logo





پزشکِ بخشِ اِمِرجِنسی

بخشِ سیزدهم

پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۸ ژانويه ۲۰۲۱

بهمن پارسا

...جریان کار و فعّالیّت ذهن آدمی در فرایند ِ همین شدنها ی پیوسته ، بطور ِ مدوام در کار طراحی و بررسی ایده ها و خیالات ِ دور و نزدیک است . این درست است که انسان موجودی است طبیعی و آفریده ی طبیعت ولی در یک نگاه بخوبی قابل ِ مشاهده و دریافت است که این موجود به شیوه ی طبیعی زندگی نمیکند و تمام کارکرد هایش از روزیکه توانسته روی دوپا حرکت کند موافقت دارد با دریافتهای مبتنی بر نفع جویی و ارضای خاطر خویش و هرچیز دیگر را در مسیر ِ زندگی در عرصه ی حیات ِ طبیعی موافق ِ همین باور و دریافت ، ارزیابی و عملی کرده . انسان موجودی است که برای مسرَّت اخلاقی خویش دست به کارِ اقدام ِ عملی میشود و بر همین اساس برای هر عملی تعریفی و معنایی ابداع و اختراع میکند، رضایت خاطر و مسرّت ِ اخلاقی مبتنی بر آمال ِ فردی عمده ترین انگیزه ی حرکات و فعالیت های انسان است و برای انسان همه ی بودنِ و قوانینی که در توجیه آن وضع کرده ،بر این محور استوار است. بعضی این مسرّت را در پیوستن به ملکوت اعلی و بهشت جاویدان می جویند و برای رسیدن به آن حتّی شهادت طلبی نیز میکنند؛ ایثار ، از خود گذشتگی ، عشق ِ بی پایان و تمامی عناوین دیگر حتّی قتل و غارت و نسل کشی برای آن است که تک تک افراد حاضر و شرکت کننده در تمامی اعمال از کاری که میکنند لذّت می برند و در خاطر ِ خویش مسرور میگردند. انسان موجود ی طبیعی است امّا طبیعی زندگی نمیکند و طبیعت برایش فقط منبعی است برای ارضای منافعش. در زندگی طبیعی هیچ مسئولیت قابل ِ تعریف و مشاهده یی وجود ندارد و هرآنچه واقع میشود از آن سبب است که واقع شوند ه است و شکلِ دیگری برایش متصوّر نیست . در زندگی طبیعی درّنده گان می درند و پرنده گان می پرند چون هستند ، نه طوفان ِ های عظیم بد ارزیابی میشوند و نه خشکسالی های طولانی . طبیعت عمل میکند بدون توجیه و تبلیغ ِ سبب. در کار ِ طبیعت هیچ قضاوتی وجود ندارد ،هرچیز واقع میشود برای اینست که واقع شدنی است همین و بس، در این فرایند اخلاق و اخلاقیات که از ابداعات آدم است نقشی ندارد. این آدمی است که در تمامی لحظات سببی برای هر حرکت خود دارد و این سبب یا اسباب را دائما با خویش حمل میکند و به تمامی نیز خود خواسته و خود آگاه است . خاستگاه ِ اخلاق در زندگی انسانی نیز همین خود محوری و نفع و یا مسرّت اخلاقی است که از عمل وی حاصل میگردد. طرّاحی های دراز مدّت و کوتاه مدّت انسان مبتنی است براین حسّ خود محور مآبانه و در گیر و دار ِ روزمّرگیها موافق اولویت های فرد خاصّ و در زمان خاصّ دیگر لایه های خیال و فرض و وجوب را از سر راه بر میدارد و خود را به منصّه ی ظهور میرساند. از این جهت است که باور به حرکت ِ دفعی و کشفّ ناگهانی و محصول ِ یک لحظه ، خلاف ِ زندگی ِ مادّی آدمی است.
سودابه خانم در سالن بزرگ خانه ی خود در تنهایی خویش ضمن بررسی ِ زندگی چندین ساله ی خویش با جیانی در میافت که بسا چیز ها بوده که خواسته و بنا به مصالحی به چشم پوشی گذرانیده و کما بیش آنها را از نظر میگذرانید. اینک امّا با اندیشیدن به زندگی منیژه و روابطش با ژُزِف ظرف مدّتی که این موضوع جنبه یی ملموس و حاضر پیدا کرده بود به این باور دست یافته بود که اگر مشوّق ِ تحکیم ِ این ارتباط نمیتواند باشد دست کم اینکه لازم است سدّ یا مانعی در این مسیر نگردد. با اینگونه ارزیابی ها و شناختی که از جیانی داشت و تا حدودِ زیادی نیز معتقد بود که مثل بسیاری موارد دیگری که در گذشته ها تجربه کرده بود جیانی در کار ِ طرحی است تا به روشهای خاصّ خودش در کار این دو نفر اخلال کند ! چگونگی آنرا هنوز نمیتوانست به تصویر و تصوّر در آورد ، ولی باور داشت که بدون ورود ِ در هر گونه درگیری بی نتیجه و شاید مخرّب این توان را دارد تا جیانی را در گیر ِ در اموری بکند که تا مدّتی از هرگونه خیال در مورد رابطه ی منیژه و ژزف فاصله پیدا کند و در اینکار پاره یی از خواسته هایش را در خصوص زندگی خود که همواره در حال ِ تعلیق و بقول معروف " حالا باشه ببینیم چی میشه ! " مطرح و عملی کند. پس از اینکه خستگی کار ِ روزانه را به در کرد نگاهی به ورودی خانه و سالن پذیرایی و آشپزخانه و تزیینات کرد و دست به کار ِ عملی کردن طرح ها و ایده هایی که طی سالیان داشته بود شد. تمام سعی و حواس خود را بکار گرفت تا جریان کار به سمتی نَرَود که موجب ِ درگیری بیهوده با جیانی بشود و خواست تا امور را طوری پیش ببرد که شوهرش را به طریق ممکن در گیر در آن کرده باشد.
اوّلین حرکت عبارت بود از بدست گرفتن کیسه زباله های فراخ و جا دار و با حرکت در اطراف خانه تمامی گلهای مصنوعی قدیمی را که کم هم نبودند از همه جای خانه جمع کردن و درون کیسه های زباله قرار دادن تا در روز جمع آوری زباله های محلّه با دیگر زباله ها در مقابل ِ در ِ خانه بگذارد و سپس به برداشتن تک تکِ گلدانهای بزرگ و کوچک پرداخت و آنها را در گوشه یی از گاراژ بزرگ خانه جای داد و با صدایی که خودش شنید گفت " خُب حالا شد یه چیزی ، دیگه حوصله مو ُ سر برده بودن !" دیر وقت بود و هر لحظه جیانی باید میرسید ولی سودابه خانم در انتظار نماند و برای خوابیدن راهی اتاق خواب شد. نیم ساعتی بعد جیانی مثل معمول خسته از کار ِ روزانه وارد خانه شد و بدون ِ توّجه به وضعیت موجود و طبق عادت رفت تا شب را در اتاق خواب به صبح برساند.
صبح روز بعد وقتی جیانی مرتّب و آماده برای رفتن به رستوران از پلّه ها پایین میآمد متوّجه شد در هال (ورودی) منزل از گلها و گلدانها خبری نیست ، نگاهی به اطراف کرد و متوّجه شد در هیچ کجا از آنهمه گل و گلدان چیزی باقی نمانده ! متعجّب شد ولی خیلی زود به این نتیجه رسید که چون روز نظافتِ خانه نزدیک همسرش قصد دارد از نظافتچی ها بخواهد کار ِ بهتر و دقیق تری انجام بدهند و با خود گفت " ینی میخاد خونه تکونی کُنِه ؟! " . لقمه یی نان و فنجانی قهوه را به روش ِ همه روزه صرف کرد و از خانه بیرون رفت. ولی در تمامی طول ِ مسیر با ذکاوت ِ خاصّ خود در بررسی این حرکت بود و قدری برایش غیر معمول بنظر میرسید امّا مثل همیشه اولویت با رستوران بود و امور مربوطه اش و به زودی مسیر خیالاتش راهی دیگر گرفت.
ساعت یازده ونیم سودابه خانم از در رستوران وارد شد ، دخترک ِ میز خوشامد گویی هنوز نیامده بود و جیانی نیز در محوطه نبود یکی از کار گران مشغول مرتب کردن آخرین میز باقیمانده بود و همه چیز مثل ِ همیشه Perfect بنظر میرسید. سودابه خانم در انتهای رستوران با لمس ِ صفحه ی کامپیوتر ورود و شروع بکار خود را اعلام کرد و راهی دفتر شد و دید که جیانی سخت مشغول و در گیر اوراق و اسناد است و گویی بدنبال ِ چیزی میگردد و به محض ِ دیدن سودابه خانم ضمن روز بخیر گفتن در مورد یکی دو سفارش و رسیدهای مربوطه پرسشهایی کرد و در ادامه گفت : خانوم گلا و گلدون راروُ چیکار کردی ؟
سودابه خانم گفت : گُلا روُ گذاشتم تو کیسه های زباله که روز آشغال جمع کنی بِدَم بِبَرَن، گلدونارَم میخام ببینم اگه از بچهّ ها ( منظور کارگران رستوران ) کسی میخاد بیان وَردارَن و اگرَم نه که ببریم بدیم به یکی از این موسسه های خیریه ، اونا هر چیزی رو قبول میکنن !
جیانی گفت : بله بله ، باشه ، امروز فعلن واسه ناهار سرمون شلوغه و یه رِزِرواسیون بیست و پنج تایی داریم ، بعدا صحبت میکنیم ، این دختره هم تلفن کرده ظهر نمیتونه بیاد شما خودت جلو رو اداره کن ...
جیانی اینرا گفت و به سرعت رفت که به اشپزخانه سرکشی کند و با سر آشپز ( شِف ) در مورد غذا ها و دسر و مخلّفات مربوط به میهمانان ناهار ظهر صحبت کند . سودابه خانم به فراست دریافت بعداز سالها همسرش غیر ِ این رستوران دارد به چیزی دیگری نیز فکر میکند. ساعات ناهار با توّجه به آن جمع بیست و پنج نفره و مشتریان معمولی به سرعت و در کمال ِ نظم و ترتیب امّا پر ازدحام برگزار شد و به راستی نیز از عهده ی چنین کار ها بر آمدن آسان و آرام نیست ولی تجربه سالیان متمادی از جیانی انسانی کار آزموده و آبدیده ساخته بود که کم پیش میآمد دست و پایش را گم کند ، در واقع او مدیر و مجری خوبی بود ، حرفه یی به معنای واقعی کلمه.
آنروز ساعت ِ آرامش و رکود رستوران قدری دیر تر آغاز شد، تا همه ی مشتریان رفته باشند و نظافت کلّی و ترتیب نظم برای شام آماده شود ساعت سه و نیم بعداز ظهر شده بود. جیانی همینکه فراغتی یافت با مراجعه ی به سودابه خانم ضمن تشکر از همکاری اش در پر کردن جای خالی دخترک میز خوشامد گویی و رسیدگی به دیگر امور ، به او گفت تا دیر نشده میرود به جیم ( ورزشگاه ) هم ورزشی کرده باشد و هم دوشی بگیرد تا برای شب آماده باشد و سودابه خانم با شناخت ِ کاملی که از شوهرش داشت دریافت که قصد ِ همسرش ارسال این پیام است که نسبت به گلها و گلدانها کاملن بی تفاوت است و اگر فرصتی شد در این مورد فکری خواهد کرد. سودابه خانم نیز با همان شیوه در پاسخ جیانی گفت پس تا دیر نشده زود تر برود که بتواند قبل از ساعت شش در رستوران باشد و در ضمن بد نیست بداند که دو تن از کارگران با خوشحالی کامل گفتند فردا صبح زود میآیند که از گل و گلدان آنچه را لازم دارند ببرند و از جیانی و همسرش نیز بسیار سپاسگزار بوده اند. باین طریق پیام سودابه خانم نیز این بود که "زدی ضربتی ، ضربتی نوش کن" . جیانی با عجله به سمت انتهای رستوران رفت و ساک ِ ورزشی اش را از دفتر برداشت و راهی ورزشگاه شد . ولی حتّی لحظه یی از گفتار و عملکرد سودابه خانم فارغ نبود.
یکی از دلایل حضور ذهن و احاطه ی کاملِ جیانی بر امورِ روزمرّه و اداره کار هایش به نحوی سهل و آسان و یا شاید عمده ترین دلیل آن این بود که وی در رابطه با امور داخلی و خانوادگی خود تقریبن مشکلی نداشت و در این رابطه مورد پرسش قرار نمیگرفت و نیازمند به پاسخگویی نبود . چنین وضعیتی بار بسیار ِ سنگینی را از دوش هرکسی بر میدارد و ذهن و نیروی تفکّر را در زمینه های دیگر آزاد تر میگذارد و با توّجه به اهداف و خواسته های فردی میتواند نتایج مفید یا مضّر ، مثبت و یا منفی به بار آرند. موافق دیدگاه ها و تمایلات ِ جیانی سبکباری کوله ی زندگی داخلی او سبب توّجه کامل و بی و چون چرایش شده بود بر حرفه اش و خوب هم پیش میرفت. حالا صحبت های سودابه خانم که برای جیانی طعم و مزه ی نا آشنایی داشت سببی بود تا در هضم آن حرفها دچار نوعی گرفتاری ذهنی بشود و در پی آن باشد که در یابد علّت این این حرکتِ ناگهانی و غیر مترقبه ی سودابه خانم چیست ! " حرکتِ ناگهانی ! " برای جیانی که تمام هوش و حواسش کار است برای اینکه بتواند دوران بازنشستگی را جایی در فلوریدا به سر ببرد و فکر و یا طرحی دیگر در سر ندارد طبیعی است که هرچیز خارج از این دایره " ناگهانی " بنظر برسد و در عوض تمامی اعمال ِ خویش را بر اساس ِ سابقه یی حساب شده و دقیق بررسی کند ، در نتیجه واضح است که این " ناگهانی " خیالی واهی بیش نیست.
حدود ساعت شش بود که جیانی از ورزشگاه به رستوران باز گشت و با خوشرویی با سودابه خانم و دخترک ِ میز خوشامد گویی برخورد کرد و ضمن تشکر از سودابه خانم به وی گفت اگر خواسته باشد میتواند به خانه برگردد. سودابه خانم مثل معمول به لحنی آرام گفت همه چیز خوب و مهیّا و آماده ی برگزاری ساعات ِ شام است و در ضمن - این " درضمن " تلنگری بود بر ذهن جیانی " به کار گران گفته که لازم نیست آنها فردا برای گل ها و گلدانها به خانه بیایند ، زیرا وی خود آنها را به نحوی داخل ِ اتومبیل خودش و جیانی جای داده و به رستوران میآورد تا هرچه را خواستند ببرند و مابقی را نیز یا میریزند در زباله دانی بسیار بزرگ پشت ِ رستوران و یا که میدهند به یک بنگاه خیریه و بدون آنکه منتظرِ عکس العملِ جیانی باشد خدا حافظی کرد و رفت تا از رستوران خارج شود. سودابه خانم خوب میدانست که بعد از خروجش جیانی به کارگران خواهد گفت که فعلن برای گلها و گلدانها عجله نکنند تا او خبرشان کند و به این ترفند حرکتِ احتمالی ِ جیانی را خنثی کرد.
سودابه خانم وقتی به خانه رسید بعد از تعویض لباس به آشپزخانه رفت تا فنجانی چای آماده کند و در همین موقع با منیژه نیز تماسی تلفنی بر قرار کند . میرفت که روی صفحه ی تلفن همراهش شماره ی منیژه را لمس کند که زنگ ِ تلفنش به صدا در آمد و این منیژه بود که برای احوالپرسی تماس گرفته بود. مادر و دختر از هر دری سخن گفتند و نا گفته پیداست که حواس منیژه بیشتر متوّجه سفری بود که نزدیک و نزدیکتر می شد و با مادر در مورد آن و هیجانی که داشت صحبت میکرد و در ضمن گفت که دوست دارد پیش از رفتن یک شبی را با مادر و پدر البّته با حضورِ ژزف باهم بگذرانند و باین ترتیب قبل از رفتن خدا حافظی هم کرده باشند . این بهترین فرصت بود تا سودابه خانم ضمن استقبال از پیشنهاد دخترش به وی بگوید بهتر است این دیدار را در رستوران بر گزار کنند چرا که برای پاره یی تغییرات اساسی اوضاع خانه چندان مرتب و مناسب پذیرایی نیست . منیژه با کنجکاوی از مادر پرسید منظورش چیست و سودابه خانم شرح داد که قصد دارد بعضی تعمیرات و باز سازی ها را در خانه ترتیب بدهد زیرا سالهاست که کاری زیر بنایی در خانه انجام نشده و نیاز است به رنگ درو دیوار و وضع آشپزخانه که دیگر بسیار قدیمی و کهنه است رسیدگی شود ، حمام ها و دستشویی ها و خلاصه خیلی کار های واجب دیگر ! منیژه واقعا شگفت زده شد و با تعجّب بسیار گفت مادر این در واقع یعنی Remodeling است هم زمان بسیار لازم دارد و هزینه ی اش باید زیاد باشد و اینکه آیا پدر با چنین کار هایی موافقت خواهد کرد و یا اصلن با او هیچ صحبتی کرده ؟ سودابه خانم در پاسخ گفت ، دخترم کار را دست و پا انجام میدهند ، این چشم است که میترسد! با پدر نیز صحبت خواهم کرد ، وقتش رسیده که وی نیز قبول کند و اگر موافق نباشد باید به موافقت وادارش کرد!
این مکالمه در ذهن و گوش منیژه به موسیقی ناشناسی می ماند که ارکستری نا همگون از سر بی مبالاتی مینوازد و مفهوم نیست. تنها چیزی که به نظرش رسید این بود که با نوعی ناباوری به مادر بگوید That is great, good luck mother و سودابه خانم در پاسخ گفت " آره واللّا نیاز دارم " و قرار گذاشتند تا تاریخی را پیش از سفر ِ منیژه برای دیدار و خداحافظی تعیین کنند. بعد از این مکالمه سودابه روی یک برگ کاغذ سفید مشغول ِ نوشتن لیستی از کار و تعمیرات مورد نظرش در جای های مختلف خانه شد. سخت مشغول این کار بود و گذشت ِ زمان را چندان در نمیافت، حدود ساعت نُه ونیم با شنیدن صدای اتومبیلی که روی راهروی مخصوص جلو در ورودی از حرکت باز می ایستاد از پنجره ی آشپزخانه نگاهی به بیرون انداخت و بی آنکه متعجّب شود دید که جیانی است که بخانه بازگشته ...

ادامه دارد



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد