۲
در تاریخ ادبیاتِ هر ملت میتوان آثاری یافت که وامدارِ تاریخ هستند. حوادثِ تاریخی در این آثار جامه ادبیات به تن میکنند، از تاریخ میگذرند تا نشانگر حیاتِ انسان باشند از دریچهای دیگر. اگر "جنگ و صلح" تولستوی و یا "اسپارتاکوس" هوارد فاوست هنوز خواننده دارد، نه برای تاریخی بودن، بلکه ادبی بودن آن است. خواننده در این آثار به ذهن انسانهایی راه مییابد که شاید حتا نقشی اساسی در تاریخ نداشتهاند اما در آن حضور داشته و آن را ساختهاند.
در کشور ما، احمد محمود از جمله نویسندگانی است که با وام از تاریخ آثار ماندگاری خلق کرده است. در آثار محمود بیش از دیگر نویسندگان ایران حوادث تاریخی نقش دارند. از میان رمانهای او "همسایهها"، "داستان یک شهر"، "بازگشت" و بخشی از "مدار صفردرجه" به حوادث سالهای پیش از کودتا نظر دارد. "درخت انجیر معابد"، زمین سوخته" و همچنین بخشی از "مدار صفردرجه" به انقلاب سال 57 مربوط میشود.
"همسایهها" نخستین رمان محمود مقطع ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۲ را در بر میگیرد؛ سالهای اوج جنبشِ ملی شدن صنعت نفت و حکومت دکتر مصدق، سالهای شکوفایی "جنبش تودهای". خالد، قهرمان رمان، جوان پانزده سالهایست که خواننده از نگاه او شاهد زندگی سراسر رنج و فقر فرودستان در اعماق یک جامعه است. خالد به راه زندگی با تودهایها آشنا میشود، گام به راه مبارزه میگذارد، بازداشت میشود، به زندان محکوم میگردد و در پایان دوران محکومیت، به خدمت سربازی فرستاده میشود.
"داستان یک شهر" به وقایع پس از کودتا نظر دارد؛ سالهای شکستِ جنبش، بازداشتها، اعدامها، تبعید و آوارگی و سرانجام، یأس حاکم. رمان که در دایرهای روایت میشود، در بندر لنگه اتفاق میافتد، جایی که بسیاری از فعالان سیاسی، دوران تبعید خویش را در آنجا میگذرانند. خالد یکی از قهرمانان داستان سالهای زندان را پشت سر گذاشته و شاهد شکنجه دهها افسر تودهای بوده که در بازداشتگاهها قهرمانانه از خویش و مرام خود دفاع نموده، راهی میدان تیر شدهاند. حال خاطرات افسران تیربارانشده اشغالگر ذهن او شده، آنی رهایش نمیکنند. عرق، تریاک، آغوشِ پُرمحبت و تهی از عشقِ خورشیدکُلا، عشق نافرجام شریفه و... هیچکدام قادر نیست آرامش را به او بازگرداند.
رمان "بازگشت" که در مجموعهای با نام "دیدار" منتشر شده، داستانیست ملموس، داستانی که حوادث آن را در پی انقلاب سال ۵۷ نیز دیدیم. حوادث "بازگشت" بر میگردد به سال ۱۳۳۷، سالی که حکومت کودتا مستِ باده غرور به سرکوب خونین مبارزین و مخالفان مشغول است. شاسب، قهرمان داستان که دبیر ادبیات است، جوان روشنفکریست که در حزب توده فعال بود. پس از کودتا او نیز همراه بسیاری دیگر بازداشت شده، مدتی در زندان مانده و سپس تبعید میشود. "بازگشت" داستان شاسب است پس از رهایی از تبعید و زندان در شهر اهواز. شاسب را توان همرنگی با جماعت نیست. رفیقان دیروز راهی دیگر پیش گرفتهاند. او اما نمیخواهد چون بقیه زندگی کند. در این میان ساواکِ تازه تأسیسشدهی حکومتِ شاه پیوستهایام او را تحتِ مراقبت دارد. شاسب در نگاه به گذشته، به نفی آن میرسد، راهی دیگر در پیش میگیرد، راهی که چند سالی بعد چریکهای فدایی بشارت آن را در جنگلهای سیاهکل دادند؛ راه ترور. "بازگشت" داستان پایان یک نسل است.
حوادث رمان سه جلدی "مدار صفردرجه" در دهه پنجاه اتفاق میافتد. این حوادث اما ریشه در سالهای پسین دارند، انقلاب سال ۵۷ پاسخ و فرجام حکومتِ کودتا است. آدمهای شکستخورده آن ایام در پیروزی انقلاب نقش دارند. نوذر، یکی از شخصیتهای اصلی رمان از فعالان حزب توده در سالهای پیش از کودتاست که سقوط حکومتِ کودتا را آرزوی خویش میداند و در همین رابطه در تمامی تظاهرات خیابانی حضور دارد. او به راه مبارزه، زندان و شکنجه متحمل شده و از آن پس همچنان مخالف رژیم مانده است. نوذر عقیم است، فرزندی ندارد. در روزهای انقلاب از "حاجبزرگ عطار" دارویی میگیرد و با کمک آن همسرش، بلقیس باردار میشود. نوذر در حادثهای دردناک، در تظاهرات کشته میشود و بلقیس نوزاد مرده به دنیا میآورد که نماد مرگ یک نسل نیز میتواند باشد. "مدار صفردرجه" در واقع مرگ انقلاب را نیز از همان آغاز پیشبینی میکند.
"همسایهها" وقایع سالهای پیش از کودتا را در بر میگیرد. "داستان یک شهر" سالهای نخست پس از کودتا و شکست جنبش را، "بازگشت" زمان استقرار رژیم کودتا و سالهای وحشت و خفقان را. در "همسایهها" عشق به زندگی بهتر موج میزند، آینده نوید خوشبختی میدهد. در "داستان یک شهر" مقاومت و امید به هم میپیوندد تا تسلیم و یأس حاکم کمتر دیده شود. در "بازگشت" اما قهرمان داستان راهی را که تا کنون رفته نفی میکند، راه دیگری میجوید و سرانجام گام به راهی تازه میگذارد.
شخصیتهای رمانهای "همسایهها" و "داستان یک شهر" رفتار همگونی دارند. این رفتار اما در "بازگشت" شکلی متفاوت به خود میگیرد. در "همسایهها" امید آنسان به چشم میخورد که در "ادبیات رئالیسم سوسیالیستی". در "داستان یک شهر" چنین امیدی کمرنگ میشود تا در "بازگشت" شکلی دیگر به خود بگیرد. در "بازگشت" خلاف دو رمان دیگر، شخصیتها به قالب ایدئولوژیک گرفتار نمیآیند. شاسب برخلاف خالدِ "داستان یک شهر" از زندگی تهی نمیگردد، در زندگی و پدیدههای آن شک میکند و به نتیجهای غیرکلیشهای میرسد.
تفکر اجتماعی شاسب در "بازگشت" در واقع با مرگ نوذر در "مدار صفردرجه" و فرزند مرده به دنیا آوردن بلقیس مسیری دیگر در پیش میگیرد. شخصیتها در این رمانها حقیقیاند، میتوان آنها را در پیرامون خویش دید و یا شاید خود را در آنها بازیافت. زبان "بازگشت" نیز به نسبت دیگر آثار محمود تازهتر است.
"همسایهها"، "داستان یک شهر" و "بازگشت" سه بخش از یک تریلوژی واحد هستند. نویسنده در هر سه داستان با وام گرفتن از حوادث تاریخی، دورانی از حیاتِ یک جامعه را در ادبیات بازآفریده است.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد