سخت است خانه
سخت مثل تخته سنگ
که نرود میخ آهنین...
نرود دندان آهنین....
نرود چشم آهنین
چانۀ آهنین...
دست که سائید به آن
میرود از یاد، چشمه، آب نهر
////
سختی این خانه
آب میکند استخوان نی قلم، هق هق هر کتیبه نامور
می پوسد مغز چرم هر چمدان، هرگنجینه، هرسفر
همه را هوا خواسته، پراکنده، این خانه
نعش، شبح، سرگردان
خانه به دوش، آواره
////
آواز این خانه از حلقوم چکش فرود می آید
شعرش را عنکبوت به هم می بافد
طنز و شوخیش را جنون باد میکند
تفریح آن، با تلف شدن جان میرسد به هم
همه حاجی فیروز
همه مترسک
جانکاه است سختی این خانه
مرکز مخابراتِ قهقهۀ جنیان، طلسم شدگان
خانه ای را چنین سخت، بی روزن، بی منفذ
روزی چون پرده ای به کنار خواهد زد
جا خواهد شد سبکباریش
چون شیشه عطری در حجم گرد و غبار
بارش سوزن خورشید را ازین دست
جمجمۀ زن بر افکنِ این خانه
کی تصور میکرد؟
/////
از پشت حصیر ها، کَپر ها می آید بیرون
زنی که منحنی ش
فرو میریزد
عمود خانۀ خود نما را
چون رختی بر بند
/////
نقش و تماثیل بر انگیختند
از دل خاک و دو رخ کوهسار
قمریکان نای بیاموختند
سرو بنان جامۀ نو دوختند
زین سو وآن سو به لب جویبار
بلبلکان بر گلکان تاختند
آهو کان گوش برافراختند
سختی خانه موم میشود
لای دو انگشت هر رهگذر
شتابان درمخاطره ی باد
به سوی پلکان چراغ
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد