و برسينه سوداگران سياسی که به بهانه "مبارزه ضدامپرياليستی“، پايمالی ونفی دمکراسی را نظاره گر شدند، دست رد زد. درچنين وضعيتی بود که خمينی، در ۲۸ مرداد ماه سال ۱۳۵۸، با سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم و وارد آوردن اتهامات بی پايه به نيروهای سياسی در کردستان، که گويا خانواده نظاميان را به گروگان گرفته اند، و با تهيیج پاسداران و نيروهای تازه سازمان يافته، فرمان حمله به کردستان را صادر کرد. اين فرمان يکی ازسندهای مهمی است که نشان مي دهد چگونه تحت بهانه های واهی، مردم يک منطقه، دشمن و بيگانه تلقی شده و با خشونت و بی رحمی، سرکوب می شود. تجاوز وحشيانه و مغول واربه شهرها و روستاهای کردستان، بمباران مناطق مسکونی، به آتش کشيدن مزارع، کشتار جمعی، اعدام گروه گروه از فرزندان اين خاک و بوم در پاوه و سپس درديگر شهرها، يکی از"دستاوردهای“ انقلاب اسلامی بود که توسط آمر اصلی آن يعنی خمينی و ساير سران جمهوری اسلامی حکم آن صادر و به دست افرادی چون "چمران"، "ابوشريف" و "خلخالی“، عملی شد. اگر هم از وسعت بمباران و ويرانی شهرها وروستاهای کردستان و تلفات بيشمار جانی آن بگذريم، همان محاکمات خلخالی که پشت درهای بسته و ظرف مدت کمتر از چند دقيقه صورت می گرفت، به تنهائی نشاندهنده ماهيت ضدمردمی و ضد دمکراتيک رژيم است. صحنه اعدام دستجمعی درفرودگاه سنندج در شهريورماه سال ۱۳۵۸، به ويژه شليک به "احسن ناهيد" که با جراحات بسيار، از بيمارستان بر سر برانکارد منتقل شده بود و در حالت درازکش و درکنار برادرش تيرباران می شد، به تنهائی زبان گويای اقداماتی است که نامی جز جنايت عليه بشريت برآن نمی توان گذاشت. اين اعمال جنايتکارانه هرگز متوقف نشد. اعدام ها و کشتار جمعی در سال بعد توسط خلخالی در شهرهای کردستان، قتل عام و نسل کشی روستاهای "قارنا" و "قهلاتان"، اعدام ۵۹ تن ازجوانان مهاباد تنها ظرف يک شب، کوچدادن اجباری مردم روستاهای مرزی، تبعيد جمعی خانواده های فعالين سياسی ومصادره اموال آن ها، ترور رهبران وکوشندگان سياسی کرد، ايجاد جو رعب و وحشت وخفقان شديد به وسعت مناطق کردنشين وبسيارنمون ههای ديگر، شواهد انکارناپذيری است که می توان آنرا در چارچوب جنايت عليه بشر توسط جمهوری اسلامی قرار داد. سی سال پس از سالگرد فرمان خمينی به کردستان، جامعه ايران امروزه درشرايطی حساس قرار گرفته است. خشم فروخفته مردم طی اين سالها، در رويدادهای اخير، رژيم جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است. مبارزه و مقاومت دليرانه مردم عليه نظام حاکم، وارد مرحله نوينی شده است که نويد تغيير و تحول را باخود دارد. به مانند هميشه، پاسخ جمهوری اسلامی به مردم، سرکوب های شديد و رفتارهای فجيع و غيرانسانی است. اما برخلاف سابق، ماهيت واقعی استبداد مذهبی درابعادی کم سابقه برای همگان نه تنها آشکار گشته بلکه بنا به شرايط جديد وبرزمينه مساعد کنونی، محکوميت جمهوری اسلامی به جرم جنايت عليه بشريت، بار دگر واين باردر ابعادی همه جانبه تر، به طور جدی در ميان تمامی فغالين حقوق بشر و به طور کلی تمامی دلباختگان به عدالت وآزادی، موضوعيت پيدا کرده است. موفقيت در پيگرد رژيم جمهوری اسلامی برای جنايات مرتکب شده، در دادگاهی صالح، درگرو همکاری، همصدائی و همگامی تمامی نيروهائی است که در دفاع از حقوق بشر و برای آزادی مبارزه میکنند. شرايط کنونی، بستر مناسبی برای برداشتن گامهای بلند دراين راستاست که هم به لحاظ حقوقی و هم بويژه به لحاظ سياسی امکان آن فراهم شده است. دراين راه اما هر گونه تلاش برای محدود کردن جنايات رژيم جمهوری اسلامی به دوره کنونی ويا دوره های محدودی در طول حيات آن، با هر دليل و به هر بهان های انجام شود، خواسته يا ناخواسته، مانعی خواهد شد در راه به محاکمه کشاندن سران جمهوری اسلامی به جرم جنايت عليه بشريت. فاجعه ای که طی دو ماه گذشته بر سر مردم ما آمده است، به تنهائی مدعای جنايت عليه بشريت توسط جمهوری اسلامی است. اما فرمان حمله خمينی به کردستان و عواقب آن، تعرضات و سرکوب در ترکمن صحرا و خوزستان، اعدام ها و سرکوب های گسترده سال های اول دهه شصت، قتل عام سراسری در زندان ها در سال شصت و هفت، ترور دگرانديشان و قتل های زنجيره ای، همه و همه حاکی از اين واقعيت است که جنايت عليه بشريت توسط جمهوری اسلامی، قدمتی به اندازه طول عمر آن دارد. نمی توان آزاديخواه بود ويا از حقوق بشر سخن گفت اما اين واقعيات را نپذيرفت. مردم کردستان عليرغم تمامی خسرانی که تا کنون متحمل شده اند اما همچنان و با درسگيری از تجارب گذشته، در انتظار فرصتهای مناسب برای به نمايش گذاشتن اراده خود درراه ساختن آينده ای بهتر هستند. بی گمان، خيزش اعتراضی اخير مردم ايران و ارداه آنان برای رهائی از چنگال استبداد، راه پيوند مبارزاتی ميان تمامی آحاد جامعه، برای بر پائی ايرانی آزاد، آباد و دمکراتيک، را بيش از هرزمان ديگر هموار نموده است. ___________________________ * مطالعه تمامی مطالب ضميمه ، روزشمار کاملی ازرخدادهای آنزمان، که توسط آقای منصور بلوری (برگرفته از سايت بروسکه) نگاشته و تنظيم شدهاست، به همه خوانندگان عزيز توصيه میشود. ****** ضمیمه: بخش اول،بخش دوم،بخش سوم،بخش چهارم،بخش پنجم،بخش ششم نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|