logo





بایدن در هیأتی از منجی و رهاننده

پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰ دسامبر ۲۰۲۰

س. حمیدی

قریب دو سال از دور دوم تحریم‌ها علیه ایران می‌گذرد. ولی مردم از این تحریم‌ها با عنوان خودتحریمی نام می‌برند. چون گناه آن را بیش از همه به پای دولتمردان جمهوری اسلامی مینویسند. بیدلیل نیست که همین دولتمردان از فردای برجام نمونه‌هایی از موشک‌های جدید خود را به نمایش گذاشتند. موضوعی که سرآخر به تحریک اسراییل و دولت جدید جمهوریخواه در امریکا انجامید. از سویی سپاهِ قدس حکومت نیز ضمن دستاندازی به حریم کشورهای منطقه، زمینه‌های کافی و وافی برای مقابله‌ی پنهانی با اسراییل وامریکا فراهم دید. درنهایت هم کشورهای غربی نظارت و کنترل کشتیرانی را در خلیج فارس به دست گرفتند و حضور بلامنازع خود را در آب‌های جنوبی ایران اعلام کردند. کشورهای عربی نیز ضمن اعلام سیاست فاصله‌گذاری خود با ایران، امضای پیماننامه‌های دوستی درازمدت را با اسراییل لازم شمردند.

ولی پدیده‌ی تحریم در همین مدت به ظاهر کوتاه دو ساله، حدود چهارصد میلیارد دلار زیان روی دست ایران گذاشت. آن‌وقت بیکاری کارگران و تعطیلی بنگاه‌های بزرگ و کوچک را در ایران دامن زد. از همه مهم‌تر کمبود یا نبود دارو و درمان، به مرگ تدریجی بسیاری از بیماران خاص انجامید. همچنین سرمایه‌گذاری خارجی در ایران ته کشید و شرکت‌های غربی در نقشی از پیمانکار برای همیشه به کار خود در ایران پایان دادند. جدای از این، ادامه‌ی چنین سیاست نابخردانه‌ای تورم و گرانی مداوم را برای مردم به ارمغان آورد که تداوم آن‌ها به زنجیره‌ای از ابربحران و ابرتورم فعلی انجامیده‌است.

اما پاسخ حکومت به مطالبات تلنبار شده‌ی مردم، همواره شگردهای جدیدی از سرکوب را به همراه داشته است. چنان‌که آبان ماه سال گذشته شورش اعتراضی همگانی مردم در تمامی شهرهای بزرگ و کوچک کشور پا گرفت که حکومت ضمن سرکوب وحشیانه‌ی آن، کارنامه‌ای ننگین از خود بر جای نهاد.

جمهوری اسلامی اکنون قصد دارد همراه با بازگشت امریکا به برجام سیاست برگرداندن ارزهای خود را از بانک‌های خارجی به اجرا بگذارد. دولت ایران در صورت عملیاتی شدن چنین توافقی، چیزی حدود سی‌صد میلیارد دلار ارز خارجی به دست خواهد آورد. اما مردم بین خود واگویه‌ای را تکرار می‌کنند که سیدحسن نصرالله از هم‌اکنون برای دریافت دلارهای جدید، به انتظار نشسته است. دفعه‌ی پیش نیز دولت ایران همین سیاست نامردمی را به پیش برد. یعنی پول‌های بلوکه شده را به داخل کشور کشانیدند و دلارهای یاد شده را خیلی زود در جیب امثال سیدحسن نصرالله‌های شناخته و ناشناخته جاسازی نمودند. اکنون هم همه‌ی مردم از نو دولت‌مردان جمهوری اسلامی را به ادامه‌ی همین سیاست‌های نامردمی متهم می‌کنند. چون سرانجام همین دلارها در این‌جا و آنجای جهان، پشتوانه‌ای برای ترور و تخریب قرار خواهد گرفت.

از سویی، پدیده‌ی تحریم یا خودتحریمی، صنایع خودروسازی ایران را به گونه‌ی شگفت‌آوری به خاک سیاه نشانید. چنان‌که برای پاسخ‌گویی به نیاز بازار، هم‌اکنون تقاضایی بیش از دو میلیون و پانصد هزار دستگاه خودرو در جامعه پا گرفته است. پیداست که همراه با عادی شدن اوضاع اقتصادی و لغو تحریم‌های موجود هم دولت هرگز نخواهند توانست چنین صف پرشماری از خرید خودرو را جمع کند.

در صنایع نفت هم شرکت‌های اروپایی و خاور دور پایشان را از ماجرای تحریم پس کشیدند. در نتیجه پارس جنوبی اهداف بلندمدت خود را نیمه‌کاره رها کرد. پالایشگاه‌های دهگانه‌ی کشور هم از توسعه یا "اورهال" شدن خود جا ماندند و برای دستیابی به تکنولوژی نو هرگز فکرشان به چیزی قد نداد.

صنایع پتروشیمی نیز همان چرخه‌ی نارکارآمد صنایع نفت را به نمایش می‌گذارند. چنان‌که اکثر پروژه‌های توسعه در این صنعت هم با تنگناهای جدی دست و پنجه نرم می‌کنند. چراکه منابع داخلی پاسخگوی سرمایه‌گذاری در صنایع نفت و گاز نیستند و در عین حال همراه با تداوم تحریم، هرگز به تکنولوژی جدید دسترسی نخواهند داشت. صنایع فولاد، فلزات اساسی و کانی‌های فلزی ما هم بدون استثنا همان چرخه‌ی معیوب صنایع نفت، گاز و پتروشیمی را دوره می‌کنند.

ولی اکنون پس از انتخابات امریکا و پیروزی دموکرات‌ها، همگی ظهور موعودی را به نظاره نشسته‌اند که شاید پیدایی این موعود جدید بتواند در نقشی از منجی و رهاننده، گره از کار فروبسته‌ی حکومت بگشاید. دولت نیز کم و بیش چنین اندیشه‌ای را در رسانه‌های عمومی خود تبلیغ می‌کند. گویا با لغو تحریم، همه‌ی آسیب‌های کشور به پایان خواهد رسید. پیداست که ضمن تبلیغاتی از این نوع، مقصر اصلی را در ناکامی سیاست‌گذاری‌های عمومی کشور به فراموشی می‌سپارند. داستانی که بیش از چهل سال بدون استثنا در فضای تبلیغات حکومت ادامه می‌یابد. اکنون هم قرار است که سیاست دوستی با آمریکا را به پیش ببرند، بدون این‌که بخواهند آسیب‌های چهل سالهی سیاست ستیزه‌جویی‌های کورکورانه با آمریکا را به عهده بگیرند.

در عین حال، میانه‌روهای درون حکومت قصد دارند که موضوع بازگشت آمریکا به برجام را تا برقراری ارتباط دیپلماتیک با آن کشور به پیش ببرند. به همین دلیل هم بیش از سایر نیروهای رقیب از روی کار آمدن بایدن و دموکرات‌ها در امریکا خوشحال به نظر می‌رسند. ولی اصولگرایان به سهم خود تلاش می‌ورزند تا میانه‌روها از عملیاتی شدن چنین سیاستی بازبمانند. درنتیجه راهکار انسداد سیاسی دولت فعلی را به پیش می‌برند. موضوعی که کم و بیش تا انتخابات ریاست جمهوری بهار سال آینده دوام خواهد آورد. انتخاباتی که در آن، شرایط لازم برای روی کارآمدن مهره‌ای نظامی و سپاهی آماده نیست. شاید هم اصولگرایان مجبور بشوند که به ریاست جمهوریِ مهرهای میانه‌رو همانند حسن روحانی تن دربدهند. چنین رویکرد مماشات‌جویانه‌ای به حتم حمایت اصلاح‌طلبان حکومت را هم به همراه خواهد داشت که به طور حتم در چانه‌زنی‌های سیاسی جمهوری اسلامی با آمریکا، تسهیل‌گری به عمل خواهد آورد.

اما این چانه‌زنی سیاسی، در زمانی به عمل می‌آید که حکومت برگ برنده‌ی کارسازی برای گفت و گوی دو جانبه‌ی خود در اختیار ندارد. چون حکومتیان دانسته و نادانسته از پیش تمامی برگ‌های برنده را به رقیب خود واگذار کرده‌اند. درنتیجه اروپا به همراه چین و روسیه قادر خواهند بود که ایران را به نحو دلخواه خود در پهنه‌ی شطرنج سیاست جهانی بگردانند. در عین حال، دوستی و همگرایی‌های بین‌المللی هرگز به کار دولتمردان جمهوری اسلامی نخواهد آمد. ولی چنین سیاست کوری دوستی ایشان را با چین و روسیه تضمین خواهد کرد تا هم‌چنان بتوانند در عرصه‌های جهانی به ناسازگاری خود ادامه بدهند.

جمهوری اسلامی ضمن پیشبرد چنین سیاست بی‌آینده‌ای به حتم خواهد توانست به نمونه‌های جدید اما کهنه و قدیمی از ابزار امنیتی و اطلاعاتی روس‌ها و چینی‌ها دست بیابد. این ابزارهای جدید، از آن نظر شوق حکومت را برمی‌انگیزد که ضمن بهره‌مندی از آن‌ها می‌تواند به سرکوب‌های داخلی خود ادامه دهد. چون وقتی برنامه‌ای برای پاسخگویی به چهار دهه مطالبات تلنبارشده‌ی مردم در کار نباشد چاره‌ی ماندگاری خودشان را تنها به خرید ابزارهای امنیتی و اطلاعاتی از چین و روسیه پیوند می‌زنند. به طور حتم بخشی از دلارهای آزاد شده، از نو به چین و روسیه بازخواهد گشت تا آن‌ها را در همین راه به مصرف برسانند. چنانکه الگوبرداری ناقص و بی‌پشتوانه از رفتارهای سیاسی چین و روسیه نیز به انتخاب همین راهکارهای هرز و دنباله‌روانه برمی‌گردد.

بدون تردید پس از روی کار آمدن دموکرات‌ها و بایدن در آمریکا، تشنج‌آفرینی ایران در عرصه‌های بین‌المللی، هم‌چنان ادامه خواهد یافت. چون دولتمردان جمهوری اسلامی بر پایه‌ی همین تشنج‌آفرینی‌ها است که به هنجارهای ناصواب و ساده‌لوحانه‌ی خود در این‌جا و آن‌جای جهان تداوم می‌بخشند. آنان هرچند با بخش‌هایی از امپریالیسم جهانی به هم می‌آمیزند ولی تبلیغی را به پیش می‌برند که گویا به منظور پیشبرد اهداف "اسلام" خواهند توانست با بخش‌هایی دیگر از همین امپریالیسم به چالش برخیزند. مدیران بالادستی حکومت ضمن اتخاذ چنین شیوه‌هایی است که از حقارت سیاسی خود در داخل و خارج توجیه به عمل می‌آورند.

در حقیقت رؤیایی از قرآن، احادیث شیعه و قانون اساسی موهوم حکومت را در سر می‌پرورانند که گویا خودشان در آینده خواهند توانست به نمونه‌هایی فرآوری شده و جدیدتر از امپریالیسم ببالند. به همین خاطر هم در سامانه‌ای بی‌سامان از ساختار وارفته‌ی حکومت، سپاه قدس را سامان می‌بخشند و خط سیری عوامانه از شوالیه‌گری را در کشورهای منطقه به نمایش می‌گذارند. به طبع فقط براندازی جمهوری اسلامی خواهد توانست به باورهای کج‌اندیشانه‌ای از این دست پایان ببخشد.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد