سال گذشته ویدیوئی در رسانه های مجازی پخش شد که نشانگر گوشه ای از فقر و بیعدالتی در جامعه وهمچنین تلاش یکی از هزاران کودکی بود که برای امرار معاش بهعنوان تنها امکان کاری موجود نان خودرااز میان زبالههای متعفن می جست،این ویدئو دختر ۱۲ ساله لاغر اندامی را نشان میدادکه با لباس پسرانه شبها درمیان زبالهها در جستجو و جمعآوری اشیا و ضایعاتی بود تا با فروش آنها بتواند هزینه زندگی محقرانه خانواده سه نفری و مخارج مداوای پدر بیمارش را تامین کند، هنگامیکه مصاحبه گر از دختر پرسید که چرا شبها و بالباس پسرانه در حال جمعآوری ضایعات از زبالهدانها ست، در پاسح اظهار داشت که چون روزها به مدرسه میرود ناچار است شبها کار کند و چون شبها خیابانها خلوت هستند، لباس پسرانه میپوشد تا برای او مزاحمت ایجاد نکنند. وضعیت زندگی این دختر زحمتکش و شرافتمند نمونهایست از هزاران کودکی که هزینههای زیستن را در میان سطلهای بیماریزای آشغال بهدست میآورند و میزان غم و شادی آنان بستگی به میزان جمعآوری پسماندههای غذا واشیا و ضایعات قابل فروش دارد .
دراین روزها همانطور که در خیابانهای تهران دیدن اتومبیلهای آخرین مدل آقازادهها عادیست، دیدن پیرزنان و پیرمردان و کودکان که تا کمر خم شده ودر میان آشغالدانیها در جستجوی پسماندههای غذا و یا ضایعات قابل فروش هستند نیز، تبدیل به امری عادی شده است. در ۲۰ سال اخیر به برکت سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی اختلاف طبقاتی افزونتر شده و طبقه متوسط فقیر و طبقه فقیر و کم درآمد به زیر خط ققر رانده شدهاند. در چنین شرایطی بدیهیست که بر میزان زبالهگردها همچنان افزوده خواهد شد.
آمار دقیقی تاکنون از زبالهگردها اعلام نشدهاست، زبالهگردها بر دو دستهاند دسته اول شامل زنان و مردان فقیر و تهیدست، کودکان خیابانی و معتادان هستند که در میان انبوه زبالهها بهدنبال پس ماندههای غذا هستند تا حداقل با لقمهای غذا سدِجوع کنند، دسته دوم کودکانی هستند که در میان آشغالدانیهای درون شهر و حاشیه شهر در جست وجوی اشیا و صایعاتی مانند شیشه، بطری قوطیهای نوشابه،آهن، حلبی، مقوا، کارتون، پلاستیک، تکههای پارچه، نان خشک و دیگر ضایعات قابل فروش هستند، دراین سالها بهعلت ازدیاد زباله گردها باندها و پیمانکارانی ایجاد شدهاند که کودکان تهیدست و نیازمند را درازای مبلغ ناچیزی اجیر میکنند واشیای جمعآوری شده را کیلوئی ۵۰ تا ۷۰ تومان از کودکان خریداری میکنند وآنرا کیلوئی ۱۲۰ تا ۱۵۰ تومان به کارخانه ها، کارگاهها و حرفههائی که این ضایعات را بازسازی میکنند، میفروشند. این پیمانکاران یا اربابها تهران و شهرهای بزرگ را به مناطق تحت نفوذ خود تقسیم میکنند و گروههای کودکان را برای کار به این مناطق گسیل میدارند بعصی از این پیمانکاران اتاقهائی در حاشیه شهر اجاره میکنند وچندین کودک را در آنجا اسکان میدهند تا همواره در اختیار آنان باشند بدیهیست این کلبههای محقر فاقد هرگونه امکانات بهداشتی هستند. اکثریت این کودکان زیر ۱۵ سال دارند و افزون براینکه از تحصیل وبازیها کودکانه و تفریح در پارکها محروم اند، زیر پوشش و تحت حمایت هیچکدام از سازمانهای دولتی مانند وزارت کار و شهرداری نیستند و این سازمانها هیچگونه توجهی به وضعیت و سرنوشت ابن فرزندان ستمدیده میهن ندارند.
۴۰ درصد این کودکان تنها نانآور خانواده هستند ودر آمد آنان روزانه بین ۴۰ تا ۶۰ هزار تومان است و روزهای تعطیل هم ندارند زیرا روزهای جمعه و شنبه انباشت زباله بیشتر است، کودکان در حین کار در میان انبوه زباله ها و حشرات امکان دارد به بیماریهای پوستی و ریوی مبتلا شوند و جون گونیهائی را که بر دوش میکشند گاهی به ۵۰ کیلو میرسد،امکان ابتلا به بیماری دیسک هم وجوددارد، این کودکان را "کتفی" مینامند زیرا بارهای جمع آوری شده را بر کتف و شانههای نحیف خود حمل میکنند. زباله گردهااز بیمه سلامتی و بیکاری هم برخوردار نیستند و اگر بیمار و بیکار شوند، از هیچگونه حمایتی برخوردار نیستند.افزون بر کودکان برخی از مردان و زنان نیازمند و بیکار نیز به خیل عظیم زبالهگردها پیوستهاند و کودکان افغان و پاکستانی نیز در میان زباله گردها وجود دارند.
با توجه بهاینکه حاکمیت هیچگونه برنامهای برای بهبود شرایط اقتصادی ندارد و به زندگی آسیب دیدگان و تهیدستان اعتنائی نمیکند، در آینده میزان زبالهگردها نیز افزوده خواهد شد و هزاران کودک محروم جامعه ناچار به لشکر زبالهگردها افزوده خواهند شد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد