دزدان به تازگی یاد گرفتهاند که کاپوت ماشین را بالا بزنند و باتری آن را بدزدند. گروهی نیز برای خنثا کردن چنین رفتاری باتری و کاپوت ماشین خود را به زنجیر میکشند و بر آنها قفل میزنند. تازه این موضوع در حالی اتفاق میافتد که این اتومبیلها همگی به نمونههایی از دزدگیرهای مدرن مجهز شدهاند. اما دزدان به شگردهای حرفهایتری دست یافتهاند که خیلی راحت میتوانند آژیر هر دزدگیری را از کار بیندازند و به آسانی شیشهی آن را بشکنند. | |
در تهرانِ جمهوری اسلامی، این فقط حکومت نیست که حریم خصوصی مردم را برنمیتابد بلکه عملکرد حکومتیان برای بسیاری از دزدها و بزهکاران حرفهای هم الگو قرار میگیرد تا آنان نیز حریم شخصی شهروندان تهرانی را نادیده بگیرند. بیدلیل نیست که گفتهاند مردم از دین پاشاهشانِ خود پیروی میکنند. چون زمامداران همواره الگوهای رفتاری خود را به مردم عادی تحمیل نمودهاند.
همراه با چنین رویکردی است که در تهران بیش از هر شهری، مردم بیدفاع کاربرد انواع و اقسام قفل را قدر میدانند. نمونههای موفقی از قفلها را از ایتالیا میآورند. نمونههای قدیمی چینی آن نیز در بازار ایران کم نیستند. اما رمزگشایی از قفلهای چینی برای ایرانیان کاری عادی شمرده میشود. اگر هم نتوانستند با وسایل معمولی قفلی را بگشایند، آنوقت به سراغ دیلم میروند. دیلم میتواند کم و بیش هر قفلی را در هم بشکند. با این همه، قفلهای الکترونیکی هم هر روز بیش از پیش باب میشود که رمزگشایی از آنها به طبع به دانش و فن بیشتری نیاز دارد.
گفته شد که در تهرانِ جمهوری اسلامی بیش از هر شهری در جهان از انواع و اقسام قفلهای امروزی و مدرن سود میبرند. به طبع کاربرد گستردهی قفل و چفت در تهران به آنجا بازمیگردد که کسی نتواند به حریم شخصی و فضای خصوصی مالک پای بگذارد. چون اتکای به قفلها است که میتواند حریم مالکیت خصوصی افراد را محترم بشمارد. ولی استفادهی بیمارگونه از قفل در جامعهی امروز، بر واقعیتی تأکید میورزد که حریم خصوصی و مالکیت فردی در ایران جمهوری اسلامی، هرگز از دزدان حرفهای در امان نمیماند. در واقع دزدان حرفهای به همان گونهای عمل میکنند که مأموران امنیتی نیز در هنجارهای اجتماعی خود، از آن سود میجویند. بدون تردید دیدگاهها و اهداف مشترکی است که خواسته و ناخواسته دزد و مأمور امنیتی و دولتی را با هم پیوند میدهد تا در این گستره همیشه حریم خصوصی شهروندان مورد تعرض قرار گیرد.
گفته شد که قفلهای معمولی را خیلی راحت با دیلم میشکنند. اما شکستن قفلهای محکم و مدرن امروزی هرگز از دیلم برنمیآید. آنوقت دزدان حرفهای به انواع و اقسام اسید و مواد شیمیاییِ کارساز متوسل میشوند. برای نمونه قفل را در شیشهای از اسید سولفوریک غلیظ فرو میبرند و ده دقیقه بعد با کمک دیلم به هدف خود دست مییابند.
ولی کم نیستند مالکانی که تشخیص دادهاند تا با استفاده از قفلهای متعدد و چفت و بستهای بیشتر، دزدان را از اندیشهی همیشگیشان بازبدارند. بدون شک درهم شکستن قفلهای بیشتر فقط زمان بیشتری میبرد، وگرنه این قفلها هرگز نخواهند توانست از ارادهی دزدان حرفهای چیزی بکاهند.
تجهیزات مکانیکی نیز گاهی در این راه به دزدان یاری میرسانند. چنانکه برای گشودن درهای بسته چهبسا از دستگاه برش یا قیچی و متهی برقی استفاده به عمل میآورند. گاهی هم چندان لازم نیست که از درهای عمومی و شناخته شده وارد ملک شخصی این و آن بشوند. میتوان از پنجره نیز به همین منظور استفاده برد. دزد فقط پیچگوشتی محکم یا دیلمی معمولی میخواهد که بر چفت پنجرهی ساختمان فایق آید و سرآخر آن را بگشاید. هرچند دربهای ورودی نقشی از آمد و شد رسمی را به اجرا میگذارند، اما در این خصوص میتوان از پنجرهها نیز به طور غیر رسمی استفاده به عمل آورد.
دزدها برای از کار انداختن دستگاههای الکترونیکی هم تدبیری میاندیشند. برای نمونه برق آن را قطع میکنند و آنوقت جهت استفادهی دستگاه از برق اضطراری، مشکل میآفرینند. جدای از این، با محافظی پارچهای دوربینهای آن را میپوشانند یا چهرهی خودشان را مخفی میکنند که از شناسایی و ردیابی این و آن در امان بمانند. دزدان حتا برای آژیر کشیدن دستگاههای الکترونیکی هم تدبیری اندیشیدهاند. چون مهارتهایی را به اجرا میگذارند که شیشهها یا درب وردی را بشکنند، بدون آنکه از دزدگیر آژیری بلند شود.
خلاصهی کلام کارها در این خصوص هرروز تخصصیتر میشود. چنانکه هر دزدی در شگردهای ویژهای مهارت کسب میکند. آنان ضمن بهرهگیری از مهارتهای خودی ابزارهای ویژهای هم میسازند و همراه با همین ابزارها شیوههای خود را در دزدی ارتقا میبخشند. همین شگردها نیز هرروز، بهروز میشود تا از دانش خودمانی آنان دیگران بیبهره بمانند. چنانکه آگاهی و تخصص دزدان چهبسا شگفتی همگان را برمیانگیزد و حتا افسران ادارهی آگاهی نیز به این میزان از دانش و تخصص، غبطه میخورند.
گفتنی است که حرفهی دزدی در ایران، انواع و اقسام علوم زمانه را نیز در اختیار میگیرد. دزدان یاد گرفتهاند که چهگونه تیمی همگون را سازمان بدهند. حتا از روانشناسی و فن مدیریت سازمانی نیز در همین راستا سود میبرند. آنان آموختهاند که به حتم باید درک و فهم درستی از پلیس و مالکان اموال شخصی داشته باشند. نوع و جنس کار و نقشهی محل را هم به خوبی شناسایی مینمایند و راههای فرار از محلِ وقوعِ جرم را نیز به خوبی آزمایش میکنند تا ناکامی خود را در اجرای عملیاتی از این دست، به صفر برسانند.
مردم جدای از املاک مسکونی یا تجاری خود، از قفل برای اتومبیلهای شخصی نیز استفاده میکنند. همچنان که در ایرانِ جمهوری اسلامی، استفاده از قفل فرمانِ اتومبیل، عمومیت دارد. ولی این قفل همان قفلی نیست که کارخانههای خودروسازی آن را روی اتومبیل تعبیه کردهاند، بلکه میلهای فلزی است که در دو سوی فرمان سوار میشود. دزدان، این قفلها را نیز اغلب ضمن استفادهی از دیلم در هم میشکنند. سوای از این، از مواد اسیدی نیز برای سست و بیاثر کردن دندههای قفل سود میبرند. اما مالکان اتومبیل تنها به نمونهای از قفل فرمان قتاعت نمیورزند. چون اکثر مردم از قفلهای پدال هم غافل نمیمانند.
دزدان به تازگی یاد گرفتهاند که کاپوت ماشین را بالا بزنند و باتری آن را بدزدند. گروهی نیز برای خنثا کردن چنین رفتاری باتری و کاپوت ماشین خود را به زنجیر میکشند و بر آنها قفل میزنند. تازه این موضوع در حالی اتفاق میافتد که این اتومبیلها همگی به نمونههایی از دزدگیرهای مدرن مجهز شدهاند. اما دزدان به شگردهای حرفهایتری دست یافتهاند که خیلی راحت میتوانند آژیر هر دزدگیری را از کار بیندازند و به آسانی شیشهی آن را بشکنند. دزدان بدون آنکه صدایی از جایی برخیزد به این هدف دست مییابند و سپس از دام مالک و رهگذران میگریزند. دزدها در این گونه از عملیاتها تمامی اسباب و وسایل اضافی را از اتومبیل مالکان به سرقت میبرند و در صورت داشتن وسیلهی نقلیهی مناسب، زاپاس و باتری مالک را نیز میدزدند. ولی در صورتی که در حمل این گروه از وسایل با مشکل مواجه گردند، هرگز از سرقت سیستم الکترونیکی اتومبیل، غافل نمیمانند. وسیلهای بیدردسر که آن را در بازار سیاه تا پنجاه میلیون تومان به فروش میرسانند.
همان گونه که گفته شد، دزد در ایران با حریم خصوصی مردم سروکار دارد. چنانکه حریم خصوصی افراد بخشی همیشگی از منطقهی فعالیت دزدان حرفهای قرار میگیرد. افراد پلیس و نیروهای امنیتی ایران نیز ضمن اشتراک عمل با دزدان حرفهای هرگز حریم خصوصی شهروندان را برنمیتابند و آن را به رسمیت نمیشناسند. در واقع دزد و پلیس در این راستا همدیگر را پوشش میدهند. آنان همچنین از تجربههای همدیگر در راستای ارتقای شیوههای دستیابی خود به حریم خصوصی مردم سود میبرند. سوای از این، دزد و پلیس به اشتراک در محاورهی خود از ادبیات ویژهای استفاده به عمل میآورند. چون در محاورهی عمومی واژههای مخصوصی بین این دو گروه رواج دارد که مردم عادی همواره از آنها بینصیب میمانند. واژههایی که در آنها با رمز و کنایه از نیمههای پایینی بدن نام میبرند. در فرهنگ مشترک آنان، نیمههای بالایی بدن انسان از کارکرد همیشگی خود بر کنار میماند تا از همگی با نمونههایی از نیمهی پایینی بدن زنان و مردان، نام ببرند.
شکل و شمایل دزد و پلیس امنیتی نیز همسانیهای فراوانی را در دیدرس مردم میگذارند. شکمهای گنده، گردنهای کلفت، بازوهای گوشتی و بیقواره نشانههای روشنی است که همسانیهای بدنی هر دزد و پلیسی را به نمایش میگذارد. ولی استثناها را نباید به پای این قاعدهی کلی نوشت.
تهران امروزی شهری بیدفاع را برای ساکنان آن به نمایش میگذارد. این بیدفاعی را دزدان حرفهای ضمن همراهی با پلیس، به شهروندان تهرانی تحمیل نمودهاند. تا آنجا که انواع و اقسام قفلهای ایمنی نیز هرگز راه به جایی نمیبرند و پلیس و دزد به اشتراک به این حریم خصوصی و شخصی راه مییابند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد