اما در داخل ایران، مردم هرگز به سیاستهای دوستی ایران با چین یا روسیه صحه نمیگذارند. در واقع بر خود لازم نمیبینند که حتا از متن این قراردادها آگاهی بیابند. آنان از پیش به این تجربهی تاریخی دست یافتهاند که دوستی با چین یا روسیه هرگز نمیتواند منافع مردم را برآورده کند. در واقع مردم باورِ خود را به عملکرد سیاسی مثبت چین و روسیه برای همیشه از دست دادهاند. چون پی بردهاند که چاقوی نامردمی و ضد بشری جمهوری اسلامی، همیشه از سوی همین کشورها تیز میشود. در عین حال قبضهی بازارهای داخلی کشور از سوی چینیها نیز به این تنفر عمومی دامن میزند. پدیدهای که به تعطیلی همیشگی بسیاری از مشاغل در داخل کشور انجامید. | |
در خارج از کشور کم نیستند گروههایی که در صورت لزوم همراهی با خواست و ارادهی مردم داخل ایران را پوپولیسم مینامند. بسیاری از احزاب سیاسی همراه با تبلیغ چنین سیاستی از رفتارهای قالبی و نامردمی خود توجیه به عمل میآورند. به همین دلیل هم در صفبندیهای اجتماعی یا سیاسی خود چهبسا در کنار جمهوری اسلامی و حکومت فقیهان قرار میگیرند. انگار کشورهای متظاهر به اندیشههای سنتی چپ، ضمن الگوبرداری رفتاری از امامان شیعه همواره "معصوم" خلق شدهاند. در نتیجه افرادی از کنشگران داخل و خارج ایران دفاع از حریم سیاسی همین کشورها را بر خود امری واجب و لازم میشمارند. ولی مبتکران کهنهکار این اندیشههای قالبی هرگز نمیتوانند بفهمند یا نمیخواهند بفهمند که معصومیت سیاست و سیاستمدار برای همیشه از جامعههای امروزی روی برتافته است. بدون تردید آنچه برای انسان امروزی باقی میماند درک همان ضرورتهای اجتماعی است. چون درک ضرورتهای اجتناب ناپذیر زمانه است که سرانجام به هر اندیشهای وجاهت و مشروعیت میبخشد.
سیاست نگاه به شرق را چند سالی پیش از این رهبر جمهوری اسلامی اعلام کرد. بدون شک او در پیشبرد اقتصاد خودتحریمی حکومت به چنین سیاستی نیاز داشت. در عین حال همین شرق هم که در سویههایی از تحریم غرب دست و پا میزند به دنبال دستیابی به شریکان سیاسی جدید در هر جایی از جهان بگویی سرَک میکشد.
اما شرق برای سیاستمداران جمهوری اسلامی از آن جهت مشروعیت مییابد که تجهیزات کارگزاران این حکومت را برای دستاندازی به خاک همسایگان و یا سرکوبهای داخلی تأمین میکند. برای نمونه سیاست موشکی دولتمردان جمهوری اسلامی فقط در سایهی همکاریهای آشکار و پنهان ایران با روسیه و چین میتواند رونق بگیرد. این سیاست تا به آنجا پیش میرود که سال گذشته ظریف وزیر امور خارجهی حکومت در تلویزیون دولتی آشکارا اعلام کرد که آبهای خلیج فارس را به چین اجاره دادهاند. قراردادی پنهانی و خودمانی که حتا لازم ندیدهاند متن آن را به تصویب همین مجلس لکنته هم برسانند. پیش از این نیز اعلام شده بود که روسیه از پایگاه نوژه برای سوختگیری و آمدوشد هواپیماهای نظامیاش سود میبرد. حتا فراتر از این موشکهای روسی ضمن قدرتنمایی، از فراز آسمان ایران به پرواز درآمدند تا مخالفان حکومت اسد را در خاک سوریه هدف بگیرند. پدیدهای که آشکارا با مادهای از قانون اساسی خودنوشتهی جمهوری اسلامی هم به چالش برمیخیزد. چون در مادهی یکصد و چهل و ششم قانون اساسی حکومت آوردهاند: "استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هرچند به عنوان استفادههای صلحآمیز باشد، ممنوع است".
از سویی روسیه و چین ایران را از نظر دستیابی به دستگاههای پیچیدهی استراق سمع، پرازیت انداختن روی امواج فرستندههای فرامرزی و تجهیز نظامی و امنیتی برای سرکوب مردم، بیمه کردهاند. جدای از این، چهبسا روسیه و چین به ایران یاری رساندهاند تا بسیاری از همین دستگاههای پیچیده را ضمن قاچاق از کشورهای غربی به داخل بکشاند. در ضمن، ایران برای انتخاب شکل و شیوهی ترور مخالفان سیاسی خود در خارج کشور همیشه الگوهایی از چین و روسیه را دنبال کرده است.
توضیح اینکه زمامداران چین و روسیه هر دو به اشتراک ترفندهایی را به کار میبندند تا شهروندان این کشورها را از مشارکتجویی آزادانه در سرنوشت سیاسی خود پس بزنند. به همین دلیل هم پایین کشیدن این سیاستمداران از کرسی قدرت، کاری ناممکن به نظر میرسد. مگر آنکه در حلقهی خودمانی و بستهی حکومتشان زمینههای کافی و وافی برای چنین حرکتی آماده شود. سیاستمداران چینی و روسی همچنین در وحشت از شهروندان خود بر آنان حکم میرانند. آنان در تجربهای قدیمی، هم حاکماند و هم اینکه طرف حکم. یعنی هم حکومت میکنند و هم جای خالی مردم را در گسترهی حکومت پر میکنند. چنانکه همین رفتارهای سیاسی زمینههایی فراهم میبیند تا بین مردان سیاسی جمهوری اسلامی با زمامداران چینی و روسی اتحادی استراتژیک پا بگیرد. چون منافع مشترک برای ماندگاری بر قدرت، آنان را به هم پیوند میدهد. چنانکه در اقدامی مشترک و همسو برای همپوشانی رفتار سیاسی خود تا هر کجا از کرهی زمین که بگویی و بخواهی پا میگذارند.
اما در داخل ایران، مردم هرگز به سیاستهای دوستی ایران با چین یا روسیه صحه نمیگذارند. در واقع بر خود لازم نمیبینند که حتا از متن این قراردادها آگاهی بیابند. آنان از پیش به این تجربهی تاریخی دست یافتهاند که دوستی با چین یا روسیه هرگز نمیتواند منافع مردم را برآورده کند. در واقع مردم باورِ خود را به عملکرد سیاسی مثبت چین و روسیه برای همیشه از دست دادهاند. چون پی بردهاند که چاقوی نامردمی و ضد بشری جمهوری اسلامی، همیشه از سوی همین کشورها تیز میشود. در عین حال قبضهی بازارهای داخلی کشور از سوی چینیها نیز به این تنفر عمومی دامن میزند. پدیدهای که به تعطیلی همیشگی بسیاری از مشاغل در داخل کشور انجامید.
ولی زوال فکری بسیاری از کنشگران و گروهای سیاسی تا به آنجا پیش میرود که آنان مخالفت مردم را در عقد قرارداد با چین کاری هیجانزده و پوپولیستی میبینند. به طبع همراه با ارایهی کژراهههایی از نوعِ دوستی ایران و چین، خود را از صفبندی در گروه مردم کنار میکشند و همسویی و همراهی با دولتمردان جمهوری اسلامی را امری واجب میشمارند.
دوستاران سنتی سیاستهای چین و روسیه در ایران اندیشهای را در سر میپرورانند که گویا دوستی ایران با چین و روسیه به "مبارزهی با امپریالیسم امریکا" یاری خواهد رسانید. در واقع آنان تعریفی قالبی و سنتی از امپریالیسم ارایه میدهند تا روسیه و یا حد اقل چین را از این کارکرد سیاسی رهایی ببخشند. بر این اساس شکی باقی نمیماند که کارگزاران جمهوری اسلامی نیز به ظاهر سیاست مبارزه با امپریالیسم را در پیش گرفتهاند. اینجاست که کاربرد واژهی امپریالیسم از درونمایهی اصلی و تاریخی خود تهی میگردد و تنها به عنوان چماقی تبلیغی برای این و یا آن سیاستمدار عوامفریب نقش میآفریند. همچنان که مردان سیاسی جمهور اسلامی هم طی چهل سال گذشته بهرهگیری از چنین سیاستی را مغتنم شمردهاند. در ضمن تبلیغ عوامانهی چنین سیاستی زمینههای کافی فراهم میبیند تا همان امپریالیسم و دوستان فرامنطقهای آن بیش از پیش بر حضور خود در کشورهای همسایهی ایران و آبهای خلیج فارس و دریای عمان اصرار بورزند. پدیدهای که به ماندگاری سرکوبگرانهی سیاستمداران ایران بر اریکهی قدرت، انجامیده است. اما بیدلیل نیست که همان امپریالیستها بدون کم و کاست از فراسوی مرزهای ایران فریاد برمیآورند که هرگز خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی ایران نیستند. همسوییها و دوستانیهای پنهان و آشکار بین حکومت ایران و دولت امریکا شرایطی را فراهم میبیند که سرآخر اوضاع سیاسی کشور به تابآوری و ماندگاری جمهوری اسلامی بینجامد.
بدون شک باید بر واقعیتی ضروری گردن نهاد که شهروندان ایرانی هرگز نمیپذیرند تا قراردادی بین دولتهای ایران و چین و یا ایران و روسیه پا بگیرد. آنان نه فقط در این راه اعتماد خود را به سیاستمداران جمهوری اسلامی از دست دادهاند بلکه بیاعتمادی آنان نسبت به سیاستهای چین و روسیه در ایران نیز هر روز بالا میگیرد. بیدلیل نیست که مردم همواره در تظاهرات و اعتراضات خیابانی بیزاری خود را از سیاستهای چین و روسیه به نمایش گذاشتهاند. چون همواره به پیآمدها و آسیبهای نامردمی چنین دوستیهایی میاندیشند. در ضمن مردم ایران از آن واهمه دارند که در سایهی چنین سیاستهای خانهبراندازی سرآخر روزگاری همانند کرهی شمالی و امثال کرهی شمالی برای همه رقم خواهد خورد. شهروندان ایرانی علیرغم آنکه در مطالبات سیاسی و یا اقتصادی خود نسبت به عدالت اجتماعی اشتیاق نشان میدهند، ولی برای برآوردن عدالت اجتماعی هرگز تصمیمگیری به جای مردم یا برگزاری انتخاباتهای هدایت شدهی دولتی را نمیپسندند. بدون تردید همراه با مشارکت آزادانهی مردم در انتخاباتها و گسترهی حکومت است که چهرهای انسانی و دموکراتیک از سیاست به نمایش درمیآید. ضمن آنکه با رشد هیجانهای برآمده از خواست و خرد جمعی بهتر میتوان به عدالت اجتماعی دست یافت. هیجانهایی عاقلانه که خرد جمعی را پشتوانه میگیرد تا حلقههای خودمانی و بستهی سیاستمداران را پس براند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد