logo





چگونه جمهوری اسلامی را به کناره گیری بکشانیم

جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۴ اوت ۲۰۰۹

هوشنگ معین زاده

HoushangMoinzadeh.jpg
پيامی که در تاريخ دهم ژوئيه به صورت سرگشاده به آقای خامنه ای نوشته بودم، با واکنش های متفاوتی از سوی ايرانيان روبرو شد. تعدادی از هم ميهنان ضمن استقبال از راه حل ارائه شده تذکراتی هم داده اند. از جمله اين که بعيد است آخوند جماعت به اين سادگی از غنيمتی که به چنگشان افتاده است دست بر دارند.
در پاسخ به اين تذکرات، ياد آور می شويم که اين نوع جا به جايی ها در بسياری از کشورها اتفاق افتاده است و دليلی ندارد که در کشور ما نيز اتفاق نيفتد. اين تصور که حکومت آخوندها تافته جدا بافته از ساير حکومت های ديکتاتوری است، کاملاٌ نا درست است. آنها هم سرنوشتی نظير همه ديکتاتورها خواهند داشت. کافی است که ما ايرانيان عاقلانه عمل و از فرصت های مناسب به درستی بهره برداری کنيم.

تحليل کوتاهی در اين باره
هيچ ديکتاتوری با هر پيشينه ای اعم از نظامی، دينی و ايدئولوژی حاضر به کناره گيری از مقام و منصب خود نيست. بنابراين، اگر آخوندها هم به اختيار خودشان باشد، تن به اين کار نخواهند داد. اما در مقابل چنين وضعی ما شاهد اين واقعيت هم بوده ايم که در همين چند دهه گذشته بسياری از حکومت های ديکتاتوری با خيزش مردم کشورشان از اريکه قدرت پائين کشيده شده اند. چنانکه اوضاع کشورهای اين ديکتاتورها را مد نظر قرار دهيم، خواهيم ديد که همه آنها تحت تأثير اثر دو واقعيت ناچار به کناره گيری شدند:
نخست قيام مردم سرزمينشان و پافشاری آنها برای خواسته های خود. دوم فشار افکار عمومی مردم جهان که علی القاعده در چنين اوضاعی به حمايت ملت های آزاديخواه بر می خيزند. ما اين گونه جا به جايی را در حکومت نژاد پرست افريقای جنوبی، حکومت سرهنگ های يونان، حکومت ژنرال پينوشه در شيلی، حکومت مارکوس در فيليپين و ديگر کشورها ديده ايم و می دانيم که همه اين حکومت ها بالاجبار از قدرت کناره گرفتند و حکومت را به مردم سپردند و رفتند. بنابراين، چرا چنين اتفاقی در کشور ما رخ ندهد و ما نتوانيم حاکمان کنونی را وادار سازيم که دست از حکومت بردارند و بروند. بخصوص اين که در شرايط کنونی موقعيت ما ايرانيان برای رسيدن به اين هدف از همه کشورهايی که به عنوان نمونه ياد شد، مناسب تر است. از يک طرف ما در دورانی به سر می بريم که جهان در اوج شکوفايی خبر رسانی است که کمک شايانی به جلب حمايت کشورهای جهان از خواسته های ما می کند. از جانب ديگر ما حدود پنج ميليون ايرانی مقيم خارج از کشور داريم که اکثر آنها به دنبال سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی هستند و سی سال تمام در اين راه مبارزه کرده و می کنند. مهمتر از همه اين که ايرانيان برونمرزی علاوه بر کميت قابل توجه از نظر کيفيت نيز در شرايط بسيار ممتازی قرار دارند که هيچ يک از کشورهای ذکر شده از چنين امتيازی برخوردار نبوده اند. از اينرو، شانس موفقيت ما از همه آن کشورها بيشتر است.
در اين ميان بزرگترين نقطه ضعف ايرانيان خارج از کشور، يکی عدم همبستگی و اتحاد آنهاست که تا به امروز نتوانسته اند گرد يک محور اصولی جمع بشوند و تلاششان را يکپارچه برای سرنگونی رژيم به کار بگيرند. فاکتور ديگر رخنه عوامل حکومت جمهوری اسلامی در ميان مبارزين است، کسانی که با فريبکاری خود را در صفوف اپوزيسيون جا داده اند.
اگر مبارزان راستين بتوانند اين دو مشکل را از سر راه خود بردارند بدون شک زودتر از آن که تصور می شود به اهداف خود خواهند رسيد.
آنچه را که من در پيام خود به آقای خامنه ای توصيه کرده ام، راه حلی بود بر مبنای يک حرکت مسالمت آميز، واقع بينانه و مبتنی بر موازين دمکراسی. قدر مسلم آقای خامنه ای و ديگر سردمداران جمهوری اسلامی نيز از سرنوشت حکومت های ديکتاتوری عصر جديد که به دمکراسی و مردمسالاری منتهی شده است آگاه هستند. مضافاٌ اين که خود آنها هم طليعه فروپاشی حکومتشان را به وضوح می بينند. با اين حال چون می دانيم که هيچ يک از حاکمان مستبد تا به بن بست کامل نرسد، دست از قدرت بر نمی دارد. لازم است که آنها را از طرق مختلف به اين مرحله برسانيم تا خود حکومت را رها کنند.
من در اينجا بر مبنای تجربيات خود در سازمانهای نظامی و سياسی، نظرم را برای پيروزی هم ميهنانم عرضه می کنم و از آنها می خواهم تا ارائه راه حل بهتر، مناسب تر و کارسازتر اين برنامه را سر لوحه تلاشهای خود قرار دهند و مطمئن باشند که اين روش در پيروزی جنبش کنونی مردم ايران موثر خواهد بود.
می دانيم که هيچ يک از حکومت های ديکتاتوری بدون فشار کشورهای خارجی وادار به کناره گيری نشده اند. لذا اين امر در باره کشور ما نيز صادق است. اگر می خواهيم از دست حکومت آخوندها رها شويم، می بايستی افکار عمومی مردم جهان بويژه رسانه های بين المللی را به رويدادهای کشورمان جلب کنيم تا از طريق آنان رهبران جهان تحت فشار قرار بگيرند و در عرصه های سياسی، اقتصادی و غيره رژيم را تحت فشار قرار دهند تا ناچار شوند حکومت را بدون خشونت و خونريزی به مردم واگذار کنند.
حضور چند ميليون ايرانی در سرتاسر جهان و موقعيت های ممتازی که در طول سه دهه گذشته در کشورهای مختلف جهان کسب کرده اند، بويژه روابط بسيار خوبی که با مطبوعات و رسانه های خبری و مقامات دولتی و بنيادهای بين المللی دارند، می تواند در اين امر بسيار سودمند باشد. آنها بايستی بکوشند و نظر دولت های جهان را به اجرای اين راه حل مسالمت آميز که در چندين کشور به مرحله اجرا گذاشته شده است سوق دهند.
اگر ما می خواهيم از حوادث غير مترقبه و نا خوش آيندی که در چنين شرايط بحرانی احتمال وقوع آن بسيار است و معمولاٌ هم به ضرر مردم و مملکت منتهی می گردد، بپرهيزيم، بايستی تلاش خود را بر سه محور اساسی استوار سازيم:
۱- در داخل کشور از هم ميهنانمان بخواهيم که با توجه به شرايط بسيار مناسب داخلی و خارجی قيام خود را پايدار نگهدارند و تحت هيچ عنوانی دست از خواسته های خود بر ندارند. آنها بايد مطمئن شوند که هموطنانشان در خارج از کشور با هوشياری کامل حرکت آنها را دنبال و حمايت می کنند. بی شک مبارزان داخل کشور هم می بايستی همزمان با حضور دائم خود در صحنه از شيوه های مختلف مبارزات مدنی بهره بگيرند و چراغ اين جنبش را تا پيروزی نهايی همچنان روشن نگهدارند.
۲- ايرانيان خارج از کشور برای آزادی ملت و نجات مملکت خود، لازم است همه اختلافات سياسی و عقيدتی و غيره را کنار بگذارند و يک پارچه برای به ثمر رسيدن جنبش کنونی به تلاش بپردازند. گردهمائی و انتخاب دبير يا رهبر نمادين برای هماهنگی تمام کوشش ها يکی از ضروری ترين و فوری ترين قدم هايی است که می بايد بردارند. خوشبختانه بسياری از ايرانيان و حتی رهبران سازمانها و گروههای سياسی و اجتماعی و فرهنگی بارها نوشته و گفته اند که هدف آنها در درجه نخست سرنگونی رژيم آخوندی و ايجاد يک نظام دمکراسی و سکولار بر مبنای منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد می باشد. به عبارت ديگر آنها به اين مرحله از بينش سياسی رسيده اند که پس از برکناری نظام جمهوری اسلامی مسائلی از قبيل نوع نظام، قانون اساسی و غيره را می توانند به صورت دمکراتيک در مملکت به مرحله اجرا بگذارند. از اينرو دليلی وجود ندارد که تا مرحله سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نتوانند دور هم بنشينند و با هم همکاری کنند.
۳- سومين محوری که باز هم وظيفه ايرانيان برونمرزی است، تلاش برای جلب افکار عمومی مردم جهان و به موازات آن رهبران و دولتمردان اين کشورها برای حمايت از اين جا به جايی مسالمت آميز است. اين امر نيز می بايستی بصور گوناگون مطرح و برای انجام آن همه سازمانها و گروهها و حتی شخصيت های علمی و اقتصادی و فرهنگی و غيره به ميدان بيايند و يک پارچه برای انجام آن پافشاری کنند تا اين که همه دول جهان به اين باور برسند که چاره ای جز پيروی از خواسته های ملت ايران ندارند.
اين چنين است که ما می توانيم به پيروزی برسيم و حکومت جمهوری اسلامی را به مرحله ای بکشانيم که ناچار گردد تن به خواسته مردم بدهد.
اين نکته را هم ياد آور می شوم که اگر اين سه مرحله هر چه زودتر آغاز و پيگيری نگردد، جنبش کنونی با پيروزی يکی از دو جناح درگير به پايان خواهد رسيد. در آن صورت هر يک از جناح ها که پيروز گردد، چه آنهايی که خود را اصلاح طلب می نامند و چه کسانی که خويشتن را اصولگرا می پندارند، حاصلی برای ملت ايران نخواهند داشت. چرا که مدعيان اصلاح طلب بيست و چهار سال تمام مصدر امور کشور بودند و بزرگترين آسيب ها را ملت ايران در اثر حکومت آنها ديده است. اصولگرايان هم که دومين چهار سال حکومت خود را می خواهند آغاز کنند، تکليفشان برای همگان روشن است. بنابراين، تنها راه چاره ملت ايران حذف نهايی حکومت دينی جمهوری اسلامی، چه بنام اصلاح طلبان و يا اصولگرايان است.
سی سال تمام هم ميهنان ما در درون کشور چشم اميد به خارج از کشور و ايرانيان برونمرزی دوخته بودند و انتظار می کشيدند که هم ميهنانشان در برونمرز برای نجات آنها قدمی بر دارند. اکنون که خود آنها پا به ميدان گذاشته و با خون خود قيامی چنين شکوهمندی را به راه انداخته اند، منتطرند که هم ميهنانشان بخاطر نجات مردم و مملکت خود دست از اختلافات بردارند و با قاطعيت و به صورت يک پارچه از تلاش آنها حمايت کنند تا قيامشان به نتيجه برسد.
دريغ است در اين برهه از زمان، از چنين شرايط مناسب بهره نبريم و به ياری آنهايی که خارج از دعواهای شخصی و عقيدتی و غيره با تمام وجود به ميدان آمده اند نشتابيم.
پاريس، پنجم ماه اوت ۲۰۰۹ – هوشنگ معين زاده

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد