ردِ پای تان
مانده هنوز
بر شاه راههایِ این شورِ زار
و
تارُک تاریکِ تاریخمان
نشان
از زخمِ چاقویِ شما دارد
طنینِ فریاد وُ وحشت
از شعله هایِ آتش
مرگِ دلخراشِ
مردان وُ زنان را
بر نگاه مبهوت کودکانشان
قصه ای پُر غصه
آواز می خواند
نشسته ام
اکنون
بربالِ این بادِ سوزنده
و
با خدنگِ سُرخ شرافت
هر گوشه های جهان را
در پیِ شکارتان،
تنها
قطره آبی
به گلویتان
آنگاه
به بیدر کجایِ *
جهان
رهایتان می کنم.
07/07/2020
*بیدر کجا( از اسماعیل خوئی)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد