logo





سوداگران قانون

جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۱ اوت ۲۰۲۰

مرضیه شاه بزاز

Marzieh-Sh02.jpg
وآن دریا و وین دریا وآن نهنگ و این فانوس و آن قانون

بیهنگام،
خروسان
به تنگنای غروب بانگ برداشتند
گفتم مگر پیامبر مردگانید که اینگاه؟

ماهیگیران،عرق ریز
تور از آب برگرفتند و
چون طعمه دیدند، وا نهادند و
گریختند
و آسمان
بر فانوس دریا
تیرگی افکند.

گفتم خورشید دیگری
آسمان دیگری را
تفته می کند و
وآنسوی، به دریای دیگری، فانوس می افروزد
گفتم بر بستر مروارید،
موج
با ترنمی یکنواخت
به مهر گهواره ی ماه را تاب می دهد
تا ساحل نشینان آسوده، به خود آیند و در خود نگرند
گفتم دریا
به فواره ی پستانِ ماده نهنگی
بر سفره ی گرسنگان
قطره قطره از ارتعاش عشق، به رقص می در آید.

زمین گِرد است و هر سویش در پیوند و
وینسوی دریا و وآنسوی
خیالی بیش نیست
ما همه از یک تاکستان جام برگرفته ایم
اینسوی، دستی لرزانِ
به پیمانه ناچیز و به پیمان درشت
جامی برآورده از سبوی تفاله و غوره، همه دْرْد
وآنسوی
که در کلام خدایان، واژه را یافتند و آموختند
و خروسان، بر بامشان به هر سپیده
به نویدِ گنجینه ای نو
آنچنان بانگ بر می دارند
که گویی آواز را
خود نوشته و به منقارشان هشته اند
از شاخه های یاقوت،‌ جامِی برگرفته
زلال و
چون نفس افعیان چین، آتشین
خمار و چهره سرخ و نوش نوش
آه . . . .
چه گواراست
بَرِ باغِ دگری را خوردن!

آتلانتا، اوت ۲۰۲۰
divanpress.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد