در این چند روز دو خط فکری با هم کنار می آیند. دو خطی که حال خود را عضوی ازاردوگاه سوسیالیتی می دانند و در چهار چوب یک سازمان شبیه به احزاب برادر، بر مرجع تقلید بودن برادر بزرگ یقین داشته و بر پیش نمازی او اقتدا می نمایند.
پلنومیان با شعار "زنده باد سازمان فدائیان اکثریت "." برافراشته باد پرچم مارکسیسم لنینیسم و انترناسیونالیسم پرولتری". " برقرار باد مبارزه خلق در راه سرنگونی جمهوری اسلامی"!دست هم را به نشانه مودت می فشارندوبا صدور قطعنامه وپیام به اعضاء وهوادران ، بکار خود پایان می دهند.
پلنوم مرحله انقلاب را ملی دموکراتیک ارزیابی می کند وبر تمامی راه ها واشکال مبارزه از شکل مسالمت آمیزتا شکل قهر آمیز مهر تائید می زند! از اردوگاه سوسیالیسم بعنوان دژاصلی واستوار صلح جهانی وسعادت بشری یاد می کند.
پلنوم بر قسمتی از راه رفته سازمان در فاصله سال های پنجاه هشت و پنجاه نه بعنوان بزرگترین وارجمند ترین دستاورد ایدئولوژیک که منجر به درک تعمیق یافته سازمان از انترناسیونالیسم و پذیرفته شدن در در اردوگاه سوسیالیستی وحرکت بسوی وحدت با حزب توده گردید تاکید می کند و با گریزی به جشن پانزدهمین سال تاسیس سازمان بار دیگر شعار "لنین را بخوانیم "همگان را بی خبر از آنچه که در اعماق جامعه شوروی و رفرم تازه آغاز شده توسط گرباچف در حال تکوین است، بدرک عمیق تر لنین فرا می خواند.
لنینی که در آینده نه چندان دور از اریکه بزیر کشیده خواهد شدوتمامیت ساختار فکری وعملیش بزیر سئوال خواهد رفت. هنوز کسی قادر بدیدن غلت خوردن طشت طلائی اردوگاه سوسیالیسم وذقرار گرفتنش برلبه بام بلند کرملین نیست! روندی که با دیدار گرباچف و ریگان آغاز شده .
هنوز پلنوم از تنگنا ها وبحران ساختاری ودوره ای جهان سرمایه داری وشکوفائی و پیشتازبودن نظام سوسیالیستی می گوید و بر حقانیت و حیاتی بودن مارکسیسم،لنینسم پای می فشارد! پلنوم از اسناد کنگره بیستم اتحاد جماهیر شوروی ستاد می آورد که"در شوروی سلطه کهنسال مالکیت خصوصی برای همیشه از بین رفته واستثمار انسان از انسان پایان یافته وسوسیالیسم بصورت کامل وبطور قطعی در کشور شورا ها پیروز شده است "!
پای فشردنی بی محتواوکلاسیک که صرفا بر اساس داده های حزب برادر و تکرار دائمی شعار های یکنواخت و پای بندی به فرمول های بردار بزرکتر استواراست. برادر بزرگی که بنا به مصالح خود کوچکترین اعتراضی به زندان ، شکنجه واعدام اعضای برادر کوچک خود"حزب توده ایران "وطفل نو پای خانواده اردوگاه سوسیالیستی "سازمان فدائیان خلق اکثریت " به جمهوری اسلامی نکرد و برای یک روز هم در کم کردن مناسبات مسکو وتهران اقدام ننمود.
پلنوم بر افروخته از عمل کرد رژیم جمهوری اسلامی در برخورد و سرکوب نیروهائی که تمام قد از او دفاع کرده و بر شکوفائیش تلاش می نمودند و فشار چپ! یکصدو هشتاد درجه تغیر مسیر می دهد و بر ایجاد جبهه واحد متشکل از نیروهای مخالف رژیم تاکید میکند. پلنوم تنها راه رهائی را در انتقال قدرت سیاسی به خلق در اعمال قهر انقلابی جستجو می کند و آماده سازی "توده های خلق برای مبارزه مسلحانه به منظور سرنگونی جمهوری اسلامی راوظیفه عاجل می داند "!
برای جریان عقب نشسته راست در این بند بخصوص تنها افزودن کلمه متناقض "در کنارمبارزه مسلحانه می توان راه های مسالمت آمیز هم بکاربرد."نصیب می گردد.
پلنوم که خوش خیالیش در مورد دمکرات انقلابی بودن رژیم جمهوری اسلامی در هم شکسته بار دیگرکلاه خود مقوائی دون کیشوت بر سرمی نهد نیزه دوران شوالیه گری یر دست گرفته وبرغول های خیالی تجسم یافته در پره های آسیاب کهنه ودر هم شکسته هجوم می برد. بدنیای خیالی و قهرمانی که از توده های مردم ساخته بر می گردد.
در پیامی که برای زندانیان سیاسی می دهد ازعزم وآگاهی مردم در مبارزه با جمهوری اسلامی سخن می راند."اکنون فریاد اعتراض مردم ایران به شکنجه های هولناک فرزندان خود رساتر از همیشه طنین انداز است ، مبارزه آنان برای آزادی زندانیان سیاسی هر روز خصلت سازمان یافته تروبعد گسترده تری می یابد"!
از منظر امروز وقتی به فضای آن روز پلنوم نگاه می کنم مسلما قضاوت آسان تر می گردد .اما در فضای ملتهب آن روز بار دیگر این رومانتیسم انقلابی و شور رفتن در قالب قهرمانی بود که جلسات را به شور می آورد و ما شرکت کنندگان را غرق در رویای مبارزه و پیروزی در آینده نه چندان دور می ساخت . طوری که تنی چند از ایران آمده گان به هیجان آمده اصرار بر برگشت سریع خود بر ایران می کنند.
"براستی این رویای انقلابی و شور نهفته در آن چگونه می تواند چشمان ما را در دیدن آن چه که در واقعیت می گذرد بر بندد؟ چه آن زمان که شور خمینی وخط امامش ما را بتمامی مجذوب خود ساخته بود!چه امروز که غرق در شور براندازی او سر از پا نمی شناختیم ".گرمی کنندگان به مویزی بودیم وسردی کنندگان به غوره ای.
ساعات نهائی پلنوم در میان شوروالتهاب این که چه کسانی به عضویت کمیته مرکزی در خواهند آمد؟ رو بپایان است .این نفس آدمی در مطرح شدن ،نشان افتخار گرفتن وبه اعتبار آن مورد تکریم واقع شدن ودست یافتن به قدرت چه میزان حریص وجان سخت است.
بودند کسانی که آنشب بخاطر برگزیده نشدن در کمیته مرکزی اشگ ریختند بهزاد کریمی بمن نزدیک می شود به عادت مالوف سری تکان می دهد می گوید "گده گور اوغلانن سچلمه مسنه نچه گوز یاش توگور "!"پسر ببین برای انتخاب نشدن پسره چه اشگی می ریزد "! نقی حمیدیان در نقش پدر بسراغ کادر هائی که انتخاب نشده اند می رود دستی بر پشتشتان می زند و کلماتی در دلجوئیشان می گوید.
پلنوم تمامی آمده گان از ایران را بدرجه مشاوران و برخی رابه راعضویت کمیته مرکزی می پذیرد. دبیر اول شمشیر دون کیشوتی بر شانه هایشان می نهد بدرجه شوالیه گری ارتقایشان می دهد و صلیب بر گردنشان می اندازد. صلیبی که بر روی آن شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و سرنگونی حک گردیده.
جدا از چند نفر! در روز های نه چندان دور تمامی بر ایران برگشته گان با همان مدال های کمیته مرکزی و صلیب نهاده شده بر دوش روانه زندان اوین می گردند تا در زمانی بعد تر در کشتار عظیم شهریور شصت وهفت بر بالای صلیب های خود آویخته شوند!
من اطلاعی از کم وکیف تصمیم گیری و چگونگی آوردن و برگشت دادن مسئولان داخل ایران به پلنوم ندارم .این وظیفه بر عهده کسانی است که بار چنین مسئولیت بزرگی را آن روز بر دوش می کشیدند.
ما نیز بری از خوش خیالی نبودیم ومسئولانه به این کار نگاه نکردیم. غرق شده در شور وقدرت پلنوم و برگزاری وسیع و حضور رفقای داخل کشور قادر به درک خطای صورت گرفته نگردیدیم. هیچ یک از ما کوچکترین اعتراضی به این عمل نداشتیم! خوشحال از حضورشان آن را بحساب توانمندی سازمان و رهبرانی می نهادیم که در قطعنامه پایانی بر جمع شدن اعضا بدور رهبری سازمان تاکید می کردند! بی خبر آز آن چه که در عمق می گذشت وبی خبر از کشاکش قدرتی که در بالا بر سر این رفیقان بود.
ادامه دارد
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد