درست در روزی که دولت آمریکا بزرگترین دخالت دولتی در اقتصاد، پس از بحران دهه سی را اعلام کرد، قیمت سهام بورس در همه بورسهای اصلی غرب جهشی صعودی را نشان داد. دقیقا همان کسانی که در تمام سی سال اخیر به لشگرکشی صلیبی علیه دخالت دولت در اقتصاد و علیه "دولت بیمار" مشغول بودند و هنوز هم کوچکترین برنامه رفاهی هر دولتی را به عنوان تجاوز به حریم آزادی بازار لعن و نفرین می کنند، با روی گشاده به استقبال دخالت دولت در اقتصاد رفتند. | |
اختصاص بیش از 700 میلیارد دلار از طرف دولت آمریکا برای تحت پوشش گرفتن وامهای بدون پشتوانه بانکها و شرکتهای بیمه آمریکایی، متعاقب بودجه های کلان دیگری که در هفته ها و ماههای اخیر برای نجات مؤسسات در حال ورشکستگی از طرف بانکهای مرکزی کشورهای بزرگ صنعتی به بازار پمپ شد، پوچی همه تبلیغات کر کننده بازار آزادی دو دهه اخیر را یکباره برملا کرد. درست در روزی که دولت آمریکا بزرگترین دخالت دولتی در اقتصاد، پس از بحران دهه سی را اعلام کرد، قیمت سهام بورس در همه بورسهای اصلی غرب جهشی صعودی را نشان داد. دقیقا همان کسانی که در تمام سی سال اخیر به لشگرکشی صلیبی علیه دخالت دولت در اقتصاد و علیه "دولت بیمار" مشغول بودند و هنوز هم کوچکترین برنامه رفاهی هر دولتی را به عنوان تجاوز به حریم آزادی بازار لعن و نفرین می کنند، با روی گشاده به استقبال دخالت دولت در اقتصاد رفتند. حتی استخوان خرد کرده های "نئو لیبرالی" از قبیل صدر اعظم آلمان به انتقاد از این پرداختند که چرا دولت آمریکا برای این دخالتگری تعلل بیش از حد به خرج داده و زودتر از اینها وارد عمل نشده است. خلاصه این که دست غیب بازار آزاد که قرار بود همه چیز را روبراه کند، حالا خود از تبلیغات مدیایی غیب شده است. دولت که در تمام سالهای ترک تازی نئولیبرالیستی و گلوبالیزاسیونی به عنوان نهادی بی قدرت و بی خاصیت که تنها وظیفه اجرای اوامر بازار را بر عهده دارد، قلمداد میشد، یکباره به عنوان ناجی، به عنوان تنظیم کننده و به عنوان هدایت کننده تحولات اقتصادی عروج کرده است. پاندول ایدئولوژیک سرمایه از طرف بازار به طرف دولت نوسان کرده است.
عاقبت بحران مالی حاضر در بازارهای آمریکا و بازارهای پیوسته و وابسته بدان هر چه باشد، در یک نکته نباید تردید باشد. دوران آینده شاهد رشد دولتگرایی خواهد بود و برای طبقه کارگر سوسیالیست این جنبه ایدئولوژیک تحول از اهمیتی کمتر از نتایج خود بحران برخوردار نیست. دولتگرایی بورژوایی توانسته است یک بار در قالب فاشیسم و نازیسم و سپس در قالب دولت رفاه سوسیال دمکراتیک، مانع انقلاب کارگری شود و سرمایه داری را از زوال نجات دهد. این بار نیز دولتگرایی همین رسالت را بر عهده خواهد گرفت. تشخیص این نکته برای کارگران سوسیالیست حائز اهمیت حیاتی است که دولتگرایی نه دوست کارگران بلکه گرگی در لباس میش است. طبقه کارگر جهانی از دولتگرایی بورژوایی کمتر از بازارگرایی آن صدمه نخورده است. دولتگرایی عصایی است که بورژوازی هر بار که قادر به راه رفتن نباشد به دست میگیرد. چه در دوران کودکی و چه در دوران احتضار و بیماری. هر آن که طبقه سرمایه دار به یمن حمایتهای دولت احساس قدرت کند، این عصا را کنار خواهد انداخت و باز به یاد "دست غیب" بازار خواهد افتاد. تاریخ صد سال اخیر سرمایه داری، تاریخ نوسان بین این دو قطب است. این پاندول امروز دوباره به سمت دولت نوسان کرده است تا در فرصتی نه چندان دیر دوباره به تقدیس بازار آزاد بپردازد.
مشکل مبارزه سوسیالیستی کارگران در این است که دولتگرایی همواره از ظرفیت بالاتری در به بیراهه کشاندن مبارزات طبقه کارگر برخوردار بوده است تا کیش بازار آزاد. امری که به یاری سوسیالیسم ارتجاعی دولتگرا همواره تسهیل شده است. استقلال طبقه کارگر امروز یک بار دیگر و شاید بیش از تمام سه دهه اخیر در گرو حفظ هشیاری در قبال دولتگرایی درحال عروج است. این دولتگرایی نه تنها شایسته هیچگونه حمایتی نیست، بلکه بندی اضافه خواهد بود بر تمام بندهای امروز. برای کارگران یک و فقط یک شاخص تعیین کننده سیاست آنان میتواند باشد و آن هم بهبود وضعیت عمومی طبقه کارگر. چه از نظر معیشتی و چه از نظر امکان آزادانه تشکل یابی در تمام سطوح. با دولت یا بی دولت فرقی نمیکند.
بهمن شفیق
3
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد