logo





«قصه ی دراز شب»
و «تکاملِ بی پایان»

سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ - ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۰

رسول کمال

new/rasoul-kamal1.jpg
قصه ی دراز شب

نیمی ش خنده بود
نیمی اشک
نیمی روشنایِ عشق
نیمی ش زخمی از هزاره ها
شبِ آسمانش پُر بود
با چشمکِ ستاره ها
و
پلکی که گاه
می خوابید
بر اندوه وُ دردِ من،
در آستانه ی پنجره
نشستم به دیدنش
با آه وُ دودِ سیگارم
و
با پیکی
که ترس و لرزم را
پنهان میکرد
از گریستن،
غروبِ سردم را
آفتابی گرم
منتظر نبود
و
ماهِ دل خسته
در نگاهش
ندایی
از فریادِ من نداشت
شب
با من قصه ای دراز داشت
و
صبح
قرارِ آمدنش نبود
تنها
بر گونه هایم
روانی ی شبنم بود
که
می لغزید
آرام آرام
بر لبهایِ تشنه ام،
قطره
قطره
نوشیدم
هر چه شبنم بود
و
شدم
گُلِ نسرینی
که نوید داد
همه امیدها را


21/09/2020
رسول کمال

******

تکاملِ بی پایان

آزادی
گذشته ی استمراری ست
و
من
همچنان
در همان حال
برایش می گریم.

22/09/2020

رسول کمال

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد