«در وادی انقلاب» عنوان کتابی است در برگیرنده مواضع و دیدگاههای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران(اسفند۱۳۵۷- تیرماه۱۳۵۵) که به مناسبت پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری جنبش فداییان خلق بزودی توسط نشر باران در سوئد منتشر میشود.آنچه در پی میآید برگهایی از بخش نخست کتاب با عنوان «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در آستانۀ انقلاب» است که در آن به مواضع و دیدگاههای سازمان از تیرماه ۱۳۵۵ تااسفند۱۳۵۷ پرداخته میشود. بخش دوم کتاب نیز اعلامیهها و سایر اسناد منتشر شده توسط سازمان در آن مقطع زمانی را دربرمیگیرد.
برای حیات سیاسی جریانی که در تاریخ معاصر ایران با نام و هویت«سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» شناخته میشود چهار دورۀ تاریخی را میتوان در نظر گرفت:
دورۀ نخست، سالهای آغازین دهه چهل تا ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ را در برمیگیرد. در این سالها مشی مبارزه مسلحانه در ستیز با رژیم شاهنشاهی مورد توجه برخی از محافل سیاسی- دانشجویی قرارگرفت. مجموعه تلاشهای تعدادی از نیروهای مبارز جوان منجر به تشکیل گروهی بینام در آن سالها شد که با حمله به پاسگاه سیاهکلِ لاهیجان موجودیت یافت.[۱] دورۀ دوم حیات این جریان از ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ آغاز و تا تیرماه ۱۳۵۵ ادامه داشت و در ابتدا با نام «چریکهای فدایی خلق» و سپس «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» مشهور شد. این دورۀ پر جنب و جوش سازمان با جان باختن حمید اشرف و تعدادی از کادرهای اصلی سازمان درتیرماه ۱۳۵۵ وارد روزها و ماههای پر مخاطرهای میشود و گاه تا مرز فروپاشی پیش میرود. دورۀ سوم و کوتاه حیات سیاسی سازمان که از تیرماه۱۳۵۵ تا اسفندماه ۱۳۵۷ را در برمیگیرد دارای فراز و نشیبهای بسیاری است. در ماههای نخستِ پس از جان باختن حمید اشرف، نیروهای باقیمانده برای بازسازی تشکیلاتی با دو دشواری بزرگ روبرو بودند: از یک سو شدت تعقیب و مراقبتهای همه جانبۀ ساواک تا حدود زیادی امکان هرگونه فعالیتی از جمله عملیات نظامی را از آنها گرفته و همین امر موجب شده بود تا دغدغه کسانی که در راس این تشکیلات قرار میگرفتند بیشتر به حفظ موجودیت تشکیلات سازمان معطوف شود. از سوی دیگر مخالفت تعدادی از کادرها بر سر ادامۀ مشی نظامی، سازمان را با بحرانی درون تشکیلاتی روبرو کرد، همان اختلافاتی که به اولین انشعاب در تاریخ این سازمان(آبان۱۳۵۵) منجر شد.[۲] همین دو عامل، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را در آستانه انقلاب با معُضل کمبود کادرهای تحلیلگر و آگاه به مباحث سیاسی روز روبرو کرد. برای رفع این کاستی سازمان به عضوگیری"ویژه" از میان زندانیانِ سیاسی پرداخت که با باز شدن نسبی فضای سیاسی کشور بتدریج از زندانها آزاد میشدند تا بلکه از این رهگذر کیفیت نیروهای تشکیلاتی سازمان را از نظر تواناییِ سیاسی و تئوریک فزونی بخشند[۳]. دورۀ چهارم حیات یا آخرین دورۀ حیات سیاسی این سازمان با نام واحد از۱۹ اسفند ۱۳۵۷ با انتشاراولین شماره نشریه کار(ارگان سازمان) آغاز و در ۱۶ خرداد ۱۳۵۹( شماره۶۱ نشریه کار) به پایان میرسد. سازمان از این تاریخ و از این شمارۀ نشریۀ کار دچار بزرگترین انشعاب تشکیلاتی و سیاسی در تاریخ موجودیت خود شد و در جامعه به دو گروه اکثریت و اقلیت شهرت یافت و این پایانی بود بر جریانِ سیاسی که با نام وهویت یکپارچه«سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» در ادبیات سیاسی دهۀ پنجاه مشهور شده بود. در هریک از دورههای چهارگانه فوق، سازمان از نظر نیروهای آگاه به مباحث ایدئولوژیک و سیاسی، دارای ویژگیهایی بود که این ویژگیها در کم و کیف آثار و اسناد منتشر شده در مقاطع مختلف بازتاب یافته است. در دورۀ نخست، بنیانگذاران سازمان از بیژن جزنی تا امیرپرویز پویان و مسعود احمدزاده آثاری به منظور بسط و تشریح تئوری مبارزه مسلحانه و لزوم عمل به آن در شرایط سیاسی روز تالیف کردند. خاستگاه برخی از افراد نسل نخست سازمان بخصوص در تبریز، حلقههای روشنفکری دهه چهل بود به همین دلیل آنها نه تنها با ادبیات فارسی و فن نگارش بیگانه نبودند بلکه تا قبل از پیوستن به تشکیلات مطالعه از وجوه اصلی زندگیشان به شمار میرفت. پس از رسمیت یافتن« چریکهای فدایی خلق» و در دستور قرار گرفتن مبارزه مسلحانه تعداد افرادی که میتوانستند در کار تئوریک به یاری سازمان بشتابند به دو دلیل به طور محسوسی کاهش یافت.
ضرورت"عمل" در استراتژی سازمان و شدت "عمل" ساواک که از دوسو به کوتاهی عمر چریک دامن میزدند فرصت و اولویت مطالعه را از آن نیروها گرفته بود و یا به جزوهها و اسناد درون سازمانی محدود کرده بود. در این دوره، اگر حمید اشرف به عنوان رهبر بلامنازع فداییان نقش مهمی در ساماندهی تشکیلاتی و عملیاتی آن داشت حیات تئوریک سازمان با نام حمید مومنی گره خورده بود[۴] بسیاری از آثار تئوریک سازمان در این دوره چه در جدال تئوریک با مصطفی شعاعیان و گروه ستاره [۵] و چه در پاسخ به آرای حزب توده توسط او به نگارش درآمده است. همزمان با تلاشهای حمید مومنی، در درون زندان نیز بیژن جزنی در کار تالیف آثار تئوریک در ارتباط با جنبههای مختلف مبارزه کوشا بود، آثاری که به کوشش همسرش به دست تشکیلات رسیده و در نشریات سازمانی داخل و خارج از کشور بدون اشاره به نام او منتشر میشدند، تنها پس ازجان باختن جزنی و جمعی دیگر در فروردین ۱۳۵۴ بود که از او به عنوان نویسندۀ آن مقالات و کتابها یاد شد. شاید در هیچ دورهای از حیات سازمان کمبود نیروهای آگاه و متبحر به مباحث تئوریک و سیاسی که از قضا دستی هم در نوشتن داشته باشند به اندازه ماههای آغازین انقلاب به چشم نمیخورد. پا به عرصه گذاشتن نیروهای تازهای در عرصه سیاسی و اجتماعی و طوفان حوادثی که یکی پس از دیگری از گرد راه میرسیدند بیش از همه نیازمند کادرهایی بود که با قدرت تحلیل و درک شرایط سیاسی و اجتماعیِِ روز بتوانند آرا و دیدگاههای سازمان را برای خیل عظیمی از هوادارانی تبیین کنند که جانفشانی و آوازۀ نام چریک آنها را در زیر چتر سازمان گرد آورده بود. از اسفند ۱۳۵۷ با انتشار نشریه کار و پیوستن تعدادی از زندانیان آزاد شده و فعالین خارج از کشور به تشکیلات این کمبود تا حدی جبران شد ولی بازهم نتوانست سازمان را به لحاظ تسلط بر مباحث تئوریک و سیاسی در موقعیت ویژه و برتری نسبت به سایر جریانات چپ قرار بدهد به طوری که این کاستیها در کنار دیگر عوامل از یک سو موجودیت واحد سازمان را با انشعابهای پی درپی روبرو کرد و از سوی دیگر موجب شد تا کم کم نیروهایی از سازمان جدا شده و به سایر جریانات سیاسی چپ بپیوندند. بررسی و بازخوانی مهمترین دیدگاههای سازمان در آستانۀ انقلاب نشان میدهد که بحران تئوریک- سیاسی سر برآورده در نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب ریشه در گذشتههای دور و نزدیک سازمان داشته است. این اسناد و مدارک نشان میدهد که ناهمخوانی و گاه تضاد باورهای ایدئولوژیک و سیاسی با روند رخدادهای روزانه چگونه یک سازمان سیاسی- نظامی را در برخورد با موج توفنده حوادث دچار سیاستزدگی روزمره و ارائه تحلیلهایی به دور از واقعیات جاری در جامعه میکند تا جایی که گاه بدون تاثیر در روند رخدادها تنها به دنبال همان رخدادها کشیده میشود با اینهمه نبایستی از خاطر برد این جزوهها واعلامیهها که امروزه به بوته نقد و بررسی گذاشته میشود در زمانۀ خود وقتی به زحمت بسیار یافته و خوانده میشدند چه شوری در جانِ شیفته جوانانی برمیانگیختند که بیش ازهر چیزی به بهرورزی و آزادی مردمان سرزمین خویش میاندیشیدند با یاد همۀ آنانی که در این راه جا باختند به مهمترین وجوه دیدگاهها و سیاستهای سازمان بر مبنای اعلامیهها و سایر اسناد منتشر شده در حد فاصله تیرماه ۱۳۵۵ تا اسفند ۱۳۵۷ پرداخته میشود....
*نشرباران:
www.baran.se
info@baran.se
______________________
[۱]. کتاب«اسم شب سیاهکل» از نگارنده به این دوره تاریخی اختصاص دارد.
[۲]. درابتدای«اعلامیۀ توضیحی مواضع ایدئولوژیک گروه منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» منتشر شده در آبان ماه ۱۳۵۶ آمده است:« درآبانماه سال گذشته، انشعابی بمثابه نتیجۀ منطقی سیر ایدئولوژی"سازمان چریکهای فدایی خلق" در این سازمان بوقوع پیوست. این انشعاب نه تنها محصول رشد تناقضات درونی این سازمان، بلکه بطور عمده واکنشی در جهت تصحیح نارساییها و بنبستی بشمار میرفت که کل جریان مسلحانه در حل مسایل و معضلات انقلابی کشور ما بدانها دچار گردیده بود.». گروه منشعب در نخستین ماههای پس از انقلاب به حزب توده ایران پیوست.
[۳]. پس از موج حوادث تیرماه ۱۳۵۵، در اوایل بهار ۱۳۵۶ مرکزیت سه نفرهای در سازمان با عضویت احمد(هادی) غلامیان، مجیدعبدالرحیمپور و محمدرضا غبرائی تشکیل شد. یکی از تصمیمات محوری این رهبری جدید، عضوگیری "ویژه" از افراد با تجربه سیاسی به منظور بازسازی تشکیلاتی و پاسخ به نیازهای تئوریک و سیاسی جنبش بود. در سیاستگذاری جدید قرار بر این شد تا فقط افرادی عضوگیری و مخفی شوند که از نظر سیاسی و تئوریک دارای تجربیاتی باشند. در پی این تصمیم از تابستان همان سال تعدادی از زندانیان سیاسی که بتدریج آزاد میشدند به عضویت سازمان پذیرفته شدند.(گفتگو با مجید عبدالرحیمپور، هانوفر آلمان، تابستان۱۳۴۹).
[۴]. حمید مؤمنی متولد ۱۳۲۱ در روستای بیدسرخِ شهرستان صحنه است. او پس از اتمام دوره لیسانس دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد و همزمان به ترجمه و تالیف در زمینههای مختلف سیاسی و تاریخی پرداخت.
[۵]. گروه ستاره یکی از گروههای دانشجویی مرتبط با سازمان در خارج از کشور بود که پروسه وحدت آنها با سازمان(معروف به پروسه تجانس) به سرانجام نرسید و آنها سازمان "اتحاد کمونیستی" را تشکیل دادند که در جریان انقلاب به سازمان "وحدت کمونیستی" تغییر نام یافت.